سایه سارِ عرفان و ادبیّات ایران،علی میرفطروس
ازدفتر« بیداری ها و بیقراری ها »
سایه سارِعرفان وادبیّات ایران
22مهرماه1389=14اکتبر2010
به دوستِ جان شیفته ام دکتر«م.ر»می گفتم:
-اگرسنگر و سایه سارِ عرفان وادبیّات ما نمی بود،در برابرِ رذالتِ گستردهء دلقکان و دَغلکاران و مشّاطه نویسانِ گزافه گو چگونه می شد پایدارماند؟
اسرارالتوحید شیخ ابوسعیدابو الخیر رامطالعه می کردم که در دوجلد(در1063صفحه)به همّت استادشفیعی کدکنی،ازسوی انتشارات آگاه منتشرشده است.مقدّمه،تعلیقات و توضیحات تاریخی،ادبی و عرفانی استادشفیعی کدکنی-خود-کتابی است بسیارارزشمندو گرانمایه وپُربار.
عرفان ایرانی با ویژگی هائی(مانند رقص،سماع،نی،دَف،تساهل درفرایضِ شرعی،تأکیدبرشادزیستی و خصوصاًمفهوم عشق)ازتصوّف اسلامی متمایزمی شودوهمچنانکه دردیباچهء ویرایشِ تازۀ کتاب حلّاج نوشته ام:این امر تجلّی تداوم اندیشه های ایرانیِ عصرساسانی پس ازحملهء اعراب است،هم ازاین روست که ابوسعید،حلّاج،بایزیدبسطامی،ابوالحسن خَرَقانی،شیخ شهاب الدین سُهروردی و قاضی القُضات همدانی را ادامه دهندگان«حکمت خُسروانی ایران باستان»نامیده اند.
ابوسعیدابوالخیر یکی ازنمایندگان برجستۀ عرفان ایرانی بودکه مانندبسیاری از عارفان و اندیشمندان نواندیش-دچار مصائب و رنج وشکنج های متشرّعین و متعصّبین بودچنانکه«جملۀ ائمۀ فِرَق باشیخ به انکار بودند»و«محضرهاساختند و خط نبشتندکه:اینجامردی آمده است ازمیهنه و دعوی صوفئی می کند و مجلس می گوید…و پیوسته دعوت های باتکلّف می کند و سماع می فرماید و جوانان رقص می کنند[که]این،نه سیرتِ زاهدان و نه شعارِصوفیان است.وخلق به یکبار روی به وی نهاده اند و گمراه می گردند…زودخواهدبودکه فتنه ای عام ظاهرشود»…[پس]«اتّفاق کردندشیخ راباجملۀ صوفیان بر دارکنند برسرِچهارسو[بازار]»(صص68-69و173).
درکنار آن تکفیرها و توهین ها و انکارها،بودندعارفان و آزادگان بزرگی که شخصیّت و عقایدابوسعیدرا ستایش می کردندچنانکه وقتی ابوسعیددرراه سفرحج به خَرَقان رسید،ابوالحسن خَرَقانی به ابوسعید گفت:
-«یاشیخ! مامی بینیم که هرشب کعبه گردِتو طواف می کند،ترابه کعبه چه کار؟…توعزیزترازآنی که ترا به مکّه برند،کعبه را به تو آرندتاترا طواف کند»(صص137و138).