علی اکبر داور و آرمان اصلاحات،فریدون مجلسی
باید با تصویر تاریخی ایران در پایان جنگ جهانی اول آشنا باشیم و آسیبهای انباشته شده از تباهی صفوی و دوران یکسره جنگ نادرشاهی و کریمخانی و آقامحمدخانی و جنگهای ایران و روس و هرج و مرج پس از مشروطه و هزینهها و خرابیهای جنگ جهانی اول و از هم گسستگی کشور را به یاد آوریم تا اهمیت کار بزرگ کسان اندکی را که به امید احیای آن بیمار نیمه جان رسالت انجام اصلاحات و تحول را در آن ویرانه بر عهده گرفتند و در آن راه کوشیدند قدر بدانیم. یکی از آن اصلاحگران علی اکبر داور بود.
اما پیش از پرداختن به او لازم است با فراهم آمدن بستر تاریخی مناسبی بپردازیم که به داور و همکارانش فرصت داد به بخشی از آرزوهایشان واقعیت بخشند. ایران از قافله تمدن عقب مانده بود و فقر و رکود و بی قانونی و زورگویی و گردنکشی بیداد میکرد. کم نبودند کسانی که برای تحصیل به خارج رفته و تفاوتهایی را دریافته بودند، اما واکنش به دو گونه بود: گروهی کارشان عیب جویی بود و انتقاد که چرا ما آنچنان نیستیم و چرا این چنین هستیم. بسیاری از اینان برای بهرهمندی از مزایای آنچنانی راه مهاجرت در پیش میگرفتند. گروهی هم بودند که میگفتند ما این چنین هستیم، اما نباید چنین باشد! باید بکوشیم و راه و چاره ای بیابیم تا از این وضع رها شویم. اما اوضاع پیچیده و نیازها بسیار و عرصههای کار بیشمار و امکانات اندک بود.
بهتر است مقدمه را از زبان و دیدگاه افرادی از همان نسل آغاز کنم. دکتر علی اکبر سیاسی در «گزارش یک زندگی» مینویسد: «پیش از رفتن به اروپا، آنچه در ایران میدیدیم طبعا به نظر ما عادی و طبیعی میآمد. ولی پس از چند سال اقامت در اروپا، دیدن فاصله بزرگی که ایران با کشورهای اروپایی داشت واقعا باعث تاسف و تاثر بود. . . » سپس میافزاید که چگونه او و میرزاجوادخان عامری و اسماعیل خان مرآت و حسن خان مشرف الدوله نفیسی و علیقلی خان مهندس الدوله حسن خان شقاقی به امید برآوردن آرزوی خود «انجمن ایران جوان» را تشکیل دادند و برای جذب نیروهای تحصیل کرده مرامنامه ای نوشتند و در فروردین 1300 شمسی منتشر کردند. برای به دست آوردن پول به کار فرهنگی و نوشتن و ترجمه و اجرای نمایشنامههای روشنگر روی آوردند و توانستند روزنامه ایران جوان را منتشر کنند. دکتر سیاسی مینویسد: «چیزی از تأسیس ایران جوان نمیگذشت که سردار سپه نخست وزیر نمایندگان ایران جوان را به حضور خود خواند. . . . [ما] با اندکی بیمناکی به اقامتگاه او رفتیم. . . روی نیمکتی نزدیک او نشستیم و گفت: شما جوانان فرنگ رفته چه می گویید؟ این انجمن ایران جوان چه معنی دارد؟ من گفتم: این انجمن از عده ای جوانان وطن پرست تشکیل شده است . . . .. و مرام انجمن ما بر همین مبنا و اصول گذاشته شده است» گفت: کدام مرام؟ و من مرامنامه انجمن را به او دادم. آن را گرفت و بهدقت خواند. آنگاه . . . با کمال گشادهرویی گفت: اینها که نوشته اید بسیار خوب است. میبینم که شما جوانان وطن پرست و ترقی خواه هستید و آرزوهای بزرگ و شیرین در سر دارید. . . . حرف از شما ولی عمل از من خواهد بود. . . به شما اطمینان بلکه بیش از اطمینان به شما قول میدهم که همه این آرزوها را برآورم و مرام شما را که مرام خود من هم هست از اول تا آخر اجرا اکنم. این نسخه مرامنامه را بگذارید نزد من باشد . . . چند سال دیگر خبرش را خواهید شنید.» برخی از مواد آن مرامنامه که در خاطرات میرزا جوادخان عامری آمده به شرح زیر است:
ماده دوم: استقرار حکومت عرفی و . . . / ماده ششم: الغای کاپیتولاسیون و کلیه امتیازات قضایی . . ./ ماده هفتم: الغای محاکم خصوصی و ارجاع کلیه امور به محاکم عرفی و عمومی. / ماده هجدهم: احداث خطوط راه آهن در قسمتهای مختلف ایران/ ماده نوزدهم: تجدیدنظر در قراردادهای تجاری و مخصوصا قراردادها و تعرفههای گمرکی. . ./ ماده بیستم: تجدید نظر در مالیاتها و وضع مالیاتهای تصاعدی و . . . / ماده بیست و یکم: محدود نمودن کشت تریاک در ایران و . . ./ ماده بیست و دوم: توجه مخصوص به معارف کشور و تعلیمات ابتدایی مجانی و اجباری در تمام کشور برای پسران و دختران و تأسیس مدارس متوسطه پسرانه، و دخترانه و مدارس عالیه مردانه و زنانه در کرسی ایالات . . . تأسیس کلاسهای اکابر، تأسیس موزهها و کتابخانهها و قرائت خانهها و تیاترها/ ماده بیست و پنجم رفع موانع ترقی . . . بانوان/
منظور از مقدمه فوق این است که چگونه جمعی از روشنفکران و آرزومندان اصلاحات در آن زمان از آن حمایت خشنود و دلگرم شدند. اما اجرای دو بخش مهم مرامنامه فوق که ظاهرا دستور کار رضاشاه شده بود به عهده علی اکبر داور محول گردید. بخش اول مربوط به اصلاحات قضایی بود که داور در مقام وزارت دادگستری آنها را به انجام رساند. اقداماتی نظیر: تنظیم مجموعه قوانین حقوقی و کیفری کشور که به تشکیل دادگاههای حقوقی و کیفری در سراسر کشور و الغای کاپیتولاسیون منجر شد. بخش دوم مربوط به اصلاحات مالی بود که داور در مقام وزارت دارایی آنها را محقق ساخت؛ اقداماتی نظیر تنظیم مالیه عمومی و اصلاحات گمرکی و مالیاتی و بودجه اجرایی و عمرانی کشور. عبدالحسین تیمورتاش دیگر اعضای اصلی انجمن ایران جوان و از نیروهای عمده اصلاحات و تحول بودند که در نیمه دوم سلطنت خودکامه او جان خود را بر سر آرمانهای خود گذاشتند.
نام داور از نوجوانی در گوش من آشنا بوده است، زیرا پدرم که از فارغ التحصیلان مدرسه عالی سیاسی بود در سال 1301 در زمان وزارت دکتر مصدق وارد کادر سیاسی وزارت امور خارجه شده و در سال 1306 به دعوت داور به دادگستری منتقل و در تشکیلات جدید قاضی شده بود. با اینکه من 7 سال پس از مرگ داور به دنیا آمده بودم، بارها نام او را با افسوس در خاطرات پدرم میشنیدم. چندین سال پیش در کتاب خاطرات مرحوم گلشائیان که از دوستان نزدیک پدرم بود به مطلبی برخوردم که برایم جالب بود. نتوانستم آن کتاب را پیدا کنم اما مضمون آن تا جایی که به یاد دارم حاکی از این است که گلشائیان فارغ التحصیل مدرسه عالی حقوق در سال 1302 در وزارت دادگستری استخدام میشود. در 1305 که داور وزیر دادگستری میشود گلشائیان را که زبان فرانسه او خوب بود به دفتر موسیو پِرنی فرانسوی که خودش بانی مدرسه عالی حقوق نیز بود معرفی کردند تا در تیم تهیه مجموعه قوانین با او همکاری کند. روزی گلشائیان از اینکه ناچار است بعد از ساعت 2، چند ساعت بیشتر کار کند و به تمرین تار نزد درویش خان نمیرسید شکایت میکند. موضوع ظاهرا به گوش داور میرسد و به این تیم خبر میدهد که فردا بمانید که با شما کار دارم. فردا بیش از همیشه میمانند، تا پاسی از شب گذشته داور میآید و میگوید به خاطر شما کارم را زودتر تعطیل کردم . و میپرسد که آقایان میدانید که ریشه کاپیتولاسیون چیست؟ موضوع برای آنان ابتدایی بود و کسی پاسخ نمیدهد. داور به یکی از آنان میاشاره میکند که شما بگو. و او شرح میدهد که کاپیتولاسیون یا قضاوت کنسولی رسیدگی به جرایم بیگانگان در کنسولگری و طبق قوانین خودشان است. داور میگوید منظورم تعریف کاپیتولاسیون نبود، ریشه آن چیست و به نفر دیگر اشاره میکند. او میگوید طبق قرارداد ترکمانچای این امتیاز به اتباع روس داده شد و کشورهای دیگر با استناد به اصل دولت کامله الوداد از آن بهره مند شدند. داور میگوید ریشه کاپیتولاسیون این هم نیست بلکه دلیل اصلی اینکه از ما چنین توقعی داشتند این بود که ما قانون نداشتیم. بیگانگان میگفتند نمیتوانیم اتباع خودمان را در شرایط اضطراری به نظامی بیقانون بسپاریم. چه جوابی داریم؟ تا وقتی کاپیتولاسیون وجود دارد استقلال قضایی نداریم. شما سربازان قضایی برای نیل به استقلال هستید. هر ساعتی که این مجموعه زودتر تکمیل شود کشورمان یک ساعت زودتر به استقلال میرسد. پس دیگر نبینم کسی از اضافه کار شکایت کند. ظاهرا این سخن وطن پرستانه بسیار کارساز بود و دیگر شکایتی نشد.
داور برای تکمیل مجموعه قوانین در ۲۷ بهمنماه ۱۳۰۵ برای چهار ماه از مجلس اختیارات تام گرفت، ولی با توجه به اهمیت موضوع و وسعت کار، این فرصت را کافی نبود؛ لذا در تاریخ ۲۸ اردیبهشتماه مجدداً تقاضای چهار ماه تجدید اختیار کرد. در واقع چنین تقاضایی از سوی داور حقوقدان عجیب بود و با مخالفت شدید دکتر مصدق مواجه شد که بهدرستی تفویض اختیارات مقننه را بر خلاف قانون اساسی میدانست. اما به هر حال درخواست تمدید او به تصویب رسید و وی توانست تدریجاً برنامههای قضایی خود را تکمیل کند.
در بهار 1306 پس از تصویب مجموعه قوانین، از وزارت امور خارجه ایران طی بخشنامهای به سفارتخانهها با فرصتی یک ماهه برای ختم دعاوی قبلی، لغو کاپیتولاسیون را اعلام کرد. البته در گذشته چند بار دولتهای ایران لغو کاپیتولاسیون را اعلام کرده بودند که به همین دلیل بی قانونی اجابت نشد.
علی اکبر داور در 20 بهمن 1318 در شرایط افسردگی ناشی از اخبار حذف تدریجی و اهانت آمیز همکاران اصلاحگرش با قدرشناسی مورد عتاب ملوکانه قرار گرفته بود، خودکشی کرد. البته گفتند در اثر سکته مرده است. از آن وزیر خدمتگزار تشییع جنازه با شکوهی شد.
به نقل از:ماهنامه فرهنگی اجتماعیقلمیاران، / اردیبهشت و خرداد 1399