حزب توده و آشوب های زمان مصدّق،علی میرفطروس
*در حوادث سیاسی سال های ۳۰-۳۲ از پدیدۀ«چماقداران»و«اراذل و اوباش»سخن ها رفته ولی به نقش حزب توده در استفاده از این پدیدۀ شوم اشاره ای نشده است!
*بدون بررسی نقش حزب توده-و خصوصاً سازمان افسرانِ آن – درک حوادث این دوران و از جمله رویداد 28 مرداد بسیار دشوار خواهد بود.
اشاره:
حزب توده به عنوان بزرگ ترین و منسجم ترین حزب کمونیست خاورمیانه ، در حادثه آفرینی های سیاسی-اجتماعیِ دوران حکومت مصدّق نقش مهمّی داشته است.این حزب- با ده ها عضو در حسّاس ترین پُست های نظامی و انتظامی- خطرِی جدّی برای نظام سیاسی ایران بشمار می رفت،مثلاً ، سروان ماشاالله ورقا، عضو سازمان افسران حزب توده و رئیس بخش مراقبت ادارۀ اطّلاعات شهربانی کُل کشور، مأمور حفظ و نگهبانی جان شاه و افراد خانوادۀ سلطنتی بود همچنانکه ستوان عبدالله مهاجرانی، عضو دیگر سازمان افسران حزب توده، محافظ و «بادیگاردِ»سرلشکر زاهدی و نیر سروان پولاد دژ،معاون و مشاورِ مورد اعتمادِ سرتیپ تیمور بختیار ،فرماندار نظامی تهران بعداز 28مرداد بودند!.[1]
حزب توده که در سال 1325 سه وزیر توده ای را به کابینۀ قوام السلطنه تحمیل کرده بود،دارای چنان قدرتی بود که به روایت یکی از یاران نزدیک مصدّق:
–«از اواخر سال 1324 تا مرداد 1332 حزب توده،میتوانست با یك كودتا تهران را تصـّرف كند»[2].
با اینهمه،پژوهشگرانی مانند دکتر یرواند آبراهامیان،بدون عنایت به تمایلات سلطه جویانۀ دولت شوروی در ایران،قدرت حزب توده را «ناچیز» و «اغراق آمیز» می دانند. ما ضمن نشان دادن جایگاه سیاسی- نظامی حزب توده ،معتقدیم که نقشِ آن حزب در تغییر و تحوّلات سیاسی ایران سرنوشت ساز بود. به نظر نگارنده بدون بررسی نقش حزب توده-و خصوصاً سازمان افسرانِ آن- درک حوادث این دوران و از جمله رویداد 28 مرداد بسیار ناقص و دشوار خواهد بود.
با این مقدّمه،یادآور می شویم که در حوادث سیاسی سال های 30-32 از پدیدۀ«چماقداران» و «اراذل و اوباش» بسیار سخن رفته سردمدارانِ این پدیدۀ شوم -از جمله شعبان جعفری- در دوره هائی مورد حمایت و تشویقِ برخی شخصیّت ها و روزنامه های ملّی – از جمله روزنامۀ باختر امروز– بودند،با اینهمه،در بررسی های این دوران به نقش حزب توده در استفاده از این شیوۀ شوم اشاره ای نشده است.
مقالۀ زیر نگاهی است کوتاه به آشوب ها و حادثه آفرینی های حزب توده در دوران زمامداریِ دکتر مصدّق؛ دورانی که «بُهتان،سُلطه گرائی و سرکوب» در عرصۀ سیاسی ایران رایج بود و شگفتا که سال ها بعد نیز این شیوۀ سرکوب در برخی گروه های سیاسیِ خارج از کشور حضوری خونین داشت،خصوصاً در سازمان کمونیستی «احیا».
***
دوران 28 ماهۀ حكومت دکتر مصدّق یکی از پرآشوبترین دوره ها بعد از انقلاب مشروطیـّت بود.در آن دوران، حزب توده بخاطر قدرت سیاسی ـ تشكیلاتیاش، در عرصۀ سیاست ایران خود را «نیروی اول» میدانست كه در رویدادهای مهم میبایست«حرف اول» را بگوید.از این رو،حزب توده خود را همسنگِ ملّتِ ایران ارزیابی می کرد و لذا،حل مسئلۀ نفت را مشروط به «پیروزی حزب ما، یعنی ملّت ایران» میدانست[3].
با چنان سودائی برای كسب هژمونی و سلطۀ سیاسی، از اسفندماه 1331 تا مردادماه 1332 براندازی سلطنت و استقرار «جمهوری دموكراتیك تودهای»، هدف اساسی حزب توده بود: «ما شاه نمیخواهیم! برچیده باد سلطنت!».[4]با این اعتقاد،از آغاز نهضت ملّی شدنِ صنعت نفت، رهبران حزب توده امید و علاقهای به «دولت وابسته به امپریالیسم دكتر مصدّق» نداشتند و لذا در سراسر آن دوران، حزب توده با ایجاد اعتصابات و حادثهآفرینیهای خیابانی به تضعیفِ دولت مصدّق پرداخت،در این باره کافی است بدانیم که در فاصلۀ یک سال، ۲۰۰ اعتصاب كارگری رخ داد كه برخی از آنها اقتصادی و سیاسی و برخی صرفاً سیاسی بود [5].این اعتصابات و اعتراضات ضمن گسترش روحیـّۀ خشونت و تخریب در جامعه، دولت مصدّق را «ضعیف و ناتوان در ادارۀ جامعه» جلوه می داد و «شبح كمونیسم»را در میان دولتمردان آمریكا تقویت میكرد.نشریات حزب توده-خصوصاً «بسوی آینده»- ضمن گسترش روحیـّۀ خشونت و تخریب در جامعه، دولت مصدّق را «ضعیف و ناتوان در ادارۀ جامعه» جلوه می دادند و «شبح كمونیسم»را در میان دولتمردان آمریكا تقویت میكردند.[6]
حزب توده در نشریۀ تعلیماتی خود (شمارۀ 12) به هواداران حزب توصیه كرده بود:
-«تودهها وقتی حرف ما را میپذیرند كه تجربۀ روزانه هم مؤیـّد آن باشد. وقتی كه برقراری حكومت نظامی در خوزستان، 23 تیر، 14 آذر1330 و سازش با بانك بینالمللی سخنان ما را در بارۀ مصدّق و دار و دستهاش تأئید كرد… حوادث بهترین مددكارِ ما هستند… باید حوادث بیدار كننده را آفرید و جبهۀ ملّی را در برابر آن قرار داد و ما میتوانیم این كار را بكنیم… پس اگر میخواهیم جبهۀ ملّی را رسوا كنیم باید او را به میدان عمل بكشیم…»[7]
با چنان«رهنمود»ی، حزب توده ـ كه بعد از ماجرای سوءقصد به شاه ( 15 بهمن 1327) هنوز غیرقانونی بود ـ در لباس سازمانها و تشكّلهای صنفی و سندیكائی، مبارزات گستردهای را علیه دولت مصدّق و آمریكا سازمان میداد. برای نمونه: در تظاهرات«دوچرخهسواران صلحدوست» وابسته به « جمعیـّت هواداران صلح» در 14 تیرماه 1330، شعارهای تظاهركنندگان «صلحدوست» چنین بود:
ـ اعدام ماك آرتور، فرماندار نظامی آمریكا در ژاپن
ـ اخراج مستشاران آمریكائی از ایران
ـ به رسمیـّت شناختن چین كمونیست
این شعارها باعث خشم و مخالفت احزاب ملّی و گروههای غیركمونیست شد كه در نتیجۀ آن، تعدادی کشته و مجروح گردیدند . بابك امیرخسروی ـ كه در آن زمان از مسئولان اصلی تظاهراتهای حزب توده بود ـ در بارۀ تظاهرات غیرقانونی حزب توده در 23 تیر 1330 یادآور میشود:
-«به واحدهای حزبی و سازمان جوانان[حزب توده] آموزش داده بودند كه چوب های پلاكارد و پرچمها را طوری تهـّیه بكنند كه بتوان از آنها در موقع مقتضی! به جای چماق استفاده كرد.بسیاری از شركتكنندگان در جیبهای خود فلفل و پنجه بوكس و چاقو و وسایل مختلف ضرب و جرح آماده داشتند. اعضای حزب و به ویژه سازمان جوانان برای انتقامكِشی و نشان دادنِ ضرب شست ، مغز شوئی شده بودند»[8].
انور خامهای نیز در بارۀ «علل واقعی حادثهآفرینیهای حزب توده» مینویسد:
-«اغتشاش در كارخانهها و دبیرستانها و دانشگاه، اغلب بدین سان پدید می آمد كه تودهایها به مصدّق و جبهۀ ملّی حمله میكردند و آنها را نوكر انگلیس و آمریكا میخواندند و در نتیجه،خشم طرفداران مصدّق را برمیانگیختند و حادثه، آفریده میشد! به موازات این حوادث، حزب توده از هر فرصتی استفاده میكرد برای اینكه میتینگ و راهپیمائی به راه اندازد. اگر زد و خوردی، كشت و كشتاری، خونریزی پیش آمد،كه هوالمطلوب،اگر نیامد كه [حزب توده] قدرتِ خود و ضعف حكومت مصدّق را نشان داده است».[9]
انور خامهای در بارۀ تحریكات حزب توده برای حادثهآفرینیها به شیوهای اشاره میكند كه میتوان آنرا «میتینگهای زنجیرهای»نامید . وی ضمن اشاره به حوادث خونین 23 تیر و 14 آذر 1330،در بارۀ حادثهآفرینی حزب توده در 8 فروردین 1330 از قول یكی از مسئولان آن حزب میگوید:
-«هفتۀ جهانی جوانان دموكرات[وابسته به حزب توده] از روز اول فروردین تا هفتم در كانون [ جوانان حزب توده] با شكوه و برنامۀ مجلّل اجرا شد. هزاران جوان پسر و دختر به كانون رفت و آمد میكردند و برنامهها و واریتههای مختلف تماشا نمودند و قرار شد روز آخر جشن، میتینگ اختتامیـّه در میدان فوزیه داده شود. از صبحِ روزِ میتینگ بین افراد انتظامات بستههای نمك و فلفل كه مخلوط شده و در كاغذ بسته شده بود ـ پخش گردید كه برای مقابله با افراد مخالف و مأمورین انتظامی، از آن استفاده نمایند. چوبهای كوچك به مقدار زیادی برای زد و خورد تهیـّه شده بود و از شبِ قبل،عدهای در كانون جوانان، چوب میبریدند، ظاهراً برای دستۀ پرچم و باطناً برای نزاع. چوبهائی به قطر 5 سانتیمتر و به بلندی 30 سانتیمتر… همان شب، نادر شرمینی [مسئول سازمان جوانان حزب توده] كه مخفی بود، آخر شب بطور ناشناس به كانون میآید و كار تهیـّۀ فلفل نمك و بریدن چوبها را از نزدیك- شخصاً- كنترل مینماید…صبح روز 8 فروردین ارسلان پوریا ـ كه مسئول كلّی انتظامات بود ـ به مسئولین كمیتههای محلّی به نسبت اعتمادی كه به آنها داشت ـ دستور شرمینی را ابلاغ میكرد، مثلاً به تربتی ـ مسئول محل 4 ـ میگفت: «محسن! امروز با این چوبها و فلفل نمكها كار داریم و باید ـ جدّاً ـ پوزۀ پلیس و مخالفین بخاك مالیده شود». تربتی جواب داد:«حتماً از پیروزی احزاب مخالف بر صفوف خودمان جلوگیری خواهدشد»و ارسلان پوریا اضافه كرد:« نه!نفهمیدی! كاوه(شرمینی)دستور داده است به هر نحوی شده، امروز باید دعوا بشود، زد و خورد بشود»… این جملات هنوز در گوش من طنینانداز است… در این حادثهآفرینی 2 نفر كشته و بیش از50 نفر زخمی شدند. همین امر،مدرك جدیدی برای اثباتِ«آزادی كُشی» و «نوكرِ استعمار بودنِ دكتر مصدّق» به دستِ حزب توده داد» .[10]
حزب توده در بیانیّه ای ضمن محکوم کردن دکتر مصدّق، تظاهرات روز 23 تیر 1330 را «توطئۀ خونین فاشیستی»نامیده بود.
سندی محرمانه از ركن دو ارتش [سازمان اطّلاعات و امنیـّت ارتش] بتاریخ 16 فروردینماه 1331 روحیـّۀ تهاجمیِ هواداران حزب توده ـ بعد از تظاهرات خونین 8 فروردین ـ را چنین گزارش كرده است:
-«جریان 8 فروردین هیچگونه تزلزلی در روحیـّۀ تودهایها ایجاد نكرده تا آنجا كه بعضیها اعتراض نموده و خواستار شدهاند كه عدهای از سران نظامی و شهربانی را ـ كه همه در اینگونه جریانات شركت دارند ـ از بین ببرند و تقاضا كردهاند كه حزب [توده] نارنجك در اختیارشان بگذارند، امّا به همه پاسخ داده شد كه صبر كنند، زیرا اینگونه عملیـّات موقّتی ـ فعلاً ـ به ضرر ما تمام میشود»[11].
با توجه به حضورِ سروان ماشا الله ورقا، رئیس بخش مراقبت ادارۀ اطّلاعات در شهربانی کُل کشور و رابطۀ نزدیک وی با سرتیپ افشارطوس رئیس کل شهربانی دولت مصدّق.آیا «قتل های زنجیره ای» این دوران و از جمله، قتل سرتیپ افشارطوس، و یا طرح ترورِ سرلشکر مزیّنی،رئیس اسبقِ شهربانی کل کشور در دولت مصدّق ،آیا تبلوری از انجام خواست های فوق از طرف رهبران حزب توده بود؟.
_____________________________
پانویس ها:
[1] نگاه کنید به: ورقا،ماشالله ،رویدادهائی از سازمان افسران وابسته به حزب تودۀ ایران،نشر بازتاب نگار،تهران؛1382؛ ورقا،ماشالله،ناگفته هائی پیرامون فروریزی حکومت مصدّق و نقش حزب تودۀ ایران،نشربازتاب نگار،تهران،1384؛ امیر خسروی،بابک،نظر از درون به نقش حزب تودۀ ایران،انتشارات روزنامۀ اطلاعات،تهران،1375،صص714-716
[2] پُرسش های بی پاسخ در سال های استثنائی،انتشارات نیلوفر،تهران ، 1376،ص 323
[3] روزنامۀ مردم، 27 خردادماه 1329
[4] برای نمونه نگاه كنید به: روزنامۀ «به سوی آینده»، شمارۀ 13 اسفندماه 1331
[5] عبدالصمد كامبخش،نظری به جنبش كارگری و كمونیستی در ایران، ج1، انتشارات حزب توده، بیجا، 1972، ص 171، برای شرحی از اعتصابات كارگری در دوران مصدّق نگاه كنید به: ارسلان پوریا (عضو كمیتۀ ایالتی حزب توده)،کارنامۀ مصدّق و حزب توده،نشر مزدک،فلورانس،بی تاریخ، صص271، 402-406، 468-474 و صفحات دیگر؛ «اعتصابات كارگری دورۀ نخست وزیری مصدّق»، علی منوچهری و مهدی احمدی، پیام بهارستان، شمارۀ 5، تهران، 1388، صص 369-398
[6] برای نمونه هائی از مواضع حزب توده علیه دولت مصدّق ،نگاه كنید:بسوی آینده،شماره های 17 آذرماه 1330؛ اوّل ديماه 1331؛10ديماه 1331؛20 بهمن 1331؛27بهمن 1331 ؛روزنامۀ شجاعت،26تیرماه 1330؛رستاخیز خلق(به جای بسوی آینده)،28تیرماه1330؛ شهباز،21 دی ماه 1331؛آخرین نبرد، 17 آذر1330
[7] ملكی، خلیل، درس 28 مرداد از لحاظ نهضت ملّی ایران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده، انتشارات پردیس دانش، تهران، 1394، ص 289
[9] نگاه كنید به: خامهای،از انشعاب تا کودتا،ج3،انتشارات هفته،تهران،1363، صص 356-358
[10] خامهای،پیشین، صص 361-363.
[11] سازمان افسران حزب توده به روایت اسناد ساواک، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطّلاعات، تهران، تابستان 1380، ص 14.