۲۸یادداشت دربارۀ ۲۸مرداد،علی میرفطروس
*نوعی«تقیّه» و «تنزّه طلبی» روحِ آزادیِ اندیشه و شجاعت اخلاقی را درجامعۀ سیاسیِ ما کُشته است.
*پژوهشگری که بخواهد«همه»را راضی کند یا «عوامفریب»است یا «فریفتۀ عوام».
*کسانی که اعتقادبه«کودتای28مرداد»را تاحد«ایمان مذهبی»بالا می برند و«تجدیدنظرطلبی»دراین باره را«کُفر»می دانند،حتماً«منافع»ی دراین کاردارند،ازجمله اینکه 28مرداد و مصدّق برای این افراد،«جامه»ای است تا عیب و اشتباهِ شان(در حمایت از آیت الله خمینی)را بپوشانند.
***
اشاره:
متن زیر بخشی ازیادداشت های نگارنده است که درکتاب«بیداریها وبیقراری ها»منتشرخواهدشد.درمیانِ این یادداشت ها،28 یادداشت در بارۀ 28مرداد32 است.بخشی از این یادداشت ها را در زیر می خوانید.
«بیداری ها و بیقراری ها»نوشته هائی است«خطی به دلتنگی»که می خواست نوعی «یادداشت های روزانه» باشد،دریغا که -گاه- از «خواستن»تا«توانستن»،فاصله بسیار است.
درسال های مهاجرت نامه های فراوانی به دوستانم نوشته ام که شامل بسیاری ازدیده ها و دیدگاه های نگارنده است.دریغا که بسیاری ازآنها در دسترسم نیست هرچندرونوشتِ موجود برخی ازآنهامی تواند به غنای این یادداشت ها بیفزاید.
«بیداری ها و بیقراری ها»تأمّلات کوتاه و گذرائی است برپاره ای ازمسائل فرهنگی،تاریخی و سیاسی:دغدغه ها و دریغ هائی درشبانه های غربتِ تبعید که بخاطرخصلت خصوصی خود،گاه،روشن و آرام و رام ؛وگاه،آمیخته به گلایه و آزردگی و انتقاداست.شایدسخنِ «تبعیدیِ یُمگان» (ناصرخسرو قبادیانی) -بعدازهزارسال- هنوزنیزسرشت و سرنوشت مارا رقم می زنَد.
این یادداشت های پراکنده،حاصل پراکندگی های جان و شوریدگی های ذهن و زبان است درگذارِ زمان؛«حسبِ حالی» که باتصرّفی درشعرحافظ می توان گفت:
حسبِ حالی بنوشتیم وُ شد ایّامی چند
محرمی کو؟که فرستم به تو پیغامی چند
***
جلسۀ بانوان آمریکائی درروز28مرداد!
19مرداد1387/9اوت2008
امروزباعبدالرضاانصاری درکافۀ« Trocadéro»ملاقات کردم.دولتمردی که پس ازپایان تحصیلات اش دررشتۀ مهندسی کشاورزی-مانندبسیاری ازجوانان آن دوران -ازآمریکا به ایران برگشت تا در سازندگی ایران نوین همّت کند.اولین ماموریت انصاری درخوزستان بود،درمنطقه ای که نه آب بود و نه برق ووجود پشه و حشرات دیگر خواب راازچشم مهندسان و کارگران می ربود.درواقع،خوزستانی که بعدها قلبِ اقتصاد و صنعت ایران شد به همّت وکوشش این نسل ازمهندسان وکارگران ایرانی ساخته شد.عبدالرضاانصاری- بعدها-به ریاست سازمان آب وبرق خوزستان و استانداری این منطقۀ مهم منصوب شد و سپس در مقام وزارت کاروشهرداری تهران باعث خدمات شایانی شد.
عبدالرضاانصاری،درسال1332معاون«ویلیام وارن»(William Warne)رئیس سازمان«اصل چهار»بود.این موسسۀ امریکائی درزمان ریاست جمهوری ترومن کمک های مالی،کشاورزی و عمرانیِ فراوانی به دولت مصدّق کرده بود.باچنان مقام وموقعیتی،عبدالرضاانصاری دربارۀ 28 مرداد32 به نکتۀ بسیارمهمی اشاره کردکه تازگی داشت.به گفتۀ او:
-«در روز 28 مرداد تعدادی از همسران مقامات بلندپایۀ آمریکائی، ازجمله خانم ویلیام وارن( رئیس ادارۀ«اصل چهار»)همراه با گروهی از بانوان نیکوکار ایرانی، مانند: خانم عزّت سود آور، خانم ناصر(رئیس وقت بانک ملّی)،خانم مبصّر(شهردار تهران) و…که در یک انجمن خیریّه فعالیّت میکردند،طبق معمول، درسالن بانک ملّی جلسه داشتند…این امر،نشان میدهد که در28مرداد32 اصلاً برنامه ای برای انجام کودتا وجودنداشت وگرنه سفارت امریکا ازبیرون رفتنِ همسرانِ کارمندان بلند پایۀ آمریکائی- مانند«ویلیام وارن»-و شرکت آنها درآن جلسه ممانعت میکرد».
گفتم:دربارۀ نبودنِ طرح یا برنامه ای برای کودتادرروزِ28مرداد،آقای بابک امیرخسروی (عضوبرجستۀ حزب توده وشاهدعینیِ روزِ28 مرداد)هم همین نظر را دارد.
عذرخواهی خانم آلبرایت از«کودتای 28مرداد»!!
۳۰ خرداد ۱۳۹۸/20ژوئن2019
«عذرخواهی خانم آلبرایت»سال ها وردِ زبانِ دوستداران دکترمصدّق است.درآغازِاین ماجرا گفته بودم :عجیب است که دوستان اسناد و گزارشهای دست اوّل را کنار میگذارند و به این سخنانِ مصلحت آمیز و دیپلماتیک،ارزشِ«سند بسیار مهم تاریخی»می دهند…در بارۀ این سخنان:
اوّلاً،باید بدانیم که درتاریخ دیپلماسی آمریکا،ما از این«تعارفات» یا«مصلحت ها و مصالحهها»،فراوان دیدهایم.
دوم اینکه،آن سخن در جلسهای به همّت آقای دکتر هوشنگ امیراحمدی(معمارِخستگی ناپذیر بهبود روابط جمهوری اسلامی و آمریکا)صورت گرفته بود و موضع رسمیِ دولت آمریکا نبود.
سوم و مهم تر از همه اینکه،خانم آلبرایت-اساساً- هیچگونه«عذرخواهی»(apologize) دربارۀ 28مرداد ابراز نکرده بود بلکه تعبیرسخنان وی به«عذرخواهی» تعبیرشخصیِ آقای امیر احمدی بوده که می خواست به مراکز قدرت در ایران چنین وانمود کندکه:«در سال 2000 من خانم آلبرایت را آوردم تا از ملّت ایران به خاطر کودتای 28 مرداد 32 عذرخواهی کند»!!(گفتوگوی هوشنگ امیراحمدی با هفتهنامۀ «شهروند امروز»،شمارۀ ۴۱).
پس از19سال- حالا-آقای امیراحمدی درگفتگوبا تلویزیون«من وتو» رازِ این«عذر خواهی»را برملا کرده و در دقیقۀ48-51 گفته:
–آقای محمدخاتمی وخرّازی آمدند وبه من گفتندکه تواگردربارۀ کودتای 28مرداد 32 ازآمریکائی ها یک عذرخواهی بگیری،ما هم دربارۀ گروگان گیری عذرخواهی خواهیم کرد،ولی ایرانی ها زیر قولِ شان را زدند…
باخودم می گویم:
-این 28مرداد هم مثلِ«لحافِ مُلّا» است و هرکس گوشه ای ازآن را می کِشد!
دکترصدرالدین الهی و28مرداد32
5شهریور1396=26اوت2016
دکترصدرالدین الهی- ماننداستاد جلال متینی،دکترهوشنگ نهاوندی و دیگران-اهل کامپیوتر و ایمیل و اینترنت نیست و به سبک و سیاق قُدما،روزنامه رابا«کاغذ»حس می کند،به همین جهت تلفن کرده بودکه:«مقاله ات دربارۀ 28مرداد32 رادرنشریات این حوالی[آمریکا] خوانده ام که هم برای من و هم برای دیگردوستانم جالب و تازه بود…سئوآلاتی که درمتن مقاله مطرح شده و«خط سوم»ی که درتببین انفعال حیرت انگیزمرحوم مصدّق درروز28 مرداد ترسیم کرده ای،پذیرفتنی است…من درعنفوان جوانی-توسط پدرم-مصدّق رادیده بودم.در 28مرداد32 هم حاضر و ناظرحوادث بودم.درمحاکمۀ دکترمصدّق هم حضور داشتم.من هم معتقدم که مصدّق اگر می خواست در28مرداد32 باکمک نیروهای حزب توده- و خصوصاًسازمان نظامی آن-می توانست براوضاع مسلط شود،ولی او ازتمام هوادارانش خواست تادرخانه های شان بمانند و ازهرگونه تظاهرات ضد سلطنتی خودداری کنند…».
دکترالهی پس ازذکرخاطراتی از روز28مرداد و جریان دادگاه مصدّق،گفت:
-«بنویس آقا!بیشتربنویس!جامعۀ افسون شدۀ ما به اینگونه نگاه های تازه به تاریخ معاصرایران نیازدارد».
اردوغان و مصدّق!
29تیر1395/ 19ژوئیه2016
کودتای چندروزِپیشِ ترکیه مرا متعجّب کرده است.کمّ وکیف این ماجرا مرابه یاد دکترمصدّق و«کودتای نیمه شبِ25مرداد 32»می اندازد.بیشترِنشریات و رسانه های معتبرجهان- و حتّی نشریات ایران- این«کودتا»راساخته و پرداخته اردوغان می دانند.این«کودتا»نشان می دهدکه دولت های پوپولیستی برای پیشبرد اهداف و برنامه های شان،سیاست های مشترکی دارند.
درکتاب«آسیب شناسی یک شکست»، طرح کودتای سازمان سیا علیه دولت دکترمصدق را«طرح کودکانه»نامیده ام که فاقدکمترین امکاناتِ عملی و اجرائی بود،ازاین گذشته،انحلال مجلس توسط دکترمصدّق و عزل قانونی او توسط شاه-اساساً-انجام کودتا را غیرضروری یا منتفی می ساخت.به خاطرشرایط عصَبی و آشفته و خصوصاًاظهاراتِ تأثّربارِدکترفاطمی (مبنی بر تعدّیِ کودتاچیان به همسرش)دکترمصدّق ابلاغ فرمان عزل توسط سرهنگ نصیری را «کودتا»نامیده بود،ولی دکترغلامحسین مصدّق(پسر مصدّق) درگفتگوبا«تاریخ شفاهیِ دانشگاه هاروارد» (ژوئيۀ1984)تاکید می کند:درتمام روز25مردادمصدّق ازعزل خودتوسط شاه یادمی کرد و می گفت:
– «می خواهم ببینم حالا که[شاه] مرا عزل کرده، کجا گذاشته رفته؟ چکار کنم؟ مملکت را دست چه کسی بسپارم و بروم؟».
بنابراین،ماجرای نیمه شبِ25 مرداد- به عنوان«کودتا»-می تواندموضوعِ بررسی های تازه ای باشد.من امکانات،تجهیزات و توانائی های کودتاچیان و نیروهای هوادار دکترمصدّق -خصوصاحزب توده -رادربخشِ«كودتای شب 25 مرداد»:افسانه يا واقعيـّت؟ به دست داده ام.بااینحال،پرسش اینست که:
-ابلاغ فرمان شاه چرا درنیمه شب؟
شایدمنصفانه ترین پاسخ این باشدکه باتوجه به فضای تب آلودِ جامعه و تسلّط هواداران حزب توده برمیدان ها و خیابان ها،ابلاغ فرمانِ عزلِ مصدّق در وسطِ روز،تنش های سیاسیِ بیشتری را دامن می زد.
مقایسۀ«کودتای نیمه شبِ25مرداد 32»باکودتای اخیردرترکیه،شباهت های این دو رویداد را برجسته می کند.اردوغان-مانندمصدّق-باوجودسیاست های پوپولیستی،فاقداکثریّت لازم درمجلس بود و ازاین نظر،برای تثبیت موقعیّت سیاسی و پیشبُردِ برنامه هایش به چیزی به نام«کودتا»،نیازاساسی داشت،هم ازاین روست که برخی از تحلیگران،«کودتا»را«ساخته وپرداختۀ اردوغان برای سرکوب و پاکسازی مخالفان و تغییرقانون اساسی ترکیه»دانسته اند،نشریۀ فایننشال تایمز(19ژوئیه2016)تأکیدمی کند:«اردوغان،حتّی قبل از کودتا، لیست کسانی که باید دستگیر شوندرا آماده کرده بود».این امرنیز یادآورِ لیست اسامیِ «کودتاچیان»(ازجمله سرهنگ نصیری)است که روزهای قبل از 25مرداد-بارها -توسط نشریات حزب توده به اصطلاح «افشاء» شده بود ودولت مصدّق ازآنها آگاهی داشت.اینگونه شباهت ها یادآورِ نظرِ دکترمظفربقائی است که وقایع شب 25مرداد را «کودتای ساختگی دکترمصدّق» نامیدکه«برای تکمیل کودتای مصدّق[انجام رفراندوم غیرقانونی وانحلال مجلس]این کودتای قلّابی رابه وجود آوردند».
این«کودتا»وقتی-بیشتر-«ساختگی»به نظر می رسدکه بدانیم به روایتِ شاهد و ناظرِماجرا، مهندس زیرک زاده:دستگیرشدگان-خصوصاًدکترحسین فاطمی-به هنگام بازداشت«هیچ گونه نگرانی و اضطرابی نداشتند،جوک می گفتند و می خندیدند»…گوئی که«کودتاچیان»،آنان را به پیک نیک می بردند!!.
کودتای 28مرداد و«وُدکای روسی»!
28مرداد1388=19 اوت2009
منوچهر پیروز انسان شریف،نجیب و نازنینی است ؛هم اهل قلم است و هم اهل قدم و کارهای نیک.باآنکه دررژیم گذشته،دارای مقام و موقعیّت مهمی بوده،ولی درمهاجرت برای اینکه محتاجِ«ازمابهتران»نباشد،مغازه ای بازکردتا همهء آنچه که عطر و طعم ایران دارد را دراینجا عرضه کند.وجودنوعی عزّت نفس و مناعت طبع درمنوچهر برایم احترام انگیز و زیبا است.
پستوی مغازه اش،پاتوق دلپذیری بود که گاه،شاهرخ مسکوب،ایرج پزشکزاد ودیگران را می شددرآنجا دید؛باشیرینی های تازه و خوشمزهء هماخانم و انواع و اقسام کتب و نشریات فارسی.
ازدوران خدمتش دراستان فارس-و خصوصاً نواحی بندرعباس وخلیج فارس-حکایت های جالبی دارد که به کارِ پژوهشگران و جامعه شناسان می خُورَد.بارهابه او توصیه کرده ام که این خاطرات را بنویسد و منتشرکند،ولی او-هربار-می گوید:«این نیزبگذرد»…
چندروز پیش زنگ زد و گفت:
-قراری بگذاریم تابایکی از«شاهدان عینیِ 28مرداد»دیدار و گفتگوکنیم.
«شاهدعینی»از اعضای سابق حزب توده درتهران بودکه مانند خیلی ازتوده ای هابعداز28مرداد مقاطعه کار شده بود و ازاین طریق به زندگی و امکانات مالی بسیارخوبی رسیده بود و گویا می خواست که در سرِپیری به حزبِ دوران جوانی اش،«ادای دَین»کند.
کتاب«آسیب شناسی یک شکست»در دستش بود و پس ازسرکشیدنِ آبجوئی تَگَری گفت:
-باآنکه«پیرمرد»[مصدّق]ازهمه خواسته بودتا درخانه های مان بمانیم و ازهرگونه تظاهراتی خودداری کنیم،من مثل خیلی ازاعضا و هواداران حزب-درروز28مرداد درخیابان های تهران بلاتکلیف و سرگردان بودم و نمی دانستم چه کنم؟به تانک های ارتشی نگاه می کردم که -مثل ما- ویلان و سرگردانِ خیابان ها بودندو اقدام قاطعی نمی کردند.این«بی عملی»برایم خیلی عجیب بود.وقتی علّت را از رفیقم -محسن- پرسیدم ،گفت:
-مثل اینکه عوامل کودتا باپخش«ودکای روسی» بسیاری ازافسران را مست و منگ کرده اند…من خودم برخی ازافسران را دیده ام که ازفرط خوردن«وُدکای روسی»درجوی های خیابان های پهلوی و شاهرضا درازکشیده بودندو سرودانترناسیونال می خواندندو «شعبان بی مخ» هم با دوستانِ اراذل و اوباش اش درخیابان های تهران«نفس کِش»می طلبید و عربده می کشید…».
وبعد،به کیف کهنه اش دست بُرد و گفت:
-بفرمائید!اینهم چندسند!
سایت«ویکی پدیا»:
سربازان وفادار به شاه در برابر مجلس شورای ملی در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی
نگاهی به«اسناد»کردم وگفتم:
-آقای مهندس! گرمای 40درجۀ روز 28مرداد بااین لباس های زمستانی؟!!،ظاهراً«شعبان بی مُخ»و دوستان اراذل و اوباش اش هم «ودکای روسی»زده بودند!!
گفت:این«اسناد»را چند سایت معروف و تلویزیون معتبر هم پخش کرده اند.
گفتم:برآنها حَرَجی نیست،شنونده وبیننده بایدعاقل باشد…
طنزِتُندِکلامم را به خودش گرفت و باشرمندگی گفت:
-بله!حق باشمااست!!!!
«عوامل محترمِ کودتای 28مرداد»!!
10مرداد1383=31ژوئیۀ2004
اجاقِ سردِ28مرداد
30مردادماه1395=20 اوت2016
امسال،سالگرد28مرداد بابررسی ها و باورهای تازه ای همراه بود وافسانۀ 60سالۀ حزب توده(در اَشکال لنینی یا دینی آن)موردچالش ها و نقدهای جدّی صاحب نظران قرارگرفته است،گفتگوی خانم عاطفۀ شمس بادکتراحمد نقیب زاده،استادعلوم سیاسی دانشگاه تهران(روزنامۀ اعتماد ۲۷ مرداد)ازآن جمله بود.این امر،نویدِ افقی تازه دربررسی حوادث این دوران است وبرای نگارنده،نوعی پیروزیِ نظری به شمارمی آیدکه در«خط سوم»ترسیم شده است.
دراین میان معدودی ازتلویزیون های معروف- برخلاف عُرف رسانه ای- همچنان برطبلِ«کودتا» کوبیدند.مُجری یکی ازهمین تلویزیون ها عنایت کرده بودتا دربارۀ«کودتای 28مرداد32»بامن گفتگو کند.
پرسیدم:دربارۀ چی؟
گفت:دربارۀ کودتای 28مرداد…
گفتم:معمولاًمجریان برنامه ها-قبل ازورودبه بحث-لباس تعلّقات سیاسی شان را بر رخت آویزِ بیرونِ استودیو آویزان می کنند تانسبت به موضوع برنامه بی طرف باشندو-مثلاً- از28مردادبعنوان «رویداد»،«حادثه»یا«واقعه»یاد می کنندتا واقعیّتِ به اصطلاح«کودتا»ازمتن بحث وگفتگو ها استنتاج یااستخراج شودچون این موضوع- پس از60سال-تازه داردازلابلای ابرهای دروغ و جعل و تحریف خارج می شودوبجای«منازعۀ سیاسی» بعنوان یک«موضوع تاریخی»موردنقدهای اساسی قرارمی گیرد…
سخنم- ظاهراً- برای این مُجریِ محترم،«خوشآیند»نبود…
جامه ای بر سرِ صدعیبِ نهان!
25مردادماه1389/16 اوت2010
دوستی نگران بودکه باکتاب«آسیب شناسی یک شکست »،بدجوری همه را عصبانی کرده ام!
گفتم:درست می گوئی! واکنشِ برخی ها چنان تند و تیزبوده که من به یادِ شعرشاملو افتادم:
هرگاو-گند چاله دهانی
آتشفشانِ روشنِ خشمی شد.
ولی دوستِ من! کدام همه!؟،پژوهشگری که بخواهدهمه را راضی کند یا «عوامفریب» است یا «فریفتۀ عوام».درهردو حالت،نام چنین فردی،روشنفکرنیست چرا که روشنفکری-اساساً- یعنی درآویختن با باورهای موردِاعتقادِ«همه»نه درآمیختن باآنها.حمایت ازآیت الله خمینی و«انقلاب شکوهمندِاسلامی» نشان داد که دنباله رَوَی ازهمه، چقدر فاجعه باراست…
اگرکسانی مضمون اساسیِ کتاب مرا نگرفته اند،مشکلِ من نیست بلکه مشکلِ خودشان است که به جای داشتنِ«ذهنِ گشوده»، دارای«دَهَنِ گشاده»اند وقبل ازاندیشیدن،سخن می گویند… متأسفانه، افرادی-در هیأتِ «موسی چومبه»- می خواهند تا «لومومبا»های میهن را با اسیدِ قلم ها- یا زبان های شان- محو و نابودکنند؛ افرادی که با کینه های شیطانی به دنبالِ «بُردن» هستند درقمارِسنگینی که دیری است آن را باخته اند.
کسانی که اعتقادبه«کودتای28مرداد»را تاحد«ایمان مذهبی» بالا می برند و«تجدیدنظرطلبی»دراین باره را«کُفر»می دانند،حتماً«منافع»ی دراین کاردارند،ازجمله اینکه 28مرداد و مصدّق برای این افراد،«جامه»ای است تا عیب و اشتباهِ شان(درحمایت ازآیت الله خمینی)را بپوشانند.بنابراین به قول حافظ:
خرقه پوشیِ وی از غایت دینداری نیست
جامه ای بر سرِ صدعیبِ نهان پوشیده است
نوعی«تقیّه»و«تنزّه طلبی» روحِ آزادیِ اندیشه و شجاعت اخلاقی را درجامعۀ سیاسی ما کُشته است.برای ارتقای آگاهی و رهائیِ ملّی باید براین«تنزّه طلبی و تقیّۀ سیاسی»شورید!