عصرِ عُسرت و معمّای ۲۸ مرداد،(بخش سوم)،علی میرفطروس
طرح از:کافه لیبرال
*ورایِ بحث های بی پایانی که حدود ۷۰ سال جامعۀ سیاسی ایران را به خود مشغول کرده ،ابتداء باید به پرسش های اصلی و مقدّم بر بحثِ «کودتا» پاسخ داد!
*خلیل ملکی به دکتر مصدّق:«در شرایط فعلی هیچ کس از وضع خود و از وضع کشور راضی نیست و موجِ نارضایتیِ وخیم سراسر کشور را فراگرفته است».
*مصدّق خطاب به دکتر سنجابی:«آقا! جنابعالی امروز صبح، چَرس(مادۀ افیونی) كشیدهاید!،شاه فرمان عزلِ مرا نمیتواند بدهد و بر فرض هم بدهد ما به او گوش نمی كنیم!».
به سوی 28 مرداد
در حالیکه از آغاز اردیبهشت 32 رهبران سیاسی درگیرِ جنگی تمام عیار شده بودند،با فرا رسیدنِ 28 مرداد جامعۀ ایران شاهدِ دگرگونی های شگفتی بود.
مردمی که در شعارها و وعده های مصدّق بهروزی خود را می دیدند،با بُن بستِ مذاکرات نفت و تداوم تحریم ها و فشارهای اقتصادی، روز به روز از مصدّق ناامید شده بودند. دو سال پیش از 28 مرداد 32 در سفر به آمریکا(مهر 1330) مصدّق به ترومن و اچسُن، وزیرخارجۀ دموکرات آمریکا گفته بود:
-«نیروهای مسلّح و پلیس ایران مدت 2 ماه است كه هیچگونه حقوقی دریافت نكردهاند و خودِ این امر، به تنهائی خطر مهمی بشمار میرود. بودجۀدولت، با كسری حدود چهارصد میلیون تومان روبرو است و فقر و آشوب در سراسر كشور، گسترده است. معلّمین مدارس، حقوق ماهیانهای به مبلغ یكصد تومان ـ كه معادل 25 دلار است ـ دریافت میكنند، این مبلغ به دشواری هزینۀپرداخت اجارۀیك اطاق را در ماه كفایت میكند،در نتیجه:بسیاری از معلّمین، هوادار و متمایل به كمونیسم شدهاند، و این افكار را در سراسر مدارس كشور ترویج میدهند»[1].
خلیل ملکی – یک سال پیش از 28 مرداد– به مصدّق هشدار داده بود:
-«آقای دکتر مصدّق! در شرایط فعلی هیچ کس از وضع خود و از وضع کشور راضی نیست و موجِ نارضایتیِ وخیم سراسر کشور را فراگرفته است» [2]
رفراندوم:آری!یا نه!
یکی از ویژگی های جنبش های پوپولیستی آشوب زائی و آشوب زیسـتی است.این امر باعث می شود تا جامعه – هر بار- از بحرانی به بحرانی دیگر و از عصبیّتی به عصبیّت دیگر پرتاب شود.فقدان اعتدال و سُلطۀ شور و شعار بر شعور و عقلانیّت سیاسی باعث می شود تا رهبر جنبش،شکست های خود را به «دشمن» و «عوامل خارجی» نسبت دهد . در واقع،«دشمن» موضوع مرکزیِ نگاه ها و دیدگاه های رهبر است. در فقدان برنامـۀ دقیق و روشـن ، رهبر می کوشد تا با ایجاد بحران های تازه، کشتیِ طوفان زدۀ قدرت خود را به ساحل عافیت بکشاند.
درچنان شرایطی اعلام برگزاری«رفراندوم برای انحلال مجلس» به اختلافات موجود بین نیروهای نهضت ملّی افزود.انحلال مجلس هفدهم در حالی صورت می گرفت که نمایندگان آن در انتخاباتی تحث نظارت دولت مصدّق انتخاب شده بودند.از این گذشته،شیوۀ غیر دموکراتیکِ برگزاری رفراندوم نیز با گفته ها و باوری های دیرین مصدّق مبنی بر« استقرارِ دموکراسی و انجام انتخابات آزاد » مغایرت داشت.حیرت انگیز اینکه، دو صندوقِ جداگانه برای اخذِ آرای مخالفان و موافقان تعیین شده بود ،شیوه ای که در تاریخ انتخاباتی جهان سابقه نداشت چرا که مخالفان -با برگه های «نه!» و در محلّی جداگانه -چه بسا – موردِ شَتم وُ شماتتِ هوادارانِ حزب توده و دیگران قرار می گرفتند. محمّد علی موحـّد- با وجود علاقه و احترام عمیق نسبت به مصدّق- مینویسد:
-«انحلال مجلس ـ البتّه ـ به موجب تفسیراصل 48 قانون اساسی در اختیار شاه بود، امّا مصدّق نمیخواست آن تفسیر را به رسمـّیت بشناسد و حاضر نبود چنین تقاضائی را از شاه بكند و میدانست كه در صورت تقاضا هم، شاه آن را نخواهد پذیرفت. بنابراین، تنها راهِ انحلال مجلس، توسل به رفراندوم بود، امّا رفراندوم در ایران سابقه نداشت و برخی از اعضاء فراكسیون نهضت ملّی آنرا نمیپسندیدند».[3]
موافقان رفراندوم انحلال مجلس
دکتر غلامحسین صدیقی(وزیر كشور)،دکتر کریم سنجابی، خلیل ملکی،احمد رضوی،دکتر مظفر بقائی،مهندس حسیبی، اصغر پارسا و برخی دیگر از سران جبهۀ ملّی با رفراندومِ انحلال مجلس مخالف بودند و آنرا مغایرِ قانون اساسی و «زمینۀ قانونیِ عزل مصدّق از طرف شاه» می دانستند و حتّی دکتر عبدالله معظّمی(رئیس مجلس و هوادار مصدّق)در اعتراض به این تصمیم مصدّق از ریاست مجلس استعفاء داد. مهندس حسیبی در یادداشت های روزانۀ خود یادآوری می کند که به همراهِ تنی چند به نزدِ مصدّق رفته و او را از رفراندوم برای تعطیل مجلس برحذر داشته است[4]
دكتر غلامحسین صدیقی،وزیر کشور مصدّق،در بارۀ غیر قانونی بودنِ رفراندوم می گوید:
ـ «گریه كردم و به دکترمصدّق گفتم: هر چه شما بگوئید ما اجرا میكنیم، امّا رفراندوم [برای انحلال مجلس] كار درستی نیست»[5]
دکتر صدیقی بیاد می آورَد که محمود نریمان(یکی از شریف ترین و صدیق ترین یاران مصدّق) به او گفته بود:
– «تاریخ، ما را به خاطر این اشتباه [رفراندومِ انحلال مجلس] نخواهد بخشید».
خلیل ملکی در مخالفت با رفراندوم به مصدّق هشدار داده بود:
-«آقای مصدّق!این راهی که شما می روید به جهنّم است ولی ما تا جهنّم نیز با شما می آئیم!»[6]
دكتر بقائی و علی زُهری نیز خطاب به دکتر مصدّق گفتند:
-«به شرط اینكه نخستوزیر از تصمیم خطرناك انحلال مجلس دست بردارد، حاضر هستیم به فوریـّت از نمایندگی مجلس شورای ملّی استعفاء كرده و از مجلس مستقیماً خود را تسلیم زندان شما نمائیم».[7]
دکتر سنجابی(حقوقدان) معتقد بود که طبق قانون اساسی،در غیابِ مجلس،شاه حـّقِ صدورِ فرمان عزل نخست وزیر را دارد و لذا به مصدّق گفته بود:
-«شما (اگر) مجلس را ببندید، در غیاب آن،ممكن است فرمان عزل شما از طرف شاه صادر شود، آن وقت چه میكنید؟».
مصدّق با زبانی تلخ و توهین آمیز به دکتر سنجابی پاسخ داد:
ـ «آقا! جنابعالی امروز صبح، چَرس[مادۀ افیونی] كشیدهاید!…شاه فرمان عزل مرا نمیتواند بدهد و بر فرض هم بدهد ما به او گوش نمیكنیم»[8]
این روایت ها نشان می دهند که با وجود هشدارهای سران جبهۀ ملّی،دکتر مصدّق تصمیم گرفته بود تا فرمان عزلِ خود را نپذیرد و لذا،فرمان شاه حتّی اگر در روزِ روشن و توسط فردی غیر نظامی به وی ابلاغ می شد،در تصمیم مصدّق تغییری داده نمی شد؛نکتۀ مهمّی که بسیاری از پژوهشگران آنرا نادیده گرفته اند!
روزنامۀ نیویورک تایمز ضمن اینکه اقدام مصدّق در انجام رفراندوم را با اقدام هیتلردر آلمان نازی شبیه دانست،نوشت:
-«طرز اجرای رفراندوم،مسخره آمیزبوده و نه تنها اصل رأی مخفی رعایت نشد بلکه درخیابان هائی که به محل اخذ آرای مخالفینِ انحلال مجلس منتهی می شد،نوشته شده بود:آنهائی که دراین محل رأی می دهند خائنین به وطن هستند». [9]
خبرنگار روزنامۀ معتبرLe Monde (چاپ پاریس) از تهران در بارۀ چگونگی انجام رفراندومِ انحلال مجلس با تیترِ «اخذ آرای موافق و مخالفِ انحلال مجلس، در 2 مركز مختلف، انجام شد!» گزارش داد:
-«… بنظر میرسد كه یك توافق ضمنی بین حزب توده و جبهۀ ملّی برقرار شده است، به این شكل كه طرفداران جبهۀ ملّی در میدان سپه و طرفداران حزب توده در ایستگاه (راه آهن) آراء خود را به صندوق بریزند. تمام سفارتخانهها بستهاند و حدود سه هزار نیروی نظامی از 4 نقطۀ محل اخذ رأی و نقاط استراتژیك تهران محافظت میكنند… گروههای وابسته به حزب توده خیلی عظیمتر هستند و طولِ صفهای آنان به چند صد متر بالغ میشود. شعارها و پلاكاردهای جبهۀ ملّی حاكی از اعلام حمایت از دكتر مصدّق و درخواست انحلال مجلس است، در حالیكه شعارهای حزب توده ـ اساساً ـ علیه مجلس و درخواست تشكیل مجلس مؤسّسان برای تغییر رژیم فعلی است. نحوۀ اخذ رأی، مخفی نیست زیرا نه فقط یك محل جداگانه برای كسانی كه میخواهند رأی منفی بدهند در نظر گرفته شده بلكه هر یك از شركت كنندگان در این رفراندوم باید ورقهای را پـُر كنند كه اسم و آدرس خود را روی آن بنویسند.
محلّی كه برای اخذ رأی طرفداران مجلس در نظر گرفته شده، مقابل مجلس است و روی یك پلاكاردِ بزرگ این جمله بچشم میخورد:
ـ «كسانی كه اینجا رأی میدهند، مخالف انحلال مجلس هستند»
تا ساعت 9 به وقت محلّی، فقط سه نفر برای اعلام رأی «نــــه» در این صندوق حضور یافتند و از این سه نفر تعداد زیادی عكس گرفته شد و از آنها فیلمبرداری شد و مورد اهانت و آزار قرار گرفتند.» [10]
روزنامۀ معروف واشنگتن پُست نیز نوشت:
-«چیزی به سقوط دولت دکتر مصدّق توسط مجلس باقی نمانـده بـود کـه وی پیشدسـتی کـرد و مجلس را منحل نمود».[11]
به جرأت میتوان گفت كه در صورت عدم انحلال مجلس در این رفراندوم بی سابقه و غیر دموکراتیک، از وقوع رویدادهای 25 تا 28 مرداد 32 نیز جلوگیری میشد. هندرسون درگزارش 4 اسفند1331به«تحقیرِ مستمرِ شاه توسط مصدّق»اشـاره کـرده بـود [12].مصدّق ضـمن محدود کردن اختیارات مالی و قانونی شاه جوان،بستن دفاتر شاهپورها و شاهدخت هـا ،اخـراج مـادر و خواهر شـاه بـه خـارج ،ممنـوع کـردن رجـال سیاسـی و نظـامی کشور از ارتبـاط مسـتقیم بـا شـاه هرگونه «شئونات متصوّرۀ شاه» را برباد داده بود[13]،با اینهمه، به قول حسین مکّی و ماتیسون (كاردار سفارت آمریكا در تهران)تا قبل از انجام رفراندوم:
-«شاه، آرام و سر به راه، در دستهای مصدّق بود».[14]
هندرسون-سفیر کارکُشتۀ آمریکا- در گـزارش 10 مـارس 1953(19 اسـفند 1331)رَوَنـد حرکت های آیندۀ مصدّق را چنین توصیف می کند:
-«زمانی همه امیدوار بودند که مصدّق می تواند مشکل نفت را حل و فصل کند و مصدّق نیز مخالفان خود را با این حربه می کوبید که«آنان در راه او سنگ اندازی و مانع تراشی می کنند»، ولی اینک [با آخـرین پیشـنهادات آمریکا و انگلیس] برای خودِ مصدّق روشن شده که راهِ فرار ندارد. پیشنهادهای اخیر انگلیس دربـارۀ غرامـت ـ چه در صورتِ ردّ و چه در صورتِ قبول ـ به سقوط مصدّق منجر خواهد شد[زیرا] پرحرارت ترین اعضای جبهۀ ملّی که جزو نزدیکان دکتر مصدّق اند، با این پیشنهادها مخالفت می کنند و مصـدّق ناچـار اسـت کـه بـا آنـان همدل و همراه باشد. در چنین شرایطی، مطمئن ترین راه این است که او ابتداء به دربار بپـردازد و کـانون تمرکز مخالفانش را برچیند و آنگاه شکست مذاکرات نفت را اعلام کند». هندرسون در همین گزارش تأکید می کند:
-«مصدّق که انگلیسی ها را بیرون رانده، مجلس شورای ملّی را فلج و مجلس سنا را نیـز منحـل کـرده، همـۀ سیاستمداران معروف را تار وُ مار و صاحب منصبان ارشـدِ لشـکری و کشـوری را برکنـار نمـوده و چندین عضو خاندان سلطنتی را به تبعید فرستاده، اینک به سراغ شاه رفته اسـت. شـاید بعـد از شـاه، نوبـت مجلس باشد که بخواهد خود را از شرِّ آن نیـز برهانـد… مصـدّق مانند بسیاری از اعضای خاندان قاجار، کینه ای پنهـانی نسـبت بـه شاه دارد. او شاه را به چشم «فرزند آن شیـّاد و ستمکار» [رضاشاه] می نگـرد کـه همـواره در تضـعیف قدرت و اعتبار او می کوشد».[15]
مصدّق گوهر عزّت و استقلال ایران را در نگین ارادۀ خود داشت، امّا او در توفانِ عُسرت ها و عصبیـّت های سیاسی،نتوانست این بارِ امانت یا گـوهرِ عـزّت و اسـتقلال را به ساحل پیروزی برساند. خلیل ملکی در انتقاد از سرسختی و عدم انعطاف مصدّق در مسئلۀ نفت یادآور شده بود:
-«رهبری زمانی واقع بین است که اوّلاً تابع احساسات نباشـد، نیــروهای فعــّال و ذخیـرۀ خـود را بتوانـد خـوب حساب و برآورد کند و نیروهای رقیب یا دشمن را نیز آنطوری که هست، حساب کند و هیچ اقدام بی مـوردی کـه نتیجه اش حتماً شکست است، به عمل نیاورَد. ثانیاً: رهبری واقع بین باید تقاضاها و خواسته های خود را نیز نه مطابق آخرین و بـالاترین آمـال و آرزوهـای خـود، بلکه متناسب با نیروی خویش و نیروی دشمن در دستور روز قرار دهد… رهبری واقع بین در هـدف و ایـدئولوژی نباید سازشکار باشد، امّا در سیاستِ روز، سازشکاری برای رسیدن به قسمتی از هدف هـای اعـلام شـده نـه تنهـا مجاز، بلکه ضروری است… دور انداختن شعار «یا همه چیز یا هیچ چیز» ضروری است (زیـرا) دنیای مـا، دنیـای نِسبی است، باید در مراحل چند به هدف نزدیک شویم… به امید ایده آل مطلقِ «همه چیز یا هیچ چیز»، همه چیـز را از دست دادن اگر هم ارزش اخلاقی داشته باشد، ارزش سیاسی و اجتماعی ندارد«. [16]
در آن شرایط بی انعطاف و «همه چیز یا هیچ چیز»،طرح«ت. پ. آژاكس»توسط دولت های انگلیس و آمریکا تدوین شد؛طرحی که اضمحلال حزب توده را نیز هدف اصلی خود قرار داده بود و بیشتر به یک«طرح کودکانه»شباهت داشت تا به یک«طرح کودتا» و لذا، چنانکه نشان داده ایم شكست آن محتوم و مُسلّم بود.
پُرسش های بی پاسخ!
جُدا از بحث های بی پایانی که حدود ۷۰ سال جامعۀ سیاسی ایران را به خود مشغول کرده ،ابتداء باید به پرسش های اصلی و مقدّم بر بحثِ «کودتا» پاسخ داد!
۱- با توجـّه به بیماری و خستگیهای مصدّق که یک سال پیش از 28 مرداد خود را«فدائی باز نشسته»[17] می نامید و معتقد بود که:«مردم از دولتی كه زیاد سرِ كار بماند حمایت نمیكنند و خسته میشوند»[18]آیا او در جستجوی راهی بود تا شرافتمندانه و غرور آمیز قدرت سیاسی را ترک کند؟
۲-با وجود هشدارهای یاران نزدیک مصدّق، چرا وی در انجام رفراندوم انحلال مجلس اصرار داشت؟
۳- چرا وی از پذیرفتنِ فرمان عزل خود توسط شاه خودداری کرد؟
۴- با توجه به بن بست یا شکست مذاکرات مربوط به نفت،آیا مصدّق تصمیم گرفته بود تا شاهنامۀ زندگی سیاسی اش را با نوعی تراژدی به پایان برَد؟
۵- آیا مصدّق می خواست تا مانند یک«قهرمان مظلوم » از میدان نبرد با دولت انگلیس بیرون آید؟
پاسخ به این پُرسش ها -متأسفانه-در تحقیقات بیشترِ پژوهشگران مفقود یا مغفول است ولی با توجه به روایت برخی یاران مصدّق می توان به آنها اندیشید شاید روشنگرِ«معمّای 28 مرداد» باشند.
مهندس زیرک زاده -که تا آخرین لحظات در کنار مصدّق بود- می گوید:
–«مصدّق چون ازسقوط دولت خود مطمئن بود برای حفظ آبروی ملّت ایران[؟] بهتر خواست که دولت ملّیِ او با یک کودتای خارجی سرنگون شود تا با یک جنگ داخلی که می توانست رنگ ایرانی بگیرد» [19]
به روایت دکتر غلامحسین صدیقی:
– وقتی خانۀ دکتر مصدق را غارت می کردند، وی(دکتر صدیقی) به اتفاق دکتر مصدق و دکتر شایگان میروند از دیوار بالا، روی پُشت بام همسایه در گوشهای مینشینند. دکتر شایگان میگوید: «بد شد!»، مصدّق یک مرتبه از جا میپرَد و میگوید:
-«چی بد شد!؟ بایستیم این ارازل و اوباش ما را در مجلس ساقط کنند؟ در حالی که حالا دو ابَرقدرت ما را ساقط کردند. خیلی هم خوب شد! چیچی بد شد؟!». [20]
ادامه دارد
[1] Foreign relations of the United States, vol. X, n° 147, p. 328 –
همچنین نگاه کنید به ملاقات مصدّق با هندسون در 13 ژانویۀ 1952/22 دی ماه 1331
Henderson to the Department of State, January 15, 1952, telegram 2640-888,10/1-1552
[2]– روزنامۀ شاهد، دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۳۱
[3]– موحـّد، ج 2، صص 762ـ763.
[4]– موحـّد، ج 2، ص 763
[5] – نراقی، احسان، آزادی (مجموعۀ مقالات و مصاحبه ها)،نشرافکار، تهران، 1383، ص 192
[6]– ملکی، خاطرات سیاسی، با مقدمۀ محـّمد علی کاتوزیان، ص 104؛سنجابی، ص138
[7] -اطّلاعات، شنبه 10 مرداد 1332؛ روزنامۀ شاهد،11مرداد1332؛ در بارۀ سایر مخالفت ها با رفراندوم انحلال مجلس، نگاه کنیـد بـه: باخترامروز، شماره های 15،13، 25،23،22 و27 تیر1332؛اطّلاعات، 22-28 تیرماه و 11 مرداد 1332؛ شاهد، شماره های 22 تا ۲۴ تیرماه و 11 مرداد 1332
[8] – سنجابی،امیدها و ناامیدی ها، صص 134-135 و 138؛ تاریخ شفاهی هـاروارد، نـوار شـمارۀ 11؛ مقایسـه کنیـد بـا روایـت دکتر کاتوزیان،پیشین، ص230 ،در پاسخ مصدّق به دکتر غلامحسین صدیقی.
[9] New York times, August 4, 1953 –
[10] -Le Monde, 4 aout, 1953, p. 12
مقایسه كنید با گزارش روزنامۀ اطّلاعات، 13 مردادماه 1332
[11] Washington Post, August 4, 1953
[12] Henderson to the Department of State, February 23, 1953, telegram- 788,00/2-2352
[13] نگاه کنید به: «نامۀ شاه به مادرش» در: رستمی، فرهاد، پهلوی ها، خاندان پهلوی به روایت اسناد، ج1 ،صص249-250
[14] – مکّی،ج1،ص19
Mattison to the Department of State, July 17, 1953, telegram 788,00/7-1753
[15] Henderson to The Department of State, March 10, 1953, telegram -788.00/3-1053
مقایسه کنیدبا نظر حسین مـکّی،خاطرات، ج 1 ،ص 191؛ گفتگو با حسین مکّی، فصلنامۀ تاریخ معاصر ایران، بهار 1376 ،ص191؛ دکتر مظفّر بقائی، خاطرات، صص254-266
[16]-خلیل ملکی،مقالـــۀ«تحلیـــل مختصـــری ازگذشـــته بـــرای ترســـیم راه آینـــده »،در:نبردزندگی،ســـال اول،شمارۀ26 ،10 اردیبهشت،1335،صص27-59
[17] -مصدّق، نامهها، ج1، ص105
[18]– موحـّد، ج1، ص432 به نقل از یادداشت 18 خرداد 1331 مهندس كاظم حسیبی
[19] -زیرك زاده، پرسش های بی پاسخ در سال های استثنائی، ص138
[20]- نراقی، پیشین، صص191-192