حزب توده و آشوب های خیابانی در حکومت مصدّق،علی میرفطروس
* بدون بررسی نقش حزب توده-و خصوصاً سازمان افسرانِ آن- درک حوادث این دوران و از جمله رویداد 28 مرداد بسیار ناقص و دشوار خواهد بود.
* حزب توده با ایجاد اعتصابات و حادثهآفرینیهای خیابانی به تضعیفِ دولت مصدّق پرداخت. این حزب در فاصلۀ یک سال،باعثِ ۲۰۰ اعتصاب كارگری شده بود!
***
اشاره:
حزب توده – به عنوان بزرگ ترین و منسجم ترین حزب کمونیست خاورمیانه – در تاریخ معاصر ایران نقش مهمی در حادثه آفرینی های سیاسی-اجتماعی داشته است.این حزب ،با ده ها عضو در حسّاس ترین پُست های نظامی و انتظامی خطرِی جدّی برای نظام سیاسی ایران بشمار می رفت،مثلاً ، سروان ماشاالله ورقا، عضو سازمان افسران حزب توده و رئیس بخش مراقبت ادارۀ اطّلاعات شهربانی کُل کشور، مأمور حفظ و نگهبانی جان شاه و افراد خانوادۀ سلطنتی بود همچنانکه ستوان عبدالله مهاجرانی، عضو دیگر سازمان افسران حزب توده، محافظ و «بادیگاردِ»سرلشکر زاهدی و نیر سروان پولاد دژ،مشیر و مشاورِ مورد اعتمادِ سرتیپ تیمور بختیار ،فرماندار نظامی تهران بعداز 28مرداد بودند!.[1]
حزب توده که در سال 1325 سه وزیر توده ای را به کابینۀ قوام السلطنه تحمیل کرده بود،دارای چنان قدرتی بود که به روایت یکی از یاران نزدیک مصدّق:
–«از اواخر سال 1324 تا مرداد 1332 حزب توده،میتوانست با یك كودتا تهران را تصـّرف كند»[2].
با اینهمه،پژوهشگرانی مانند دکتر یرواند آبراهامیان،قدرت سیاسی-نظامی حزب توده را «ناچیز» و «اغراق آمیز» می دانند. ما ضمن نشان دادن جایگاه سیاسی- نظامی حزب توده ،معتقدیم که نقشِ آن حزب در تغییر و تحوّلات سیاسی ایران سرنوشت ساز بود. به نظر نگارنده بدون بررسی نقش حزب توده-و خصوصاً سازمان افسرانِ آن- درک حوادث این دوران و از جمله رویداد 28 مرداد بسیار ناقص و دشوار خواهد بود.
با این مقدّمه،یادآور می شویم که در حوادث سیاسی سال های 30-32 از پدیدۀ«چماقداران» و «اراذل و اوباش» بسیار سخن رفته ولی از نقش حزب توده در استفاده از این پدیدۀ شوم پرهیز شده است.
مقالۀ زیر نگاهی است کوتاه به آشوب ها و حادثه آفرینی های حزب توده در دوران مصدّق و نشان می دهد که در آن دوره« بُهتان،سُلطه گرائی و سرکوب» نقش مهمّی در احزاب سیاسی داشت و شگفتا که این پدیدۀ شوم -سال ها بعد-در مبارزاتِ برخی گروه های کمونیستیِ درخارج از کشور نیز حضوری خونین داشته است،خصوصاً در سازمان کمونیستی «احیا».
***
دوران 28 ماهۀ حكومت دکتر مصدّق یکی از پرآشوبترین دوره ها بعد از انقلاب مشروطیـّت بود.در آن دوران، حزب توده بخاطر قدرت سیاسی ـ تشكیلاتیاش، در عرصۀ سیاست ایران خود را «نیروی اول» میدانست كه در رویدادهای مهم میبایست«حرف اول» را بگوید.از این رو،حزب توده خود را همسنگِ ملّتِ ایران ارزیابی می کرد و لذا،حل مسئلۀ نفت را مشروط به «پیروزی حزب ما، یعنی ملّت ایران» میدانست[3].
با چنان سودائی برای كسب هژمونی و سلطۀ سیاسی، از اسفندماه 1331 تا مردادماه 1332 براندازی سلطنت و استقرار «جمهوری دموكراتیك تودهای»، هدف اساسی حزب توده بود بطوریكه شعارِ «ما شاه نمیخواهیم! برچیده باد سلطنت!» شعار نشریـّات آن حزب بود.[4]با این اعتقاد،از آغاز نهضت ملّی شدنِ صنعت نفت، رهبران حزب توده امید و علاقهای به «دولت وابسته به امپریالیسم دكتر مصدّق» نداشتند و لذا در سراسر آن دوران، حزب توده با ایجاد اعتصابات و حادثهآفرینیهای خیابانی به تضعیفِ دولت مصدّق پرداخت،در این باره کافی است بدانیم که در فاصلۀ یک سال، 200 اعتصاب كارگری رخ داد كه برخی از آنها اقتصادی و سیاسی و برخی صرفاً سیاسی بود [5].این اعتصابات و اعتراضات ضمن گسترش روحیـّۀ خشونت و تخریب در جامعه، دولت مصدّق را «ضعف و ناتوان در ادارۀ جامعه» جلوه می داد و «شبح كمونیسم»را در میان دولتمردان آمریكا تقویت میكرد.[6]
حزب توده در نشریۀ تعلیماتی خود (شمارۀ 12) به هواداران حزب توصیه كرده بود:
-«تودهها وقتی حرف ما را میپذیرند كه تجربۀ روزانه هم مؤیـّد آن باشد. وقتی كه برقراری حكومت نظامی در خوزستان، 23 تیر، 14 آذر1330 و سازش با بانك بینالمللی سخنان ما را در بارۀ مصدّق و دار و دستهاش تأئید كرد… حوادث بهترین مددكارِ ما هستند… باید حوادث بیدار كننده را آفرید و جبهۀ ملّی را در برابر آن قرار داد و ما میتوانیم این كار را بكنیم… پس اگر میخواهیم جبهۀ ملّی را رسوا كنیم باید او را به میدان عمل بكشیم…»[7]
با چنان «رهنمود»ی، حزب توده ـ كه بعد از ماجرای سوءقصد به شاه ( 15 بهمن 1327) هنوز غیرقانونی بود ـ در لباس سازمانها و تشكّلهای صنفی و سندیكائی، مبارزات گستردهای را علیه دولت مصدّق و آمریكا سازمان میداد. برای نمونه: در تظاهرات«دوچرخهسواران صلحدوست» وابسته به « جمعیـّت هواداران صلح» در 14 تیرماه 1330، شعارهای تظاهركنندگان «صلحدوست» چنین بود:
ـ اعدام ماك آرتور، فرماندار نظامی آمریكا در ژاپن
ـ اخراج مستشاران آمریكائی از ایران
ـ به رسمیـّت شناختن چین كمونیست
این شعارها باعث خشم و مخالفت احزاب ملّی و گروههای غیركمونیست شد كه در نتیجۀ آن، تعدادی کشته و مجروح گردیدند . بابك امیرخسروی ـ كه در آن زمان از مسئولان اصلی تظاهراتهای حزب توده بود ـ در بارۀ تظاهرات غیرقانونی حزب توده در 23 تیر 1330 یادآور میشود:
-«به واحدهای حزبی و سازمان جوانان[حزب توده] آموزش داده بودند كه چوب های پلاكارد و پرچمها را طوری تهـّیه بكنند كه بتوان از آنها در موقع مقتضی! به جای چماق استفاده كرد.بسیاری از شركتكنندگان در جیبهای خود فلفل و پنجه بوكس و چاقو و وسایل مختلف ضرب و جرح آماده داشتند. اعضای حزب و به ویژه سازمان جوانان برای انتقامكِشی و نشان دادنِ ضرب شست ، مغز شوئی شده بودند»[8].
انور خامهای نیز در بارۀ «علل واقعی حادثهآفرینیهای حزب توده» مینویسد:
-«اغتشاش در كارخانهها و دبیرستانها و دانشگاه، اغلب بدین سان پدید می آمد كه تودهایها به مصدّق و جبهۀ ملّی حمله میكردند و آنها را نوكر انگلیس و آمریكا میخواندند و در نتیجه،خشم طرفداران مصدّق را برمیانگیختند و حادثه، آفریده میشد! به موازات این حوادث، حزب توده از هر فرصتی استفاده میكرد برای اینكه میتینگ و راهپیمائی به راه اندازد. اگر زد و خوردی، كشت و كشتاری، خونریزی پیش آمد،كه هوالمطلوب،اگر نیامد كه [حزب توده] قدرتِ خود و ضعف حكومت مصدّق را نشان داده است».[9]
انور خامهای در بارۀ تحریكات حزب توده برای حادثهآفرینیها به شیوهای اشاره میكند كه میتوان آنرا «میتینگهای زنجیرهای»نامید . وی ضمن اشاره به حوادث خونین 23 تیر و 14 آذر 1330،در بارۀ حادثهآفرینی حزب توده در 8 فروردین 1330 از قول یكی از مسئولان آن حزب میگوید:
-«هفتۀ جهانی جوانان دموكرات[وابسته به حزب توده] از روز اول فروردین تا هفتم در كانون [ جوانان حزب توده] با شكوه و برنامۀ مجلّل اجرا شد. هزاران جوان پسر و دختر به كانون رفت و آمد میكردند و برنامهها و واریتههای مختلف تماشا نمودند و قرار شد روز آخر جشن، میتینگ اختتامیـّه در میدان فوزیه داده شود. از صبحِ روزِ میتینگ بین افراد انتظامات بستههای نمك و فلفل كه مخلوط شده و در كاغذ بسته شده بود ـ پخش گردید كه برای مقابله با افراد مخالف و مأمورین انتظامی، از آن استفاده نمایند. چوبهای كوچك به مقدار زیادی برای زد و خورد تهیـّه شده بود و از شبِ قبل،عدهای در كانون جوانان، چوب میبریدند، ظاهراً برای دستۀ پرچم و باطناً برای نزاع. چوبهائی به قطر 5 سانتیمتر و به بلندی 30 سانتیمتر… همان شب، نادر شرمینی [مسئول سازمان جوانان حزب توده] كه مخفی بود، آخر شب بطور ناشناس به كانون میآید و كار تهیـّۀ فلفل نمك و بریدن چوبها را از نزدیك- شخصاً- كنترل مینماید…صبح روز 8 فروردین ارسلان پوریا ـ كه مسئول كلّی انتظامات بود ـ به مسئولین كمیتههای محلّی به نسبت اعتمادی كه به آنها داشت ـ دستور شرمینی را ابلاغ میكرد، مثلاً به تربتی ـ مسئول محل 4 ـ میگفت: «محسن! امروز با این چوبها و فلفل نمكها كار داریم و باید ـ جدّاً ـ پوزۀ پلیس و مخالفین بخاك مالیده شود». تربتی جواب داد:«حتماً از پیروزی احزاب مخالف بر صفوف خودمان جلوگیری خواهدشد»و ارسلان پوریا اضافه كرد:« نه!نفهمیدی! كاوه(شرمینی)دستور داده است به هر نحوی شده، امروز باید دعوا بشود، زد و خورد بشود»… این جملات هنوز در گوش من طنینانداز است… در این حادثهآفرینی 2 نفر كشته و بیش از50 نفر زخمی شدند. همین امر،مدرك جدیدی برای اثباتِ«آزادی كُشی» و «نوكرِ استعمار بودنِ دكتر مصدّق» به دستِ حزب توده داد».[10]
سندی محرمانه از ركن دو ارتش [سازمان اطّلاعات و امنیـّت ارتش] بتاریخ 16 فروردینماه 1331 روحیـّۀ تهاجمیِ هواداران حزب توده ـ بعد از تظاهرات خونین 8 فروردین ـ را چنین گزارش كرده است:
-«جریان 8 فروردین هیچگونه تزلزلی در روحیـّۀ تودهایها ایجاد نكرده تا آنجا كه بعضیها اعتراض نموده و خواستار شدهاند كه عدهای از سران نظامی و شهربانی را ـ كه همه در اینگونه جریانات شركت دارند ـ از بین ببرند و تقاضا كردهاند كه حزب [توده] نارنجك در اختیارشان بگذارند، امّا به همه پاسخ داده شد كه صبر كنند، زیرا اینگونه عملیـّات موقّتی ـ فعلاً ـ به ضرر ما تمام میشود»[11].
با توجه به حضورِ سروان ماشا الله ورقا، رئیس بخش مراقبت ادارۀ اطّلاعات در شهربانی کُل کشور و رابطۀ نزدیک وی با سرتیپ افشارطوس رئیس کل شهربانی دولت مصدّق.آیا «قتل های زنجیره ای» این دوران و از جمله، قتل سرتیپ افشارطوس، و یا طرح ترورِ سرلشکر مزیّنی،رئیس اسبقِ شهربانی کل کشور در دولت مصدّق ،آیا تبلوری از انجام خواست های فوق از طرف رهبران حزب توده بود؟.
_____________________________
پانویس ها:
[1] نگاه کنید به: ورقا،ماشالله ،رویدادهائی از سازمان افسران وابسته به حزب تودۀ ایران،نشر بازتاب نگار،تهران؛1382؛ ورقا،ماشالله،ناگفته هائی پیرامون فروریزی حکومت مصدّق و نقش حزب تودۀ ایران،نشربازتاب نگار،تهران،1384؛ امیر خسروی،بابک،نظر از درون به نقش حزب تودۀ ایران،انتشارات روزنامۀ اطلاعات،تهران،1375،صص714-716
[2] پُرسش های بی پاسخ در سال های استثنائی،انتشارات نیلوفر،تهران ، 1376،ص 323
[3] روزنامۀ مردم، 27 خردادماه 1329
[4] برای نمونه نگاه كنید به: روزنامۀ «به سوی آینده»، شمارۀ 13 اسفندماه 1331
[5] عبدالصمد كامبخش،نظری به جنبش كارگری و كمونیستی در ایران، ج1، انتشارات حزب توده، بیجا، 1972، ص 171، برای شرحی از اعتصابات كارگری در دوران مصدّق نگاه كنید به: ارسلان پوریا (عضو كمیتۀ ایالتی حزب توده)،کارنامۀ مصدّق و حزب توده،نشر مزدک،فلورانس،بی تاریخ، صص271، 402-406، 468-474 و صفحات دیگر؛ «اعتصابات كارگری دورۀ نخست وزیری مصدّق»، علی منوچهری و مهدی احمدی، پیام بهارستان، شمارۀ 5، تهران، 1388، صص 369-398
[6] باختر امروز، شمارۀ 26 تیرماه 1330؛ برای نمونه هائی از این دشنامها و اتّهامها،نگاه كنید:بسوی آینده،شماره های 17 آذرماه 1330؛ اوّل ديماه 1331؛10ديماه 1331؛20 بهمن 1331؛27بهمن 1331 ؛ شهباز،21 دی ماه 1331؛آخرین نبرد، 17 آذر1330
[7] ملكی، خلیل، درس 28 مرداد از لحاظ نهضت ملّی ایران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده، انتشارات پردیس دانش، تهران، 1394، ص 289
[8] امیرخسروی،پیشین، ص 282
[9] نگاه كنید به: خامهای،از انشعاب تا کودتا،ج3،انتشارات هفته،تهران،1363، صص 356-358
[10] خامهای،پیشین، صص 361-363. در بارۀ «سازمان جوانان حزب توده» و میتینگها و تظاهراتهای آن نگاه كنید به: سازمان جوانان حزب توده به روایت اسناد، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطّلاعات، تهران، تابستان 1380
[11] خسرو پناه،محمدحسین،سازمان افسران حزب توده…،انتشارات شیرازه،تهران،1378، ص 14