Print This Post Print This Post
تازه‌ها


غزلی از محمد علی بهمنی

سرودمت نه به زیبایی خودت شاید

که شاعرِ تو یکی چون خودِ تو می باید

لبم عطش زدۀ بوسه نیست ، حرف بزن!

شنیدنت  عطشِ روح را می افزاید

یکی قرینۀ تنهائی ام ،نَفَس به نَفَس

تو را پسندِ غزل های من  می آراید

منِ من!آی…منِ من!دقائق گُنگی است

رسیده ایم به می آید وُ نمی آید

همیشه عشق، مرا تا غروب ها برده است

که آفتاب از این بیشتر نمی پاید

فرستادن این مطلب برای دیگران