Print This Post Print This Post
تازه‌ها


خیزشِ مردم و نیازهای آن،علی میرفطروس

بازخوانیِ یک یادداشت

*تجربۀ انقلاب مشروطيت و ديگر جنبش هاى اجتماعی اين حقيقت را آشكار مى كنند كه ملت ما در پرورش اتحاد و اتفاق و درهم آميزى و همآوازى عليه استبداد،اقدامات حيرت انگيزى از خود نشان  داده است.

* مردمِ گرسنه و بی پناهی که بادست های خالی  توسطِ نیروهای سرکوبگر رژیم  به خاک و خون  می افتند،باید مطمئن شوند که از حمایت های سیاسی،مالی و تدارکاتی برخوردار خواهند بود.

*ضرورتِ ایجاد«کمیتۀ نجات ملّی»یا تشکیل«دولتِ موقّتِ در تبعید».

***

ازدفترِ بیداری ها و بیقراری ها

6آذرماه1398/ 27نوامبر2019

هنوز در شوکِ سرکوب خونین تظاهرات مردم  هستم که همسرم  ویدئویِ مرغ سحر را  می گذارد  و مرا هم به دیدن وُ شنیدنِ آن  دعوت می کند:

 راستی وُ مهر وُ محبّت   فسانه شد

قول وُ شرافت همگی از میانه شد

از پیِ دزدی، وطن وُ دین بهانه شد

 صدای سوختۀ قمر به اینجا که رسید،چشم هایم«آب»ی شد و چیزی در من شکست چنانکه از اتاق بیرون زدم و… 

ملک الشعرای بهار این تصنیف را پس از شکست مشروطه خواهان و قلع و قمع آزادیخواهان توسط محمدعلی شاه قاجار سروده بود.این تصنیف به همّت استاد مرتضی نی داوود و با صدای قمرالملوک وزیری درسال 1306اجرا شدکه موردِ استقبال گستردۀ مردم قرارگرفت.گفته می شود که اجرای این برنامه و خصوصاً حضورِ بی حجابِ قمر در میان مردم،موجب خُرسندی رضاشاه نیز شده بود.

مقالۀ نگارنده ضمن اینکه با استقبال خوانندگان ارجمند روبرو گردیده و متن آن در برخی گردهمائی های اعتراضیِ ایرانیان خارج از کشور(به عنوان قطعنامۀ پایانی) خوانده شده،درعین حال،سئوآلات چندی را نیز باعث شده است؛از جمله:

-زمینه های جنبش کنونیِ مردم و تفاوت های آن باجنبش های قبلی،

-ضرورت ها و نیازهای جنبش 

دربارۀ زمینه ها و علل اجتماعی اعتراضات اخیر مقالات متعدّدی منتشرشده که کم و بیش روشنگر این بحث می باشند،ولی آنچه که توجۀ چندانی به آن نشده،مواردِ زیر هستند که از ویژگی های اعتراضات اخیرند:

1- خاستگاه و پایگاهِ گستردۀ این تظاهرات در جنوب شهر و نقاط فقیرنشین(مستضعفان)که هنوز در جوِّ شدیدِ نظامی-امنیّتی بسر می برند.

2-فقدان شعارهای مذهبی و حمله به برخی روحانیون و مراکز دینی.

3- شعار«رضاشاه،روحت شاد!».

شعار«رضا شاه،روحت شاد!» ضمن نظرداشتن به خدمات رضاشاه در تجدّدگرائی و مدرن کردنِ جامعۀ ایران،می تواند ناظر به کوتاه کردنِ دست روحانیّت شیعه از سیاست و اجتماع و دادگستری و آموزش و پرورش باشد،به طوری که آیت الله خمینی درکتاب«صحیفۀ نور»می گوید:

 -«در اين عصری که من درک کردم و گمان دارم هيچ يک از آقايان درک نکرده ايد، روحانیّت را با تمام قوا کوبیدند…تمام منابر را در سرتاسر ایران [تعطیل کردند] تمام خُطبا را در سرتاسر ایران زبان شان را بستند».

و یا:

-«چقدر علما را هتک حرمت کردند و چقدر عمّامه ها را از سرِ اهل علم[روحانیّون] برداشتند…خدا می داند در زمان[رضاشاه]چه  کشيديم…[رضاشاه]با سرنيزه و قُلدریِ تمام،مراسم اسلامی را تعطيل کرده بود».

بارها گفته ام : اگر جمهوری اسلامی-پس از 40 سال آموزش و پرورش گسترده و شدید-هنوز نتوانسته فرهنگ و«ارزش»های خود را در جامعۀ  ایران(خصوصاً درمیان زنان ایران)تثبیت و تحکیم کند،به یُمنِ تجدّدگرائیِ دوران رضا شاه و محمدرضاشاه است.

فروکاستنِ اعتراضات مردم به گرانی بنزین،نوعی فرافکنی و فروکاستنِ اعتراضات و خشمِ فروخُفتۀ مردم است؛مردمی که 40 سالِ تمام در زندانی به بزرگی ایران از کمترین امکانات یک زندگی عادی(حتّی داشتنِ آب و هوای سالم) محروم و بی بهره اند.

در این 40 سال، رژيم اسلامی نه تنها منابع مادی و اقتصادی جامعه را نابود كرده، بلكه مهم تر از همه،اخلاق انسانی و غرور ملّی مردم ما را به تباهی كشانده است.اين رژيم نه تنها جوانان را كشته و تباه كرده بلكه مهمتر از همه،حسِّ جوانی را در جامعۀ ما كشته است.نه تنها زنان و دختران را سركوب كرده، بلكه احساس زیبائی و حسِّ زن بودن رادر ایران نابود كرده است….اینک برعهدۀ رهبران سیاسیِ است تا در  این شرایطِ مرگ وُ زندگی  راهی مناسب برای حمایت از مبارزات مردم  ارائه کنند.

وظیفۀ رهبران سیاسی و روشنفکران

تجربۀ انقلاب مشروطيت و ديگر جنبش هاى اجتماعی اين حقيقت را آشكار مى كنند كه ملّتِ ما  در پرورش اتحاد و اتفاق و درهم آميزى و همآوازى عليه استبداد،اقدامات حيرت انگيزى از خود نشان  داده است؛خیزش دی ماه 96 و خصوصاً خیزش گستردۀ اخیر نمونۀ تازه ای از این مدّعا است.

به عبارت دیگر،جامعۀ ایران-هماره-جامعه ای«نابهنگام»یا«غیرمنتظره»بوده است.این ملّت صبور در طول توفان ها و تهاجم های متعدّد تاریخی آموخته است که کَی و چگونه علیه ظالمانِ زمانه بشورَد. 

اعتراضات آبان ماه  فصل تازه و درخشانی  در مبارزات آزادیخواهانۀ مردم ایران است و آنرا از تمام خیزش های پیشین ممتاز و متمایز می سازد.با وجود قطع کاملِ اینترنت و سانسورشدیدِ روزنامه ها و رادیو-تلویزیون های داخلی،رسانه های جهان حمّام خون درخیابان های سراسرِایران را در برابرِ دید و داوریِ جهانیان قرارداده و راهِ مصالحه و مماشاتِ دولت های اروپائی با رژیم اسلامی را بسته اند. اعتراضات اخیر نیروهای رژیم و«اصلاح طلبانِ استمرارطلب»را دچارِ ریزش و چندگانگی می کند و راه اعتراضات گسترده ترِ آینده  را هموار خواهدکرد.

اینک برعهدۀ رهبران سیاسیِ است تا در شرایط مرگ و زندگی  راهی معقول،ممکن و مناسب برای پیروزیِ مبارزات مردم  ارائه کنند.به عبارت دیگر،مردمِ گرسنه و بی پناهی که با دست های خالی  توسطِ نیروهای سرکوبگرِ رژیم  به خاک و خون  می افتند،باید مطمئن شوند که از حمایت های سیاسی، مالی و تدارکاتی برخوردار خواهند بود:

1-طرح اخراج رژیم اسلامی از سازمان های بین المللی(به جرم کشتارِ مردمِ بی دفاع و جنایت علیه بشریّت)،

2-درخواست اِعمالِ فشار از سوی سازمان ملل متحد و دولت های آزادِ جهان برای برگزاری یک رفراندوم آزاد(تحت نظارتِ سازمان های بین المللی)برای گذارِ مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی،

3-ایجاد«کمیتۀ نجات ملّی»یا تشکیل«دولتِ موقّتِ در تبعید»،[در مورد «دولتِ موقّتِ در تبعید» نگارنده به موانع بین المللی در شناسائی آن از طرف دولت ها آگاه است،امّا معتقد است که  طرح و تبلیغِ آن باعث تزلزل و فروپاشی بخشی از نیروهای سرکوبگرِ رژیم خواهد شد]. 

4- و یا هر راهکارِ دیگری که بتواند ایران و ایرانیان را از گروگان رژیم اسلامیِ حاکم نجات دهد.

این راهکارها ضمن افزایشِ امید و پایداری مردم ایران در مقابله با رژیم،می تواند تبلورِ حفاظ ها و حمایت های مندرجِ دربالا  باشد و در مشارکت کارگران،معلّمان،زنان و دیگر نیروها به عرصۀ مبارزه   کمک و یاری کند.

مطالب مرتبط:

«ایران باید صدا داشته باشد!»،علی میرفطروس

در حاشیۀ«ایران باید صدا داشته باشد»،علی میرفطروس

بیداری ها وبیقراری ها(3)،علی میرفطروس

 

 

فرستادن این مطلب برای دیگران