دکترمحمّدمصدّق،«دموکراسی ناقص» ومحمّدامینی(2)،حسن اعتمادی
( بخش دوم)
حسن اعتمادی
*آیاملّت ما دارای «حافظهء تاریخی» نیست؟واگرهست،پس چرا دریک چرخهء باطل،اشتباهات گذشته را تکرارمیکند؟
*کسی که ازبرخوردباگذشتهء ایدئولوژیک وعملکردهای سرکوبگرانهء سیاسیِ دیروزخود پرهیزمیکند،امروزنمیتواندروشنفکری شجاع و پژوهشگری صادق و بیطرف باشد!
* استالینیسم فقط شیوهء سرکوب و ترورپلیسیِ مخالفان نیست بلکه اساساً مقوله ای فکری واعتقادی است که گُسستن ازاخلاقیّات و شیوه های آن،نیازمندِتربیّت ذهنی و شجاعت اخلاقی فراوان است.
* * *
«حافظهء تاریخی»موضوعی است که بارها موردبحث و توجهء روشنفکران ایران بوده است.سئوآل اساسی این است که آیاملّت ما دارای «حافظهء تاریخی» نیست؟واگرهست،پس چرا دریک چرخهء باطل،اشتباهات گذشته را تکرارمیکند؟و برهمین اساس،چرا دشمنان دیروز آزادی و دموکراسی،امروزلباس آزادیخواهی به تن کرده وگوش فلک را از«آزادیخواهی»خود کَر میکنند!؟
واقعیّت این است که درزمان هائی(مانندانقلاب 57)هرچند حافظهء تاریخی مردم ما دچارضعف یاناتوانی گردیده،امّااین به معنای فقدان حافظهء تاریخی درمیان ایرانیان نیست، ولی مهم این است که باپیگیری و تکرار،کوشش کنیم تا حافظهء تاریخی رابه شعورتاریخی ارتقاء دهیم و باشناخت بیشتر،ازبازتولیداشتباهات گذشته جلوگیری شود،هرچندکه برای برخی ها،یادآوری ومرورِ این«حافظهء تاریخی»چندان خوشایندنباشد!.
دراین میان، وضعیّت بعضی ازکمونیست ها ی دوآتشهء دیروز،شبیه به وضعیّت شکنجه گران دیروز و «اصلاح طلبان امروز»(مانندآقای حجت الاسلام هادی غفّاری) است.هردوی این گروه ،کوشش میکنندتابا دست بُردن یاپاک کردن حافظهء تاریخی مردم، از«سئوآل های مزاحم» و بدترازهمه، ازدستِ«آدم های مزاحم و کنجکاو»،خلاص شوند! ولی آیا واقعاً کاری نادرست است که ما امروزبپرسیم:
– چرارهبران جبههء ملّی درآستانهء انقلاب اسلامی،زنده یاد دکترشاپوربختیاررا تنهاگذاشتند و بدنبال آیت الله خمینی رفتندکه سال ها پیش ازانقلاب 57،نظرات و دیدگاه های سیاسی خودرا دربارهء«حکومت اسلامی»منتشرکرده بود؟
-آیا واقعاً کار نادرستی است که ما امروزازآقای دکترعبدالکریم سروش بپرسیم تاازنقش ویرانگرخوددر«انقلاب فرهنگی رژیم اسلامی»سخن بگوید؟
-آیاکارنادرستی است که ما ازآقای ابراهیم یزدی وحجت الاسلام هادی غفاری بپرسیم تا ازنقش فعّال خوددربه اصطلاح«محاکمات»و کشتاراوایل انقلاب اسلامی و ازجمله،ازنقش شان درقتل فجیع نخستین زنِ وزیر(خانم دکترفرّخروپارسا) و محمدرضاعاملی تهرانی(رهبربرجستهء پان ایرانیست ها) و دیگران سخن بگویند؟
-آیانادرست است که ما امروز بانیان فاجعهء سینمارکس آبادان راشناسائی کنیم؟
-آیانادرست است که ما امروزازعاملان قتل عام هزاران زندانی آزادیخواه و بیگناه درتابستان 67 خصوصاً ازآقای مصطفی پور محمدی(وزیردادگستری آقای حسن روحانی)!!پرسش کنیم؟
-آیاکوشش برای شناخت سازمان دهندگان واقعی«قتل های زنجیره ای»و قتل فجیع نویسندگان وشاعران و رهبران سیاسی ایران (محمدمختاری،جعفرپوینده،غفّارحسینی،پروانه و داریوش فروهر و دیگران)کوششی نادرست است؟
-آیا…..
بنظرمن پاسخ دادن به این پرسش های ملّی میتواندبه غنای حافظهء تاریخی جامعه کمک کند،بنابراین:من چندان معتقدبه این سخن نیستم که«ببین چی گفته،نپرس کی گفته!»،بلکه معتقدم که گذشتهء سیاسی-ایدئولوژیک مدّعیان کنونی آزادی و دموکراسی،بسیاراهمیّت داردو گرنه-چنانکه گفتم- امروز؛سخنان«حجت الاسلام هادی غفّاری»نیزدربارهء آزادی و دموکراسی گوش فلک را کَر کرده است!
متاسفانه گذشتهء برخی ازروشنفکران وسیاسیّون ما،آنچنان سیاه و تاریک و شرم آوراست که اشاره کردن به آن،«جُرم»وعبوراز«خط قرمز»بشمارمیرود و لذاعواقبی مانندحذف مقاله درسایت ها،تعقیب قانونی و قضائی را بدنبال دارد!!
گذشته:چراغ؟ یاچماقِ راهِ آینده؟
این مقال،مدّعی است که اندیشه های ایدئولوژیک و عملکردهای سیاسی دیروزِبرخی ازروشنفکران و سیاسیّون ما،میتوانددرعملکردها و افکارامروزشان تداوم داشته باشدو لذا،بازبینی یابازخوانی گذشتهء این افراد،وسیله ای است که مارا ازعوامفریبان و مُنادیان دروغین آزادی ودموکراسی برحذر میدارد.
انتشاربخش اول مقاله ام بحث های زیادی را برانگیخت.این بحث هاهرچندکه باعث اخطار به آقای محمد امینی درتلویزیون«اندیشه»و حذف یکی ازبرنامه هایش گردید،امّااین موضوع را نیزآشکار ساخت که وی تاچه حد دربرخوردباگذشتهء سیاسی خود دچاربیم ودهراس است،بیم و هراسی که باارعاب و تهدیدِ آقای امینی نسبت به سردبیران بعضی ازسایت ها،موجب حذف مقالهء نگارنده ازبرخی سایت ها(ازجمله سایت« گویانیوز»)شده است!درحالیکه شیوهء متمدّنانه و دموکراتیک این بودو هست که آقای امینی به جای استخدام وکلای پُرهزینه،به دعوت من پاسخ مثبت میدادتادریک مناظرهء زندهء تلویزیونی و دربرابرقضاوت مردم،دربارهء گذشته و حال،گفتگو میکردیم. متاسفانه آقای امینی،چنان ازمواجهه باعملکرد سیاسی-ایدئولوژیک خود پرهیزمیکندکه مایهء حیرت است،این درحالی است که او از آقای رضاپهلوی (که درزمان محمدرضاشاه فاقدهرگونه مسئولیّت اجرائی بود و درزمان برخی رویداها،مانند28مرداد 32 ،اصلاًبدنیانیامده بود)میخواهدتادربارهء این رویداد یا فلان حادثهء سیاسی،«موضع گیری»کند و مهمترازهمه،«ازملّت شریف ایران پوزش بخواهد»!!…روشن است که باچنین شیوه ای نه میتوان به حافظهء تاریخی جامعه کمک کرد و نه میتوان،مدّعیِ«پاسداری ازراستی و رسواسازی پلشتی»بود!(چنانکه آقای امینی مدّعی آن است!).به نظرنگارنده،پژوهشگری که ازبرخوردباگذشته و عملکردهای سیاسی-ایدئولوژیک خود پرهیزمیکند،اینک نمیتواند پژوهشگری صادق،شجاع و بیطرف باشد.
دروغگوی کم حافظه!
محمدامینی درآخرین برنامهءتلویزیونیِ«یک کلمه»،باضعف و دستپاچگی آشکار،ضمن اینکه بحثِ سیاسی و تاریخی مرا تا حد«مسائل خصوصی و خانوادگی»!! تقلیل داد،کوشیدتا ازپاسخ به سئوآلاتم بگریزد و دراین میان عجیب ترین ادعای او این بود:
-«من،نویسندهء محترم کتاب«دموکراسی ناقص»را میشناسم که نام خانوادگی اش، باحرف«ت»آغازمیشود…».
ازقدیم گفته اند:«دروغگو،کم حافظه است»،به این دلیل روشن که اگرادعای آقای محمد امینی درست بود،نام مستعارِروی جلدکتاب«دموکراسی ناقص» ،بجای«م.الف.جاوید» میبایست«م.ت.جاوید»میبود!!.
ازاین گذشته،این چه اخلاق و شرافت سیاسی است که آقای امینی کسی را که آنهمه به دکترمحمدمصدق دشنام داده، «نویسندهء محترم»مینامدولی ازافشای نام آن«نویسندهء محترم»،پرهیزمیکند!،«نویسندهء محترم»ی که باتئوری بافی های خوددرکتاب«دموکراسی ناقص»،ضمن دشنام های شدیدبه دکترمصدّق،معتقدبه تجزیهء ایران،حمایت ازغائلهء آذربایجان و حضورارتش متجاوزسرخ شوروی درایران،حمایت ازغائلهء ارتجاعی 15خردادآیت الله خمینی بوده است!
محمدامینی- بعنوان ایدئولوگ شناخته شدهء«اتحادیهء کمونیست ها»،حداقل درانتشار کتاب«دموکراسی ناقص» نظارت و مسئولیّت مستقیم داشته و لذا،«دادن ِآدرسِ عوضی» دربارهء نام نویسندهء کتابِ«دموکراسی ناقص»،وی راازمسئولیّت های مستقیم سیاسی-ایدئولوژیک ِ انتشاراین کتاب ضدملّی ،تبرئه نمیکند!
سکولاریسم شرمگین!
محمد امینی اینک بعنوان یکی ازرهبران گروهی بظاهرباورمندبه سکولاریسم،درگفتگوها و مقالات خودتلاش میکندتا آقایان موسوی،کرّوبی،رفسنجانی و حسن روحانی را«عاملان وحاملان سکولاریسم درایران»معرفی کند،درحالیکه الفبای سکولار-دموکراسی بایدبه آقای محمدامینی آموخته باشدکه حضورهرگونه ایدئولوژی(چه دینی،چه غیردینی)درسکولار-دموکراسی،آنرا به«شتر،گاو،پلنگ»ی تبدیل می کندکه به همه چیزشباهت دارد مگربه«سکولاردموکراسی».از این گذشته،وقتی آقایان موسوی،کرّوبی،رفسنجانی و حسن روحانی،خود،خواستار«بازگشت به دوران طلائی امام خمینی»و استقرار«دموکراسی اسلامی»یا«مردمسالاری دینی»هستند،چرا آقای محمدامینی(درگفتگوبارادیوکوچه و رادیوفردا و…) آنان را«عاملان و حاملان سکولاریسم درایران»معرفی میکندکه«بایدازآنهاحمایت و پشتیبانی کرد»!؟آیااین سوداگری به قصدرسیدن به کدام اهداف سیاسی یاامکانات مالی است؟و آیااین اعتقاد،تداوم اعتقادآقای محمدامینی وسازمان سیاسی اش درحمایت ازشورش ارتجاعی 15خردادآیت الله خمینی و نیزحمایت اواز«مواضع ضدامپریالیستی امام خمینی»درانقلاب اسلامی نیست؟و آیادشمنی آشکارمحمد امینی بایکی ازبرجسته ترین وشریف ترین روشنفکران ایران درمبارزه علیه اسلام سیاسی و بنیادگرائی اسلامی،ازهمین دیدگاه نمی باشد؟
دیکتاتوری رضاشاه و دیکتاتوری رفقا!
گفته اند:سیاست جاده ای دوطرفه است که«حکومت کنندگان»(دولت ها)و«حکومت شوندگان»(مردم)برهمدیگرتاثیرمیگذارند و باهم فضای سیاسی یک جامعه را میسازند. آقای امینی حکومت رضاشاه و محمدرضاشاه را«حکومت فاشیستی»(صص5-7)و مصدّق رانیز«مردمتوسّط» (ص96) میداند که «برای تامین منافع و تقویت پایگاه امپریالیسم آمریکا درایران کوشش میکرد»(صص 76-101)اوبایدبه خوانندگان کتابش توضیح دهدکه حکومت آرمانیِ خودِ وی چه بود؟ آیا غیراز«دموکراسی های توده ای»(ص89) ازنوع «انورخوجه»(آلبانی)یا«پل پُت»(کامبوج)،«رُمانی»و«آلمان شرقی» بود؟چگونه است که محمدامینی محاکمهء«53نفر»درزمان رضاشاه راعمده میکند،امّامحاکمه و اعدام حداقل 53هزارنفردرزمان استالین رابیادنمیآورَد؟!
ضرورت حفظِ«حافظهء تاریخی»!
نگارنده که بعنوان یکی ازاعضای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی درخارج،فعّال بوده و ازسوی برخی مسئولین و رهبران جبههء ملّی (بخش خاورمیانه) برای ادامهء مبارزه درایران انتخاب شده بودم،بانقدکتاب«دموکراسی ناقص» وظیفهء خوددانستم تاازفعّالیت های سیاه و غیرمسئولانهء بخش کوچکی ازکنفدراسیون معروف به«سازمان احیاء»به رهبری آقای محمدامینی سخن بگویم تا درحدتوان خود،به غنای حافظهء تاریخی جامعهء سیاسی مان کمک کرده باشم.روشن است که پژوهشگران ارجمندی مانندآقای حمیدشوکت ،بابک زهرائی،دکتررضابراهنی و دیگران که ازشاهدان عینی و آگاهان و یاازقربانیان سرکوب های این جریان سیاسی بوده اند،میتوانندضعف ها و کمبودهای این مقال را تکمیل و جبران نمایند.
این مقال،مارا نه تنهابا پدیدهء شومی بنام«چماقداری»وسرکوب دگراندیشان آشنامیکندبلکه نشان میدهدکه پیدایشِ«بسیج»،«چماقدار»و«انصارحزب الله»درعرصهء سیاسی ایران سابقه دارد.بررسی اقدامات«سازمان احیاء»به رهبری آقای محمدامینی و شعارهای شان مبنی بر«نابودبادسلطهء امپریالیستی رژیم شاه برجزایرعربی!»(یعنی خوزستان و جزایرخلیج فارس)این سئوآل را مطرح میکندکه«سازمان احیاء»(باامکانات مالی و بسیج تدارکاتی گسترده)،چه رابطه ای باحکومت های ضدایرانی(مانندحکومتِ قذّافی و صدّام حسین) داشته است؟،حکومت هائی که باشعار«پان عربیسم»هریک درسودای تجزیه ایران واشغال خوزستان و جزایرخلیج فارس بودند.ویا:آقای امینی درسال های رهبری سازمان«احیا»چه پیوندمالی وتدارکاتی بادولت های ضدایرانی فوق داشته؟.باتوجه به اینکه آیت الله خمینی دوست خانوادگی و بسیارنزدیک مرحوم نصرت الله امینی(پدرآقای محمدامینی) بوده و باتوجه به حمایت های آشکارآقای امینی از«مبارزات ضدامپریالیستی آیت الله خمینی» و پشتیبانی او ازشورش ارتجاعی 15خرداد42،اساساً،این سخن شایع که«درآن سال هاهزینه های زندگی روزانه وفعّالیّت های آقای محمد امینی ازطریق وجوهات شرعیّهء آیت الله خمینی تأمین میشده»تاچه حد درست میباشد؟ودر«یک کلمه»:چراآقای امینی تاکنون ازنقد و بررسی عقایدآیت الله خمینی پرهیز کرده است؟
گفتنی است که چماقداران «سازمان احیاء»به رهبری آقای امینی درسفرمحمدرضاشاه و فرح پهلوی به آمریکا( 24 و 25 آبان 1356)نیزتظاهرات مسالمت آمیزدانشجویان ایرانی دربرابرکاخ سفید را به خاک و خون کشیدند.شلیک گازاشک آوردراین تظاهرات انعکاس گسترده ای دررادیو-تلویزیون ها و دیگررسانه های آمریکاداشت.این تظاهرات موجب شادمانی ورضایت قذّافی ،صدّام حسین و آیت الله خمینی بوده است:
درآغازاین مقال،از«حافظهء تاریخی»و ضرورت ارتقای آن به«شعورتاریخی»سخن گفته ام واینک لازم است تاباطرح سئوآلات و اسنادغیرقابل انکار،این بحث را بپایان ببرم:
-آیا کتاب«دموکراسی ناقص»،نوشتهء آقای محمدامینی بانام مستعار«م.الف.جاوید» نیست؟
-اگرنه!نویسندهء واقعی کتاب(که آقای امینی «اورا میشناسد»و وی را«نویسندهء محترم»!!مینامد)کیست؟
-دراینصورت،محمدامینی(بعنوان رهبرفکری اتحادیّهء کمونیست ها)شخصاً،چه نقشی درتصویب مندرجات و نشرآنهابصورت کتاب«دموکراسی ناقص»داشته است؟
-آیاروایتِ دوست عزیزم،زنده یاددکتراحمدشایگان(فرزنددکترعلی شایگان،ازیاران نزدیک دکترمصدّق)مبنی براخراج آقای محمدامینی از کنفدراسیون دانشجویان بجرم چماقداری و ضرب و جرح دانشجویان مخالف توسط آقای امینی، نادرست بود؟
http://www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-2530.htm
توضیح:
بعدازانتشارمقالهء حاضر،آقای محمّدامینی ضمن حذف این مقاله درسایت های «گویانیوز»و…ظاهراً باعث غیرفعال شدن بسیاری ازلینک های پایان این مقاله(ازآرشیوسال 57سایت نشریهء« کارگر»،وابسته به حرب کارگران سوسیالیستِ آقای بابک زهرائی)نیز شده است(«ویکی پدیا»تاریخ این تغییرات را ۲ مارس ۲۰۱۴ ساعت ۲۰:۲۳ )ذکرکرده است.خوانندگان ارجمندمیتوانندبرخی ازاین اسنادسانسورشده را دربرنامهء تلویزیونی زیر ملاحظه فرمایند:
http://www.youtube.com/watch?v=LTj3stmtyZE&feature=youtu.be
-آیا آقای محمدامینی(رهبرسازمان«احیاء»)ومُریدانش،مخالفان نظری شان رابا چوب وچماق وچاقو،سرکوب و مضروب و مجروح نمیکردند؟
http://www.kargar.net/farsi/Archive/pd/pd-supplements/Archive/files/PD/S/N1/pdE-n1p36.pdf
http://www.kargar.net/farsi/Archive/pd/pd-supplements/Archive/files/PD/S/N1/pdE-n1p22.pdf
-آیاهشدارنشریهء«پیام دانشجو»(شمارهء 1،اردیبهشت1357)باعکسی از محمد امینی و رفقای اوباتیتر«خطرِچوب بدستان سازمان احیاء»نادرست بود؟
-آیامحمدامینی و مُریدانش،یکی ازمسئولان و نمایندگان سازمان حقوق بشردرآمریکا،بنام «جیم کالاهان»رابشدّت مضروب و مجروح و روانهء بیمارستان نکردند؟
http://www.kargar.net/farsi/Archive/pd/pd-supplements/Archive/files/PD/S/N1/pdE-n1p27.pdf
-آیامحمدامینی و مُریدانش،«جان سارج»کارگرفولادکارِآمریکائی را مضروب و مجروح نکردند؟
http://www.kargar.net/farsi/Archive/pd/pd-supplements/Archive/files/PD/S/N1/pdE-n1p31.pdf
-آیاآقای امینی و مُریدانش معتقدنبودندکه:«هرگروه سیاسی که درمقابل اَعمال و عقایدسازمان[احیاء] سرِتعظیم فرودنیاورَد،باچوب و چماق و چاقو ازگردونهء مبارزه خارج و حذف خواهدشد».
http://www.kargar.net/farsi/Archive/pd/pd-supplements/Archive/files/PD/S/N1/pdE-n1p21.pdf
-آیاآقای امینی و مُریدانش جلسات بحث و گفتگوی مخالفان سیاسی خودرا برهم نمیزدند؟
http://www.kargar.net/farsi/Archive/pd/pd-supplements/Archive/files/PD/S/N1/pdE-n1p26.pdf
http://www.kargar.net/farsi/Archive/pd/pd-supplements/Archive/files/PD/S/N1/pdE-n1p37.pdf
-آیاآقای امینی و مُریدانش حتّی به جلسات«کمیته برای آزادی هنرواندیشه درایران»حمله نکردند؟.
http://www.kargar.net/farsi/Archive/pd/pd-supplements/Archive/files/PD/S/N1/pdE-n1p19.pdf
http://www.kargar.net/farsi/Archive/pd/pd-supplements/Archive/files/PD/S/N1/pdE-n1p12.pdf
این«کارنامهء درخشان»درنقض حقوق بشر و سرکوب آزادی های اولیّهء مخالفان،اینک بایدآقای امینی را فروتن سازدو به پوزشخواهی ازملّت ایران وادارکند نه آنکه در«سوداگری باتاریخ»ضمن چاپ عکسی درپُشت جلد کتاب-به دروغ -چنین وانمودکندکه:ازدوران کودکی در دامان اندیشه های دکترمحمدمصدّق پرورش یافته است!!
چنانکه گفته ام:کسی که ازبرخوردباگذشتهء ایدئولوژیک و عملکردهای سرکوبگرانهء سیاسی دیروزخود پرهیزمیکند،امروز نمیتواندروشنفکری شجاع و پژوهشگری صادق و بیطرف باشد،بهمین جهت نوشته ها و گفتارهای محمدامینی و آنچه که دربرنامه های«یک کلمه»و«برگی ازتاریخ» صادرکرده (ازجمله دربارهء«کشف حجاب اجباری»و قدرت روحانیون درزمان رضاشاه،نواب صقوی و فدائیان اسلام،ماجرای قتل رزم آرا،عقایدشادروان احمدکسروی،سیدحسین فاطمی،حق رای به زنان درزمان مصدّق،رویداد 28مرداد32 و…) سرشارازناراستی و دروغپردازی است که نگارنده درگفتگوبا«تلویزیون کانال یک»،نمونه هائی ازاین ناراستی ها و دروغپردازی ها را نشان داده ام:
http://mirfetros.com/fa/?p=5001
http://mirfetros.com/fa/?p=5051
* * *
استالینیسم فقط شیوهء سرکوب و ترورپلیسی مخالفان نیست بلکه اساساً مقوله ای فکری و اعتقادی است که باتاکیدبر«حقانیّت خود»،دگراندیشان را خوار و دشمن میداند.روایت محمدامینی از تاریخ معاصرایران- درواقع- تداوم تعصّبات سیاسی-ایدئولوژیک گذشتهء امینی درعقایدامروز او است و نشان میدهدکه گُسستن ازاخلاقیّات و شیوه های استالینیستی نیازمندِ تربیّت ذهنی و شجاعت اخلاقی فراوان است.
آقای محمدامینی بایدبداندکه باسرکوب دگراندیشان و سانسورگذشتهء سیاسی-ایدئولوژیک خود،نمیتواند«صورت مسئله» را پاک کندو لذابعنوان کسی که تأثیرات مُخرّبی بردانشجویان ایرانی مقیم خارج ازکشورداشته،وظیفه داردتاباپاسخ دادن به سئوآلات فوق،به مسئولیّت های مدنی خود عمل کند.این امرمیتواندنمونه ای از«پاسداری ازراستی و رسواسازی پلشتی»باشدکه اینک آقای امینی ظاهراًمدّعی آن است.*
حسن اعتمادی
____________________
*این مقاله براساس گفتگوهای اخیرنگارنده باتلویزیون«اندیشه»(آقای سهراب اخوان) و تلویزیون«ایران آریائی»(آقای مرادمعلّم)،تهیّه و تنظیم شده است.