روایتِ دکتر احمد شايگان(پسرعلی شایگانِ جبهۀ ملّی)دربارۀ محمّد امینی
مصاحبه کننده:آقاي شايگان! گويا بعد از انشعاب مذهبيون از كنفدراسيون، از سویي عدهای از اعضاي كنفدراسيون به جلسات ايشان حمله می شده است. شما اين موضوع را تأييد می كنيد؟
احمدشایگان:اين جرياني بود كه به رهبری فردی بهنام “محمد امينی” پسر همان امينی كه شهردار دكتر مصدّق ، هدايت ميشد. اينها بهخصوص در قسمتهاي مركزي آمريكا كه اعضاي كنفدراسيون كمتر بودند، رشدكردند و البته هيچگاه نتوانستند در هيأت دبيران كنفدراسيون حضور داشته باشند يا نقشي تعيينكننده داشته باشند. حتي در يكي-دو كنگره هم كه شركتكردند، واقعاً هيچ نقشي نداشتند. اين افراد متأسفانه اين سياست غلط را داشتند كه درگيريهاي فيزيكي ايجاد ميكردند.
اشاره:
نقل روایتِ دکتراحمد شایگان و دکتر امیراصلان افشار دربارۀ چماقداری محمدامینی بهنگامِ سفرشاه به آمریکا،موجب انکار و اعتراضِ وی شده است.«برای ثبت درتاریخ »،ما عینِ روایت دکتراحمد شایگان(پسرِدکترعلی شایگان و مسئول سازمان های جبهۀ ملّی در آمریکا) را نقل می کنیم . اسنادِ دیگر را در زیرِ همین مطلب خواهید خواند.
در این شرایط حسّاس،ماعلاقه ای به گشودن این« پرونده »نداشتیم ولی از آنجائیکه گفته اند:«دیوارِ حاشا بلند است»،فعلاً به این موارد اشاره می کنیم «تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد».
امیدواریم که این نکات موردِ توجۀ مسئولان سایت جبهۀ ملّی قرار بگیرد.
***
نقل از: نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدّق
هژير پلاسچي / شايا شهوق
اشاره: دكتر احمد شايگان در سال 1320 در تهران متولد شد. وي در سال 1338 و پس از گرفتن ديپلم از دبيرستان البرز تهران، براي تحصيل به آمريكا رفت و تا سال 1357 در آمريكا ماند. در آمريكا در رشتهيفيزيك در دانشگاههاي نيويورك، بوستون، بركلي و واشنگتن تحصيلكرد و مدتي به تدريس و فعاليت در رشتهي شبيهسازي پرداخت. او از اعضاي جبههي ملي ايران در آمريكا بود و در اين سازمان در سمتهاي عضو هيأت اجرايي و مسؤول انتشارات فعاليتكرد و بهكرات دبير سازمانهاي محلي كنفدراسيون دانشجويان ايراني در خارج از كشور شد. يكدوره دبير سازمان دانشجويان ايراني در آمريكا و يكدوره در سال 1355 دبير تشكيلات كنفدراسيون پس از انشعاب شد. او از مؤسسان گروه اتحاد كمونيستي بود و بعد از سال 55 از سوي سازمان به ليبي اعزام شد و مسؤوليت راديوي “ميهنپرستان” را در اين كشور بهعهده گرفت. اين تشكل بعد از انقلاب به سازمان وحدت كمونيستي تغيير نام داد و شايگان همچنان در آن فعال بود. در سال 1360 بازداشت شد و تا سال 64 در زندان ماند. باز هم در سال 69 بازداشت شد و يك سال در زندان ماند. از ديگر فعاليتهاي او در ايران ميتوان به تدريس فيزيك در دانشگاههاي موسسهي عالي پارس، خرمآباد، دانشگاه آزاد واحد كرج و دانشگاه آزاد تهران واحد شمال و تدوين دانشنامهي فيزيك اشارهكرد. لطفاً براي ورود به بحث بهعنوان فردي كه در آمريكا فعاليت ميكردهايد درمورد شكلگيري كنفدراسيون در آمريكا توضيح بدهيد؟ هرچند من در اوايل شكلگيري كنفدراسيون، بهدليل دوري از محل فعاليت دانشجويان مخالف ايراني، در فعاليتهاي دانشجويي دخيل نبودم، اما بهخاطر پدرم و نقش ايشان در فعاليتهاي مخالفان رژيم در آمريكا، در جريان قضايا قرار ميگرفتم. پدر من “سيدعلي شايگان”، از اعضاي جبههي ملي و همرزمان مصدق بود كه سه سال در ايران زنداني بود و پس از آزادي در سال 1336 از ايران رفت. بقيهي اعضاي خانواده در سال 1337 و من پس از گرفتن ديپلم در سال 38 به او پيوستيم. پدر من بهمحض ورود بهآمريكا جبههي ملي در آمريكا را تأسيسكرد و همزمان جبههي ملي در اروپا به وسيلهي “خسرو قشقايي” تشكيل شده بود. همزمان با تشكيل جبههي ملي، عدهاي از دانشجويان در آمريكا بر عليه شاه تظاهراتكردند و در كنگرهي سازمان دانشجويي ايرانيان در آمريكا كه وابسته به رژيم بود، شركتكردند. اين افراد در كنگره با “اردشير زاهدي” كه سفير ايران در آمريكا بود درگيرشدند و زاهدي از جلسه خارج شد. در نتيجه، فعالان جبههي ملي در انتخابات پيروز شدند و سازمان دانشجويان ايران در آمريكا رسماً از زير بليط رژيم بيرون آمد. يكسال بعد، اولين كنگرهي كنفدراسيون برگزار شد كه دبيران آن، همه از ميان اعضاي جبههي ملي برگزيده شدند. البته اوايل اعضاي حزب توده هم در كنفدراسيون بودند كه بعدها بهدليل انشعاب سازمان انقلابي از اين حزب، نقش ايشان در كنفدراسيون بسيار كمرنگ شد. لطفاً روی عکس را کلیک فرمائید ما بهشدت با ايشان مخالف بوديم و چندينبار هم در سازمان آمريكا كه من در آن دبير بودم بحث شد كه بايد اين افراد اخراج شوند. اين افراد هم با بچههاي مذهبي درگيري فيزيكي ايجاد ميكردند و هم با تروتسكيستها. تروتسكيستها هم داخل كنفدراسيون نشدند و آنها هم مانند مذهبيون ميخواستند در يك محيط تميز فعاليتكنند. اينها سازمانهاي جنبي و ايدئولوژيك دانشجويي بودند و بههيچوجه نميتوان آنها را سازمانهايي دموكراتيك دانست. اين سازمانهاي جنبي ريشه در دوران انقلاب روسيه داشتند و پيش از آن، چنين چيزي در تاريخ جنبش چپ وجود نداشت بلكه لنين باني اين نظريه بود. ما اما سازمان جنبيِ كسي نبوديم و اين آقايان سازمان جنبي ميخواستند. در همین باره: نقدی بر«سوداگری باتاریخ»ِمحمّدامینی(بخش ۱)؛ |