Print This Post Print This Post
تازه‌ها


جایگاه سیاسی- نظامی حزب توده وسقوط دولت مصدّق(۲)،علی میرفطروس

   بخش دوم

    * كیانوری (دبیر كلّ حزب توده):«عناصر حزب توده در تمام واحدهای عملیـّاتی ارتش و حتّی در گارد شاهنشاهی حضور داشتند»!

   * سروان ماشاالله ورقا ـ عضو سازمان افسران حزب توده و رئیس بخش مراقبت ادارهء اطّلاعات شهربانی ـ مأمور حفظ و نگهبانی جان شاه و افراد خانواده سلطنتی در تشریفات رسمی و دیگر بازدیدها بود!

  * زیرک زاده،ازرهبران برجستهء جبههء ملّی:« از اواخر سال 1324 تا مرداد 1332 حزب توده، هر وقت می‌خواست، می‌توانست با یك كودتا تهران را تصـّرف كند».  

اشاره:

   شصتمین سالگرد سقوط آسان و حیرت انگیز دولت دکتر محمد مصدّق،منظره ها و مناظره های تازه ای رادر میان ایرانیان داخل و خارج از کشور پدید آورده که هر یک می تواند روشنگر این ماجرای مهم و پُرابهام باشد،امّا آنچه که کمتر به آن توجه شده،جایگاه سیاسی- نظامی حزب توده و تأثیرات داخلی و خارجی آن در سقوط دولت مصدّق می باشد.مقالهء زیر،مقدمه ای است در بارهء این موضوع اساسی. این مقاله ازکتاب«دکترمحمدمصدّق،آسیب شناسی یک شکست»(چاپ چهارم)استخراج و در سه بخش تنظیم شده است که امیدوارم پرتوی براین بحث بسیار مهم و اساسی  بشمار آید.تأمل دراسناد و روایت های ارائه شده نشان می دهد که چرا سازمان«سیا»طرح براندازی دولت مصدّق را«ت.پ.آژاکس»(پاکسازی ایران ازحزب توده)نامیده بود.

                                                      ع.م

 ساختار سْنّتی ارتش هر چند كه ـ اساساً ـ در حمایت از شاه و شاهدوستی شكل گرفته بود، امّا باید دانست كه بعد از 30 تیر 1331 با قبضه كردن وزارت جنگ و فرماندهی وزارت دفاع توسط مصدِق، نیروهای ارتشی ـ خصوصاً سران و فرماندهان ارتش ـ در آستانهء 28 مرداد 32 به چهار بخش تقسیم شده بودند:

1 ـ سازمان افسران حزب توده و نیروهای تحت فرمان آن،

2 ـ‌ طرفداران شاه،

3 ـ طرفداران مصدّق،

4 ـ بی‌طرف‌ها،

عظیمی‌ـ بدرستی ـ تأكید می‌كند:

«برای نخستین بار در تاریخ ایران و به رغم دشواری‌های بسیار، حكومتی غیرنظامی توانسته بود به اندازه‌ای ارتش را در مهار خود بگیرد كه نه تنها [سرلشكر] زاهدی بلكه شاه نیز نمی‌توانست با اطمینان بر حمایت محسوس نظامیان تكیه كند»(1)

حملهء ارتش‌های متّفقین به ایران و تارومار شدن ارتش نوپای كشور در سـّوم شهریور 1320، روحیهء شكست و شرمساری را در میان ارتشیان ایران پدید آورد و باعث خشم و نارضائی افسران جوان نسبت به اوضاع نابسامان سیاسی ـ اجتماعی موجود گردید. این افسران با ایجاد محفل‌هائی، به «كانون افسران ناسیونالیست ایران» تبدیل گردیدند. امـّا پیروزی ارتش سرخ بر فاشیسم هیتلری و «حماسهء استالینگراد»، برای بسیاری از افسران جوان ایرانی، شكوهمند و الهام‌بخش بود و لذا با توجـّه به حضور «ارتش سرخ» در ایران و نفوذ روزافزون حزب توده و شعارهای میهن‌پرستانهء این حزب در اوایل سال‌های 1320، بخشی از افسران آرمانخواه و عدالتجوی ایران بتدریج به حزب توده پیوستند و «سازمان افسران حزب تودهء ایران» را پدید آوردند(2). حزب توده در نخستین اساسنامهء خود (اسفند 1320) بعنوان یك حزب ملّی و میهنی، جلوه نمود و بهمین جهت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و روشنفكران ترقیخواه ایران را بخود جلب كرده و از این طریق، باعث نوآوری در هنر و ادبیـّات ایران شده بود. این امر و نیز «مبارزه برای حفظ استقلال و تمامیـّت ارضی كشور، برقراری آزادی و دموكراسی، تأمین حقوق فردی، اصلاحات اجتماعی، مبارزه با فقر و فساد و پیكار با امپریالیسم انگلیس و…»(3) حزب توده را به پایگاهی برای نیروهای میهن‌پرست و ترقیخواه تبدیل كرده بود، هم از این رو، رهبران حزب توده، گاه، حزب توده را «تجلّی ارادهء ملّت ایران» می‌دانستند و «حزب ما» را مترادف «ملّت ما» بشمار می‌آوردند(4). امـّا با سیطرهء جناح هوادار شوروی، این حزب ـ بتدریج ـ به ابزاری در خدمت منافع دولت شوروی بدل شد كه طی آن، منافع ملّی ایران قربانی مصالح انترناسیونالیستی اردوگاه شوروی گردید. در پائیز سال 1331 حزب توده با انتشار «برنامه»ای، رسماً خواستار برانداختن نظام سلطنتی، تغییر قانون اساسی… و استقرار «دموكراسی توده‌ای» گردید(5).

آزادسازی غیررسمی حزب توده در زمان مصدّق، باعث تحـّركات گستردهء این حزب گردیده و حزب توده را به اوج قدرت خویش رسانده بود، بطوریكه در اوایل سال 1332، حزب توده تنها در سازمان ایالتی تهران بالغ بر 20 هزار عضو داشت(6). این حزب غیرقانونی از طریق اتّحادیه‌ها، سازمان‌ها، سندیكاهای متعدِد و با حدود 100 روزنامه‌ و نشریـّه در سراسر ایران، دارای توان تجهیز نیروهای عظیمی بود. به روایت مهندس زیرك‌زاده:

«حتّی بدون كمك اتّحادیه‌های كارگری، حزب توده با این عدِه عضو در ایران آن روز، از قدرت قابل ملاحظه‌ای برخوردار بوده است و مرا عقیده بر این بود كه از اواخر سال 1324 تا مرداد 1332 حزب توده، هر وقت می‌خواست، می‌توانست با یك كودتا، تهران را تصـّرف كند».(7)

با اینحال، به روایت یكی از رهبران حزب توده:

«مصدّق در طی 25 سال از تاریخ تشكیل حزب توده تا مرگ خود «تقریباً هیچ سخنی علیه حزب ما نگفت… و در تمام دوران نخست‌وزیری خود، هرگز حاضر نشد به حزب ما بتازد».(8)

چنین شرایطی ـ البتّه ـ بهترین زمینه برای رشد و گسترش سازمان نظامی‌حزب توده بود. سرگرد اكتشافی ـ سرگرد نیروی هوائی و عضو برجستهء سازمان افسران حزب توده ـ تأكید می‌كند:

«مصدّق [كه] بر سرِ كار آمد قدرت حزب [توده] و سازمان نظامی بیشتر شد. سازمان نظامی، بخصوص در واحد نیروی زمینی توسعه پیدا كرد… همهء این‌ها به توسعهء سازمان نظامی [در زمان مصدّق] كمك می‌كرد. سازمان نظامی بخصوص در نیروی زمینی پیش از مصدّق آنقدر توسعه نداشت و از زمان مصدّق توسعه پیدا كرد، ولی سازمان نظامی در نیروی هوائی پیش از دوران مصدّق به اندازهء كافی توسعه یافته بود».(9)

سرگرد جعفر وكیلی، یكی از مسئولان برجستهء سازمان افسران حزب توده تأكید می‌كند كه: «ما به طور متوسِط سالی صد نفر را جلب می‌كردیم»(10) در اینصورت می‌توان گفت كه در آستانهء 28 مرداد 32، شاخهء نظامی‌حزب توده حدود 600 عضو رسمی‌و صدها افسر هوادار داشت كه بسیاری از آنان در مقام و موقعیـّت فرماندهی، نیروهای فراوانی را تحت پوشش و فرماندهی خود داشتند. بر شبكهء افسران، باید «سازمان درجه‌داران حزب توده» را نیز افزود كه در تاریخ سازمان نظامی حزب توده، ناشناخته است(11). بنابراین، امیرخسروی (عضو كمیتهء مركزی حزب توده) بدرستی می‌نویسد:

«رهبری حزب «از حمایت چند صد افسر مبارز و از جان گذشتهء متشكّل در سازمان آهنین نظامی ـ كه امكانات قابل توجـّهی داشت ـ برخوردار بود»(12).

كیانوری (دبیر كلّ حزب توده) تأكید می‌كند:

«عناصر حزب توده در تمام واحدهای عملیـّاتی ارتش و حتّی در گارد شاهنشاهی حضور داشتند»(13).

         Mosadeq_Homayooni

سرگردمهدی همایونی،عضوسازمان افسران حزب توده،فرماندهء نگهبابان دکترمصدّق

                                                   در دادگاه نظامی

بسیاری از اعضاء برجستهء سازمان افسری حزب توده، از نخبگان و نوابغ ارتش ایران بودند و به جرأت می‌توان گفت كه در تاریخ سازمان‌های سیاسی ایران معاصر، هیچ سازمان مبارزاتی، اینهمه انسان‌های شریف، شجاع، تحصیلكرده و پاكباخته را در خود گرد نیاورده بود، با این حال گفتنی است كه بسیاری از این افسران عدالتجو و آرمانخواه ـ باوجود پاكدامنی و شرافت اخلاقی ـ بخاطر اعتقاد به خطّ مشی رهبری حزب توده، فاقد دلبستگی‌های ملّی و میهنی بودند. ستوان روح‌الله عبـّاسی، افسر متخصّص توپخانه و نویسندهء كتاب «خاطرات یك افسر توده‌ای»، در گفتگو با نگارنده تأكید می‌كند:

«بخاطر همان اعتقادات انترناسیونالیستی ـ كمونیستی، بسیاری از ما حاضر بودیم كه بی‌هیچ مقاومتی، مرزهای ایران را به روی سربازان ارتش سرخ بگشائیم و…»(14).

به عبارت دیگر: اعضای این سازمان پاكباخته و عدالتخواه، توسِط ایدئولوژی انقلابی حزب توده مسخ شده بودند،حزبی كه رهبران آن بقول سرگرد جعفر وكیلی:«در اغراض خصوصی و حسابگری‌ها غوطه‌ور بودند و منافع نهضت را اغلب زیر پا می‌گذاشتند و آن را تحت‌الشعاع منافع خصوصی می‌ساختند»(15).

بابك امیر خسروی كه از سازمان افسران حزب توده بعنوان «سپاه عظیم و رزم‌دیدهء توده‌ای‌ها» یاد می‌كند(16)، ضمن گزارش دقیق و مفصّل خود، از جمله می‌نویسد:

«تقسیم‌بندی افسران حزب توده به رسته‌هائی چون هوائی، توپخانه، سوار، پیاده، ژاندارمری، شهربانی، دانشجوی افسری و… بیانگر آنست كه حزب توده در همهء اركان و زوایای ارتش ـ حتی گارد جاویدان شاهی ـ رخنه كرده بود. آنچه واقعاً اهمیـّت دارد، بررسی این امر است كه پشت سر این ارقام: 125 افسر توپخانه، 180 افسر پیاده، 59 افسر شهربانی و غیره، چه مقدار تانك و نیروی زرهی و امكانات فرماندهی و مواضع حسِاس و اطّلاعاتی نهفته بود… با اطمینان می‌توان گفت كه در تاریخ جنبش‌های سیاسی در جهان، هرگز هیچ حزب و سازمان سیاسی سراغ نداریم كه توانسته باشد آن همه افسر را در یك حزب غیر قانونی با ایدئولوژی كمونیستی گرد آورده باشد… سازمان افسران از یك جهت، واقعاً افسانه بود، البتّه نه به معنای قصّه و داستان بلكه به علّت امكانات و قدرت واقعاً فوق‌العاده و باورنكردنی‌اش به افسانه‌ای حماسی می‌ماند. وقتی سازمان (افسری) كشف شد، حتّی توده‌ای‌ها را به حیرت انداخت… درصد قابل توجـّهی از افسران جوان رزمی، فرماندهان تانك‌های «شرمن» به اضافهء برخی فرماندهان ردهء بالاترِ ارابهء جنگی، از اعضاء سازمان افسری بودند…»(17)

ستوان محمّد علی عموئی نیز تأكید می‌كند:

«در یك كلام، ظرفیـّت و توان سازمان نظامی بیش از آن بود كه تنها بر آمار و ارقام افسران صف یا قابلیـّت یك واحد رزمی تكیه شود، و این ناشی از موقعیـّت ویژه‌ای بود كه آن سازمان در قلب ارتش داشت و اعضایش در موقعیـّت‌های حسّاس بودند. آنان كه بر واحدهای رزمی، فرماندهی داشتند می‌توانستند در صف مقدِم قیام قرار گیرند و با آتش سلاح‌های خود، راه پیشرفت تودهء مردم را هموار كنند، و آنان كه در ادارات بودند، بسته به محل كار و پْستی كه داشتند، قادر بودند وابستگان به كودتا ـ حتّی مغزهای رهبری كنندهء آن ـ را خنثی كنند»(18)

سرگرد فریدون آذرنور (عضو بلندپایهء سازمان افسران) تعداد افسران سازمان یافته در شبكه را نزدیك به 500 نفر می‌داند (از میان تقریباً 6 هزار افسر ارتش) كه «از نظر كمّی، رقم بزرگ و از نظر كیفی در سطح فوق‌العاده بالائی بود كه در لحظهء عمل می‌توانست ستون فقرات نیروهای مسلّح را خُرد كند»(19). به نظر می‌رسد كه این تعداد، غیر از نام صدها افسری است كه هنوز در دورهء آزمایشی و مقدِماتی بودند و لذا، نام‌شان در دفتر اعضاء رسمی سازمان افسران، ثبت و ضبط نشده بود.

علاوه بر تشكیلات سازمان افسری، اندكی بیش از هزار تن از افسران ـ به ویژه افسران جوان ـ به حزب توده گرایش داشتند و آمادهء همكاری و رویاروئی با كودتا بودند، علاوه بر آن، رابطهء بسیار خوبی میان افسران سازمان حزب توده با سربازان و گروهبانان و افسران همكار در یگان‌ها برقرار بود كه در لحظات بحرانی می‌توانست نقش مثبتی ایفا كند(20).

در بارهء شبكهء افسران شهربانی، سرگرد آذرنور توضیح می‌دهد:

«دربارهء نقش افسران شهربانی عضو سازمان كه هركدام از آنها منشاء عملیـّات مهـّم شدند و غالباً موقعیـّت ممتازی داشتند، تاكنون سكوت شده است. تعداد آنها در تهران 24 نفر و در تمام كشور 47 نفر بود. دو نمونه‌ای كه از نزدیك با آنها آشنا شده‌ام بیان می‌كنم: مثلاً سروان جواد درمیشیان ـ یكی از اعضاء سابقه‌دار سازمان نظامی(حزب توده) و رئیس كلانتری ناحیهء شاپور (سبزه میدان) دارای نفوذ فراوانی بر روی شعبان بی‌مخ بود كه دستورات او را كودكانه اجرا می‌كرد، و یا تظاهرات اوباش در ناحیهء 10 صورت می‌گرفت كه ریاست آن به عهدهء سروان جواد صادقی ـ یكی از افسران با اتوریته، قدرت فرماندهی و مدیریـّت استثنائی ـ بود كه علاوه بر عضویـّت فعـّال در سازمان افسران، یكی از طرفداران و ارادتمندان پر و پا قرص دكتر مصدّق بود…» (21)

فرماندهی تانك‌های مستقر در اطراف منزل دكتر مصدّق بر عهدهء علی اشرف شجاعیان (عضو سازمان افسران حزب توده) بود(22). فرماندهء تانك‌های مستقر در فرستندهء رادیو تهران نیز سروان كلالی (افسر سازمان نظامی حزب توده) بود كه می‌توانست عوامل كودتا و خصوصاً شخص سرلشكر زاهدی را دربعد از ظهر 28 مرداد دستگیر كند و یا ایستگاه رادیو را با تانك و توپ درهم بكوید(23).

ستوان یكم ایرج ایروانی عضو سازمان افسران حزب توده، فرماندهی بخشی از تانك را بر عهده داشت. وی روز 28 مرداد، بدون اینكه دستوری از حزب دریافت كند، در خیابان‌های تهران سرگردان بود و عاقبت وقتی كار آشوبگران بالا گرفت، تانك او نیز در خدمت كودتاچیان قرار می‌گیرد و در یورش به خانهء مصدّق به كار می‌رود.(24)

فریدون آذرنور (كه در آن ایـّام مسئول ایالتی سازمان افسران حزب توده در آذربایجان بود) در سخن از طرح تدارك قیام مسلّحانه در تبریز می‌نویسد:

«سازمان افسران می‌توانست با كمك 500 توده‌ای زُبده، با چند عملیات هماهنگ، تبریز را بطور كامل تسخیر كند… این تعهـّد سنگین بر این اساس به عمل آمده بود كه از یك گردان مستقل توپخانه كه از 4 آتشبار تشكیل می‌شد، سه نفر از فرماندهان از جمله ستوان یكم توپخانه كریم زندوانی، عضو سازمان افسری بودند و نفر چهارم، افسر بكلّی بیطرفی بود. از یگانه هنگ رزمی در تبریز، چهار فرمانده گروهان، از جمله گروهان مأمور دژبان شهر (سروان پیاده حسن سدیدی و حسین زاده صدیقی) و فرودگاه، فرماندهء واحد كوماندو (سرگرد فریدون آذرنور)، واحد زرهپوش هنگ را رفیق ما سروان محمد صادق دلیر آذر فرماندهی می‌كردند. فرماندهء ارابه‌های جنگی از هواخواهان ما و معاون دژبان كه افسر بانفوذی در شهر و درعین حال فرماندهء واحد دژبان، عضو سازمان افسری بودند. فرماندهء گروهان مهندسی لشكر (سروان مهندس ابوالقاسم اویسی) و سه نفر از افسران شهربانی از جمله ستوان یكم عبـّاس افراخته و مقدِم ـ رئیس رمز شهربانی ـ عضو سازمان افسری بودند و دو نفر دیگر هركدام بنوبه، از مسئولین نگهبانی زندانیانی بودند كه تسلیح 450 زندانی فرقه [منظور زندانیان فرقهء دموكرات آذربایجان پس از شكست آن در آذر 1325 است] و آماده نمودن آنها برای هرگونه عملیـّاتی بعهدهء آنان بود. چهار نفر از افسران كادر فرماندهی نیز جزو اعضای آزمایشی و یا هوادار [سازمان افسران حزب توده] بودند»(25).

آذرنور سپس اطّلاعات كوتاهی در مورد لشكر ارومیه می‌دهد:

«اضافه بر فرماندهان واحدهای كوچك ـ كه اغلب آن‌ها عضو سازمان افسری حزب توده بودند ـ  می‌توان سرهنگٍ ستاد صدیق یحیوی (فرماندهء هنگ سوار و پادگان سلماس)، سرگرد یعقوبی (فرماندهء گُردان و پادگان قره‌تپه)، سرهنگ دوّم صالح نجات (فرماندهء هنگ پیادهء رزمی ارومیّه) و سرهنگ جاوید (رئیس ركن 2 لشكر رضائیه و آجودان مخصوص شاه) را نام برد…»(26)

نفوذ و موقعیـّت افسران حزب توده در دستگاه سلطنتی آنچنان بود كه سرگرد عبدالصمد خیرخواه ـ از افسران عضو سازمان نظامی حزب توده ـ فرماندهء گردان گارد جاویدان شاهنشاهی و مأمور حفاظت از كاخ‌های سلطنتی بود!(27) و سروان ماشاالله ورقا ـ عضو سازمان افسران حزب توده و رئیس بخش مراقبت ادارهء اطّلاعات شهربانی ـ مأمور حفظ و نگهبانی جان شاه و افراد خانواده سلطنتی در تشریفات رسمی و دیگر بازدیدها بود(28).

سروان محمـّد جعفر محمـّدی در تأیید نظر سرگرد آذرنور بر نیرومندی سازمان افسری، چند مورد دیگر را كه خود بر آنها آگاهی دارد، می‌افزاید و می نویسد:

«چهار نفر از افسران سازمان با درجات سرهنگ دوّم پیاده (فتح‌الله پهلوان)، سرگرد پیاده (عنایت‌الله پهلوان)، ستوان یكم توپخانه (قدرت‌الله پهلوان) و ستوان یكم هوائی (كامبیز دادستان) از خاندان سلطنتی بودند. سروان مهدی همایونی (از گارد سلطنتی شاه) از افراد نفوذی در میان كودتاچیان بود… سروان پولاد دژ، از افسران برجستهء ركن دو (اطلاعات) و از همكاران نزدیك سرتیپ تیمور بختیار و بسیار مورد اعتماد و مْشیر و مْشاور او بود… همچنین، سرگرد رستمی فرماندهء گردان تیمور بختیار (قبل از 28 مرداد در كرمانشاه) بود كه سرلشكر زاهدی و دیگر مخالفان مصدّق به آن بسیار امید داشتند. ستوان یكم عبدالله مهاجرانی از اعضاء سازمان افسری با واحد تحت فرماندهی‌اش، محافظ سرلشكر زاهدی بود و خودِ او را اسكورت می‌كرد. مهاجرانی پس از لو رفتن سازمان، در زندان می‌گفت: «هر موقع زاهدی می‌خواست بخوابد، مرا صدا می‌كرد و می‌گفت عبدالله من نیاز دارم دو سه ساعتی استراحت كنم، تو آماده هستی؟ و من جواب می‌دادم: «بخواب تیمسار! راحت باش!» و تیمسار با آرامش كامل بخواب می‌رفت و من روی صندلی پشت اتاق او تا ساعت بیداری‌اش می‌نشستم و از او مراقبت می‌كردم»(29).

هنگامی كه سرلشكر زاهدی همراه با اسكورتش به اصفهان رفته بود، لیست افسران سازمان نظامی كشف می‌شود كه نام عبدالله مهاجرانی نیز در شمار آنان بود. از تهران به اصفهان تلگرافی دستور داده می‌شود تا عبدالله مهاجرانی بازداشت شود. زاهدی متوحِش می‌شود و تصـّور می‌كند كه علیه او كودتائی رخ داده و لذا از بازداشت مهاجرانی جلوگیری می‌كند. سپس از تهران تلگراف حضوری می‌شود و سرلشكر زاهدی در تلگراف‌خانه حضور می‌یابد و از جریان دستیابی به دفتر رمز اسامی افسران سازمان نظامی آگاه می‌شود كه نام عبدالله مهاجرانی نیز در آن ثبت بود. همان لحظه زاهدی از مهاجرانی سئوال می‌كند: «جریان چیست، دستور بازداشت تو را می‌دهند؟ اگر چیزی هست الآن بگو تا كمكت كنم». مهاجرانی جواب می‌دهد: «تیمسار! من در هیچ جریان و سازمانی نیستم، سوءتفاهم است برطرف می‌شود»(30).

ستوان یكم مهاجرانی می‌گوید:

«تقریباً یك ماه بعد از 28 مرداد با یك دسته از ژاندارمری، مأمور حفاظت سرلشكر زاهدی شدم، ولی محافظین نخست‌وزیر كودتا از سه نیرو تأمین می‌شدند: لشكر گارد، شهربانی و ژاندارمری. من موقعی كه زاهدی در باشگاه افسران مستقر شده بود مأمور آنجا شدم. سازمان نظامی از مأموریت من باخبر بود، بخاطر ندارم كه در بارهء ترور زاهدی به سازمان نظامی مطلبی گفته باشم، لكن با ایمانی كه به هدف خود و حزب داشتم، اگر دستوری در این مورد می‌رسید اجرا می‌كردم. مثلاً بعضی اوقات جلسهء هیأت وزیران در باغی ـ در قیطریه ـ تشكیل می‌شد كه همگی در فضای باز، دوُر میزی می‌نشستند و من روی تپه‌ای كه مُشرف به باغ بود، پشت مسلسل موضع‌گیری كرده و هیأت وزیران و نخست‌وزیر در تیررس آتش من بودند. و یا اینكه در سفری كه [سرلشكر] زاهدی به اصفهان داشت، هنگام شب در منزل كازرونی بیتوته كرد و من تا صبح، سلاح در دست، پشت اطاق خوابش كشیك می‌دادم».(31)

در بارهء قدرت و نفوذ حیرت‌انگیز سازمان افسران حزب توده، در فصل «مرا ببوس! برای آخرین بار…» نیز سخن خواهیم گفت، امّا وزارت امور خارجهء آمریكا پس از بررسی گزارش‌های هندرسون در رابطه با حوادث منجر به 9 اسفند 1331، از «افزایش احتمال در دست گرفتن قدرت توسّط كمونیست‌های حزب توده» ابراز نگرانی كرد:

«1 ـ هدف حزب توده حذف شاه است و بدین منظور در حال حاضر با مصدّق همراهی می‌كند تا پس از حدف شاه، تغییر موضع داده و برای حذف مصدّق كوشش نماید و فرصت به دست گرفتن قدرت توسط خود را افزایش دهد.

2 ـ مصدّق برای حذف شاه، ناگزیر به همراهی با حزب توده خواهد بود و بعد خود را در مقابل حزب توده ناتوان خواهد دید.

……………………..

5 ـ در صورتی كه مصدّق قادر به حفظ قدرت خود شود، احتمال حذف شاه از صحنهء سیاسی ایران زیاد است و این به معنای برهم خوردن ِ فوری روابط ایران و غرب و افزایش احتمال در دست گرفتن قدرت توسّط كمونیست‌ها می‌باشد»(32).

                                                                ادامه دارد

بخش سوم

                                                             بخش نخست

__________________________________

پانویس ها:

[1] ـ عظیمی،ص193

2ـ دراین باره نگاه كنیدبه خسروپناه،محمـّد حسین: سازمان افسران حزب تودهء ایران (1323-1333)،تهران،شیرازه،1378؛خسروپناه، محمّدحسین (به كوشش):سازمان افسران حزب تودهء ایران از درون، تهران، انتشارات پیام امروز، 1383؛ عباسی،روح‌الله:خاطرات یك افسر توده‌ای (1320-1335)، كانادا،نشر فرهنگ،1989؛ عموئی،محمد علی:دُرد زمانه،تهران، نشرآنزان، 1377؛خاطرات سرگردهوائی،پرویز اكتشافی،تهران، نشرثالث، 1381.برای روایت رسمی و دولتی از سازمان افسران حزب توده و آگاهی از متن بازجوئی‌های افسران نگاه كنیدبه: كتاب سیاه،در بارهء سازمان افسری توده،چاپ مطبوعات،تهران،1334؛ سیر كمونیسم در ایران، تهران، چاپخانهء كیهان،1336؛مبصّر، محسن،نقدی بر كتاب خاطرات ارتشبدسابق حسین فردوست وگزیده‌هائی از یادمانده‌های نویسنده،كتاب ایران، لندن،1996؛ سازمان افسران حزب توده(به روایت اسنادساواك)،تهران، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطّلاعات،1380

3 ـ كامبخش،عبدالصمد،نظری به جنبش كارگری درایران،ص52

4 ـ نگاه كنیدبه: روزنامهء مردم،27 خردادماه1329

5 ـ گذشته،چرا‎غ راه آینده،ص633

6 ـ امیرخسروی،ص 872 مقایسه كنیدبا:آبراهامیان،ص 290

7 ـ زیرك زاده، ص323

8 ـ جوانشیر، تجربهء 28 مرداد،ص35

9 ـ اكتشافی،صص 6-66

10 ـ خسروپناه،ص296

11 ـ نگاه كنیدبه خسروپناه،صص337-352

12ـ امیرخسروی،ص652،مقایسه كنیدبانظر عموئی،ص72

13ـ كیانوری،خاطرات،ص264

14ـ نمونه‌هائی از این سرسپردگی‌هاودلبستگی‌های صادقانهءافسران حزب توده رادركتاب «خاطرات یك افسر توده‌ای»می‌توان یافت.همچنین نگاه كنید به: عموئی،صص28، 42، 45 و 53-54؛آوانسیان،صص469-471؛اكتشافی، ص54. در بارهءعلل وعوامل ایدئولوژیك وابستگی حزب توده به شوروی نگاه كنید به: شیرازی، اصغر، مدرنیته، شبهه و دموكراسی(برمبنای یك بررسی موردی در بارهء حزب تودهء ایران)،خصوصاً فصل 5، صص319-361

15ـ نامهء سرگردجعفر وكیلی به همسرش، 14 آبان‌ماه 1333،كتاب جمعه، شمارهء 35، 25 اردیبهشت‌ماه 1359،صص129-130

16ـ امیرخسروی،ص 743

17ـ امیر خسروی،صص708-709؛ مقایسه كنیدبا روایت عموئی،ص73

18ـ عموئی،ص 73،مقایسه كنیدبه روایت سرگردآذرنور:خسروپناه، صص49-50

19ـ خسروپناه،صص49-50؛ كیانوری وادّعاهایش،گردآورنده فریدهء خلعتبری،ص263

20ـ امیرخسروی،ص717،مقایسه كنیدباروایت محمّدعلی عموئی،ص72

21 ـ امیر خسروی،ص712

22ـ امیر خسروی،ص 711؛عموئی،ص73

23ـ عموئی، ص73

24ـ امیر خسروی،ص712

25ـ امیر خسروی، ص713، مقایسه كنیدبا:عموئی،صص46-47

26 ـ امیر خسروی، ص 713،مقایسه كنیدبا:عموئی،صص94-95

27 ـ تركمان، محمّد:«اسنادكودتای 25 مرداد1332»، بخش8،روزنامهء اطّلاعات،4 شهریورماه 1374؛امیرخسروی،ص638

28 ـ ورقا، ناگفته‌هائی پیرامون فروریزی حكومت مصدِق و نقش حزب تودهء ایران،ص249

29ـ امیر خسروی،صص714-715 و718

30ـ امیر خسروی،ص715

31ـ امیر خسروی،ص 716.مقایسه كنیدباروایت عموئی، ص73؛ورقا، صص249-250.برای روایت‌های دیگری ازكم وكیف قدرت حزب توده نگاه كنیدبه: ورقا،ماشاالله،در سایهء بیم وامید(رویدادهائی ازسازمان افسران وابسته به حزب تودهء ایران)،انتشارات بازتاب نگار،تهران،1382، ص65؛ عظیمی،صص151-152

32- Dulles to Henderson, March 2, 1953, telegram 2266-788.00/3-253

فرستادن این مطلب برای دیگران