Print This Post Print This Post
مقاله‌ها و مصاحبه‌ها


نگاهی متفاوت به«انقلاب اسلامی»(بخش۳)،علی میرفطروس

* در سال های ۱۳۵۴-۱۳۵۵ آیت الله خمینی خواستار بازگشت به ایران بود.

*پنهان کردن عقاید واقعی آیت الله خمینی  توسط مشاورانش در پاریس باعث شد تا او در غرب، به عنوان یک «قدّیس»، «پیامبرِ آزادی» و «گاندی دوم» تصوّر شود.

* یکی از مظاهر ایدئولوژی ها «بی حسّی اخلاقیِ» روشنفکران و رهبران سیاسی در فاجعۀ سینما رکس آبادان بود.

شاگردان جادوگر!

آیت الله خمینی در شورش ۱۵ خرداد۴۲ نتوانسته بود افکار عمومی داخلی و بین المللی را بخود جلب کند.این ناکامی چندان بود که بقول دکتر ابراهیم یزدی:

-«بعد از قیام ۱۵خرداد و تبعید آقای خمینی به ترکیه، نجف حرکت شایسته ای متناسب با مسائل آن روز از خود نشان نداده بود…اعتراضات علمای عراق می توانست در این رابطه مؤثر باشد،اما نجف متأسفانه ساکت و آرام بود.»۱

در سال های ۱۳۵۴-۱۳۵۵ آیت الله خمینی در نجف روحانی منزوی و تنهائی بود که کمتر ایرانی وی را می شناخت. این تنهائی ، انزوا و کهولتِ سن باعث شده بود تا خمینی خواستار بازگشت به ایران گردد.سـیروس آموزگار – روزنامه نگار – در گفت و گو با نگارنده (پاریس،۲۵نوامبر۲۰۰۴)می گوید: در سـال ۵۵ یکی از مقامات عالی رتبۀ ایرانی به نام ایرج گلسـرخی( مسـئول امور اوقاف و حجّ و زیارات) سـفری به عراق داشـت و با اسـتفاده از فرصت به زیارت مرقد امام علی در نجف رفت. بهنگام زیارت، فردی به مقام ایرانی نزدیک شـد و گفت:

«لطفاً فردا -بهنگام نماز صبح -در حرم باشـید، شـخص مهمّی خواهان ملاقات با شما است.»

مقام عالی رتبۀ ایرانی، سـحرگاه فردا به حرم امام علی رفت و با تعجّب دید که آن شـخص مهم، «آیت الله روح الله خمینی» اسـت که آمده بود و از مقام ایرانی می‌خواسـت که واسـطه شـود تا او (خمینی) در آن سـن و سـالِ پیری، از تبعید به ایران برگردد.

هوشنگ معین زاده (نویسنده و مسئول امور امنیّتی سفارت ایران در بیروت) نیز در گفت و گو با نگارنده (پاریس،۳۰ نوامبر۲۰۰۴)تأئید می‌کند که «درخواسـت بازگشـت خمینی به ایران قبلاً توسـط  امام موسی صدر از طریق سـفارت ایران در بیروت، به سـاواک گزارش شـده بود.»

دکترحسین شهید زاده، سفیر ایران در بغداد که بخاطر پیوندهای خانوادگی، روابط نزدیکی با روحانیون داشت، تأکید می‌کند: چند ماه پیش از اوجگیری اعتراضات، آیت الله خمینی خواهان بازگشت به ایران بود.۲

دکتر امیر اصلان افشار ضمن تأکید بر «منشاء خارجی شلوغی‌های ایران در سال ۵۷»، یادآور می‌شود:

– «از خمینی در آن زمان، اصلاً خبری نبود و حتّی در سال ۱۳۵۵ او خواستار بازگشت محترمانه به ایران و رفتن بی سر و صدا به قم شده بود.»

در این میان دکتر ابراهیم یزدی در آمریکا و صادق قطب زاده در فرانسه ضمن آشنائی با برخی رسانه ها و نهادهای حقوق بشری، اولین افرادی بودند که خمینی را به عنوان«شخصیّتی دموکرات» در عرصۀ بین المللی معروف کردند.در اردیبهشت ۱۳۵۷به کمک صادق قطب زاده در«نجف» اولین مصاحبۀ خمینی با نشریۀ معتبر فرانسوی«لوموند»انجام شد.به روایت دکترابراهیم یزدی:«صادق قطب زاده، پُرسش های «لوسین ژرژ »(خبرنگار لوموند)را می نویسد و آقای خمینی بعد از مشورت با قطب زاده پاسخ ها را می نویسند».ترجمۀ انگلیسی این مصاحبه باپرداخت ۱۱هزار دلار به روزنامۀ آمریکائی«لوس آنجلس تایمز»-بصورت آگهی– چاپ و منتشر شد،در حالیکه روزنامۀ«نیویورک تایمز» حتّی با همین مبلغ،حاضر به چاپ این مصاحبه-آگهی نشده بود.۳

در تمام مصاحبه ها و گفتگوهای خمینی در پاریس،او بصورت فردی عامی جلوه می کرد که نه تنها زبان عربی نمی دانست(و این،موجب حیرت «حَسنین هیکل»،روزنامه نگار معروف مصری شده بود) بلکه ، حتّی زبان فارسی را نیز با غلط های فاحش اظهار می نمود،از این رو،مشاوران نزدیک آیت الله (مانند دکتر ابراهیم یزدی،صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی صدر)برای رفع و رجوع کردنِ این پریشان گوئی ها، صلاح دیدند تا قبل از هر گفتگو و مصاحبه ای،سئوآلات را بصورت مکتوب دریافت کنند تا پس از مشورت با آیت الله،پاسخ ها بطور«سنجیده» و «معقول» ابراز شوند!.دکتر یزدی در این باره یادآوری می کند:

-«مسؤلیت برنامه ریزی این مصاحبه ها،عموماً بر عهدۀ من بود. شیوۀ کار من این بود که اولاً هیچ درخواستی را رد نمی کردم ،ثانیاً از خبرنگاران می خواستم که پرسش های خود را به طورکتبی بنویسند و بدهند. توجیه من این بود که سؤالات باید برای آقای خمینی ترجمه شوند و جواب آنها را بگیریم و سپس جواب ها ترجمه شوند و بعد در یک دیدار حضوری پرسش ها و پاسخ ها رد و بدل شوند.این شیوۀ عمل به ما امکان می دادکه پرسش ها و پاسخ ها را ویرایش کنیم و انسجام پاسخ ها را در نظر داشته باشیم.حتّی در مورد مصاحبۀ تلویزیون های سرتاسری آمریکا، من این شرط را مطرح و اجرا کردم.علاوه بر این،با إشراف و اطلاعاتی که از وابستگی های سیاسی و دینی خبرنگاران و رسانه ها داشتیم قبل از مصاحبه، آقای خمینی را مطلع می کردم تا در مورد پاسخ های خود، آنها را رعایت کنند.»۴

مضمون سخنان و گفتگوهای آیت الله خمینی با خبرنگاران خارجی،اساساً،توسط مترجمین دچار تحریف و تغییر می شد آنچنانکه شباهتی به گفته های اصلی آیت الله نداشت.احمد رأفت، خبرنگار ایرانی-ایتالیائی حاضر در نوفل لوشاتو می گوید:

-«بعد از یکی دو مصاحبه که ما خبرنگارانی که با رسانه‌های غیر ایرانی کار می‌کردیم انجام دادیم، از ما می‌خواستند همان حرف‌های آقای خمینی در گفتگوها را ترجمه نکنیم، بلکه ترجمه‌ای که این آقایان[دکتریزدی و….] را مخابره کنیم.یک بار من با دو خبرنگار خارجی با آقای خمینی گفتگو می‌کردیم. یکی از آنها خانم خبرنگاری ایتالیایی بود که برای مجله زنان کار می‌کرد، و از آقای خمینی پرسید اگر شما به ایران برگردید و حکومت را به دست بگیرید، سیاست‌های‌تان در مورد زنان چه خواهد بود.؟ آقای خمینی مثل همیشه بدون اینکه به صورت خبرنگار نگاه کند،به مترجم گفت به ایشان بگویید که در اسلام موقعیت زنان مشخص شده. مترجم به زبان انگلیسی،این گفته را چنین  ترجمه کرد: «آنچه خواست مردم ایران باشد».من در همین رابطه در مستندی که به مناسبت ۳۰‌امین سالگرد نوفل- ‌لو شاتو ساختم ،از آقای بنی‌صدر در همین رابطه سوال کردم و ایشان گفت که  ما نمی‌توانستیم بگذاریم آقای خمینی هرچه دلش می‌خواست بگوید. یعنی ایشان هم به نوعی به این مساله اعتراف کرد که صحبت‌های آقای خمینی به نوع دیگری- متناسب با خواست جامعه بین‌المللی- ترجمه می شد».

ایدئولوژی و بی حسّی اخلاقیِ روشنفکران

هانا آرنت در کتاب درخشانش،اتحادِ توده های عوام و روشنفکران را موجب پیدایش فاشیسم می داند۵ ،تجربۀ انقلاب ایران مصداق برجستۀ سخن آرنت است. کارل پوپر، این دسته از روشنفکران را که با اندیشه های خود ، راهگشای حکومت های جبّار بوده اند، «پیامبران دروغین» نامیده و آلودگی کلام شان را «بسیار بسیار خطرناک تر از آلودگی هوا» دانسته است۶

پنهان کردن عقاید واقعی آیت الله خمینی در پاریس توسط مشاورانش و تبلیغ عقاید قرون وسطائیِ وی به عنوان «اندیشه هائی مدرن و دموکراتیک»،باعث شد تا او در چشم روشنفکران و رهبران سیاسی غرب به عنوان یک «قدّیس»، «پیامبرآزادی» و «گاندی دوم» تصوّر شود.

در بخش نخست ،ایدئولوژی‌ها را «توجیهاتی برای مقاصد شرارت آمیزِ پنهان» توصیف کرده ایم.در اینجا یادآور می شویم ایدئولوژی ها در سودای تسخیر قدرت سیاسی به هر شیوۀ ممکن متوسّل می شوند و «اخلاقیّات» و«ارزش»های خود را دارند که با حقوق بشر و آزادی های اساسی انسان  بیگانه است.در فلسفۀ سیاسیِ استالین، هیتلر،موسولینی و آیت الله خمینی آنچه به هدفِ اصلیِ نظام خدمت می‌کرد، «اخلاقی» و آنچه که در تحقّقِ این هدف مانع ایجاد می نمود، «غیراخلاقی» بود و لذا،مفهومِ«هدف، وسیله را توجیه می کند»در نزد آنان کاربُردِ عملی و فواید تئوریک داشت آنچنانکه به قول آیت الله خمینی:

-«اگر امام یا ولی فقیه فرمان داد که فلان محل را بگیرید،فلان خانه را آتش بزنید،فلان طایفه را که مضرّ به اسلام  و مسلمین و ملّت ها هستند،از میان ببرید،بر همه لازم است که از او اطاعت کنند.»۷

یکی از مظاهر این ایدئولوژی ها ایجادِ«بی حسّی اخلاقی» بود چندانکه در آتش زدن سینما رکس آبادان و کشته و مجروح شدن ۶۰۰ تن از تماشاگران بی گناه عموم روشنفکران و رهبران سیاسی و مدافعان حقوق بشر با سکوت و «بی حسّی اخلاقی» یا با انتساب آن فاجعۀ هولناک به ساواک و رژیم شاه ، راهگُشای «انقلاب اسلامی»گردیدند.

آیت الله نوری ‌همدانی،مرجع تقلید شیعیان بعدها  اعتراف کرد:

برای کشاندنِ مردم آبادان به عرصۀ انقلاب  سینما رکس آبادان را آتش زده ایم.

 به گفتۀ آیت الله لاهوتی: در سال ۵۴ سید احمد خمینی در انفجارِ یگانه سینمای شهرِ قم  دست داشت. سید احمد خمینی از افرادی بود که در ناحیۀ «طیّبه»(مرزلبنان-اسرائیل) توسط دکتر چمران آموزش نظامی دیده بود.

کُشتارِ میدان ژاله (۱۷ شهریور) نیز در تکمیل این پروژۀ انقلابی بود!

دکتر ابراهیم یزدی در بارۀ تشدید اقداماتش بعد از کُشتارِ میدان ژاله می نویسد:

-«کمیته های مختلف مرکّب از ایرانیان و دانشجویان تشکیل شد.یک هفته بعد از «جمعۀ خونین» تظاهرات اعتراضی وسیعی از طرف «سازمان جوانان مسلمان» در برابر کاخ سفید برگزار شد…چند روز بعد آقای مهندس شهرستانی و یکی دیگر از برادران مسلمان از تهران با مقادیر زیادی عکس و فیلم به هوستون آمدند.عکس ها،همانطور که گفته شد بسیار خوب تهیه شده بودند و به موقع هم رسیدند.عکس ها دقیقاً جای گلوله ها را در سر وُ صورت وُ سینۀ مقتولین نشان می داد. جای گلوله ها به وضوح نشان می داد که تیراندازی به قصد کشتار بوده است. تکثیر این عکس ها و انتشار آنها در محافل بین المللی سر وُ صدای بسیاری علیه رژیم شاه به وجود آورد.تظاهرات واشنگتن،مصاحبه های تلویزیونی و مطبوعات نیز بسیار مؤثّر واقع شد».۸

پس از واقعۀ میدان ژاله، دکتر یزدی عازم نجف شد تا آیت الله خمینی را از عراق  خارج و در پاریس مستقر کند.یزدی در سال های تحصیل و اشتغال در آمریکا از بنیانگذاران «انجمن اسلامی دانشجویان» و مؤسّس بزرگ ترین سازمان اسلامی در آمریکا بود.دکتر ابراهیم یزدی از اعضای «نهضت آزادی» مهندس مهدی بازرگان ، دبیر شورای مركزی جبهۀ ملّی (شاخه آمریكا) و ناشر روزنامهٔ «راه مصدق» بود.در سال۱۳۵۱با مُجوّز کتبی آیت الله خمینی، یزدی نمایندۀ وی برای دریافت«وجوهات شرعیّه» بود.به روایت دکتر یزدی:«بخشی از این وجوهات جهتِ مبارزه علیه رژیم شاه هزینه می شد».  تظاهرات ها،راه پیمائی ها،اعتصاب ها و بَست نشستن های دکتریزدی و یارانش علیه شاه باعث شده بود تا بهنگام تحولات سال۵۷ دکتر یزدی برای روزنامه ها و رادیو-تلویزیون های آمریکا چهره ای آشنا باشد.

چنانکه گفته ایم: دکتر ابراهیم یزدی ،دکتر مصطفی چمران، ،صادق  قطب زاده ،علی شریعتی، ابوالفضل بازرگان، دکتر محمد توسّلی و… با استفاده از بورس دولت شاهنشاهی برای تحصیل به اروپا و آمریکا  رفته بودند امّا در سال ۱۳۴۲( ۱۹۶۳) آنها در هیأت سازمان«سماع»( سازمان مخصوص اتحاد و عمل) عازم اردوگاه های فلسطینی در لبنان و مصر و عراق شدند و  طی دو سال شیوۀ جنگ های چریکی و سازمان‌دهی مخفی را آموختند. سازمان«سماع»از کمک های مالی، نظامی و رادیوئیِ دولتِ مصر برخوردار بود که در آن زمان(جمال عبدالناصر) از دشمنان سرسخت ایران بشمار می رفت.فلسطینی ها نسبت به «انقلاب اسلامی» خود را طلبکار می دانستند و بهمین جهت،نخستین مهمانِ «انقلاب اسلامی» یاسر عرفات بود.

حسن ماسالی از رهبران «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور» و از مسئولان جبهۀ ملّی در آمریکا(بخش خاورمیانه) ضمن اشاره به ارتباط و ملاقاتش با خمینی و اطرافیانش، در بارۀ کمک های مالی رهبر لیبی،معمّر قذّافی یادآور شده:«در کل حدود هشتصدهزار دلار [ازدولت قذّافی] کمک مالی گرفتیم»، در حالیکه شاه این مبلغ را «نزدیک به ۲۵۰ میلیون دلار برای انحراف و مَشوُب کردن اذهان جوانان و دانشجویان ما»دانسته است.(پاسخ به تاریخ،ص۲۱۴).

بدین ترتیب،اتحاد نیروهای چپ،ملّی و مذهبی در خارج از کشور ارتش نبرومندی بوجود آورده بود که با امکانات مالی -تدارکاتی و زرّادخانۀ تبلیغاتی ،کارزارِ عظیمی علیه شاه آغاز کردند که  برجسته ترین آنها حملۀ چماقداران به شاه در محوطۀ کاخ سفید بود که به آن اشاره خواهیم کرد.

دکتر یزدی در پاریس نقش اساسی در تنظیم و ترجمۀ مصاحبه های خمینی با مطبوعات بین المللی داشت.او -به گفتۀ خودش:«برنامهٔ سیاسی و اجرایی خمینی را تنظیم کرده بود که بعدها بر طبق آن شورای انقلاب، دولت موقّت و سپس سپاه پاسداران و «روز قُدس»تأسیس گردید.» ۹

ترجمۀ کتاب «ولایت فقیه»

خانم عذرا بنی صدر (همسر ابوالحسن بنی صدر) در بارۀ ترجمۀ کتاب «ولایت فقیه»آیت الله خمینی می گوید:

-«من ابتداء [ترجمۀ کتاب را]پذیرفتم. ولی وقتی کتاب را خواندم، لرزه بر اندامم افتاد. به خود گفتم: خدا به داد همۀ ما برسد. آقای خمینی چه طرز فکری دارد! کتاب، علاوه بر موضوع ولایت فقیه که بسیار نگران کننده بود، بیانگر خشونتی بود که صاحب کتاب بدان گرایش داشت. اینطور که به یادم مانده است، در کتاب او گفته بود: در موردی، حضرت علی ۷۰۰ تن را از دم تیغ گذراند. ولی فقیه هم همان اختیار پیامبر و امام را دارد. این فکر که او برای خود اختیار کشتار را می دهد، سخت نگرانم کرد. بخشی از کتاب که در آن، آقای خمینی به اقتصاد پرداخته بود، بسیار ابتدائی و کودکانه بنظر رسید.من بعد از خواندن کتاب، دچار تردید شدم و از خود پرسیدم آیا باید چنین کتابی را ترجمه کنم؟ ترجمه این کتاب آبروی ملت ایران را نزد افکار عمومی دنیا نمی برد؟ و جهانیان از خود نمی پرسند: آیا ایرانیان انقلاب کردند که این شخص با این افکار برآنها حکومت کند؟ آیا نمی پرسند: شما ایرانیان مردمی عاقلید؟ پس به آقای بنی صدر تلفن کردم و نگرانی خود را اظهار کردم. ایشان گفتند: کتاب[ولایت فقیه] مجموعه درس هائی بوده است که آقای خمینی در نجف داده است،حالا او تحوّل کرده و دموکراسی را قبول کرده است. من با اینکه، در دل، به تحوّل کردن آقای خمینی باور نکردم، قبول کردم کتاب را ترجمه کنم. یک ترجمۀ تحت اللفظی کردم و نزد ناشر بردم.البتّه ناشر همانطور که قول داده بود آن را به مترجم خبره ای داد و او، کتاب را ترجمه کرد. در مقدمۀ کتاب از زحمات من نیز تشکر کرد.»

یکی از «شاگردان جادوگر» در برابر پُرسش اوریانا فلاچی،روزنامه نگار برجستۀ ایتالیائی،مبنی بر «ارتجاعی بودن عقاید خمینی»(خصوصاً دربارۀ حقوق زنان) مدّعی شد:«این مطالب ساخته و پرداختۀ ساواک شاه است!».

بدین ترتیب،روشنفکران و احزاب سوسیالیست و کمونیست اروپا (خصوصاً فرانسه) در پیوند با «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور»( که بصورت یک ارتش منسجم در اروپا و آمریکا فعالیّت می کرد) به حمایت از آیت الله خمینی پرداختند:ژان پُل سارتر(که در آن زمان خانمی ایرانی و ضد شاه مسئول دفترش بود)، سیمون دو بووار، میشل فوکو، آندره فونتن، ژاک مادل،رژه گاردی و…ده ها فیلسوف و روشنفکر نامدار فرانسوی کارزارِ عظیمی در حمایت از آیت الله خمینی آغاز کردند چندانکه میشل فوکو، فیلسوف نامدار فرانسوی،که خود را اسلام شناس نیز می دانست، ضمن دیدار با خمینی در«نوفل لوشاتو»،وی را«قدّیس در تبعید» نامید و در یک افسون شدگی ،از«باورهای رهائی بخش خمینی» سخن گفت. ۱۰

روزنامۀ معتبر«لوموند»که پیش از رویدادهای ۵۷،گزارش های مثبتی دربارۀ تحوّلات اجتماعی ایران می نوشت،در آستانۀ انقلاب ایران،با تغییر موضعی ناگهانی،مدّعی وجود۳۰۰ هزار زندانی سیاسی در ایران شد و سردبیر آن ،آندره فونتن، در مقاله‌ای با عنوان« بازگشت الهی»،از خمینی ستایش ها کرد.۱۱

رهبران جبهۀ ملّی ایران نیز ضمن« تُف بر چهرۀ خودفروختۀ بختیار» معتقد شدند:

– «خمینی که بخاطر ذاتِ رهایی انسان می‌جنگد و بخاطر بازآفرینی معرفت و معنویت بشر به میدان آمده…»

جبهۀ ملّی در اعلامیّۀ دیگری بشارت داد:

«نه یک قدّیس،نه یک معجزه بلکه انسان راستینِ عصرِ حاضر و ابَرمردِ زندۀ تاریخ،می آید»…«باصدای نوح،با طیلسان و تیشۀ ابراهیم،باهیأت صمیمیِ عیسی

نویسنده،شاعر و منتقد ادبی معروف دکتر رضا براهنی پس از تبلیغاتِ پُردروغ علیه شاه در محافل سیاسی-روشنفکری آمریکا در مقالۀ پرشوری از جمله نوشت:

علمای عالیقدر اسلام که به رغم برچسب‌های بی‌شرمانه و دروغ‌ها و افترا و تهمت و بُهتانِ سرمایه‌داری و متحدِ پلیدش صهیونیسم، صدای آزادیخواهی در سراسر ایران در داده‌اند، مردمان سراسر گیتی را یک‌سره متحیّر و مبهوت کرده‌اند امپریالیسم و صهیونیسم با تلاش- ‌های مذبوحانۀ خود می‌کوشند مبارزان ملّت ایران را ارتجاعی و قرون وسطایی جلوه دهند.»

علی اصغر حاج سید جوادی نویسنده ، روشنفکر و حقوقدان سرشناس ، در متنی شعرگونه   نوشت:

وقتی امام خمینی بیاید دیگر کسی دروغ نمی‌گوید!

این تبلیغات و حمایت ها از طریق« بی بی سی »هر شب به ایران می رسید۱۲ و این گمان را در مردم ایران دامن زد که ستایش و حمایت اینهمه روشنفکرایرانی و جهانی از خمینی بیهوده نیست و حتماً در این سخن ستایش آمیزِ ژاک مادل ( Jacques Madaule) فیلسوف فرانسوی،واقعیّتی است و «جنبش خمینی درهای آینده را بسوی بشریّت می گشاید.»۱۳     ادامه دارد

 ۱ -ابراهیم یزدی،شصت سال صبوری و شکوری،ج۳،ص۲۱۲

۲ -ره آوردِ روزگار،لوس آنجلس،بی تا،صص۳۵۰-۳۵۹

۳ – ابراهیم یزدی،ج۳،ص۲۱۲

۴– ابراهیم یزدی،ج۳،صص۲۱۵-۲۱۷

۵

Arendt , Hannah ,Le Système totalitaire, traduction par Jean-Louis Bourget, Robert Davreu et Patrick Lévy,   Editions Seuil,Paris, 1972,

۶https://mirfetros.com/fa/?p=14613  

۷ – ولایت فقیه، آیت الله خمینی، صص ۷۵ و ۷۸.همچنین نگاه کنید به سخنرانی او در روزنامۀ اطلاعات، ۱۷ دی ماه ۱۳۶۶

۸ – یزدی،ج۳،ص۲۸

۹ – یزدی،ج۳،ص۷۳۷

۱۰

Michel Foucault et l’Iran », Le Matin, no 647, 26 mars 1979, p. 15. (Réponse à C. et J. Broyelle, « À quoi rêvent les philosophes ? », Le Matin, no 646, 24 mars 1979, p. 13.) Dits Ecrits tome III texte 262, édition de Gallimard, Corriere della sera, no 36, 13 février 1979, p. 1

۱۱ Le Monde,2Février1979  –

۱۲– در یک تحقیق منتشرشده،مسئولان« بی بی سی» به دخالت خود در حوادث ایران و نیز به موضع انتقادی خود نسبت به رضاشاه و محمدرضاشاه اعتراف کرده اند.نگاه کنید به:

www.open.ac.uk

برای نقش «بی بی سی»در سقوط رضاشاه نگاه کنیدبه مقالۀ مسعود لقمان: «رادیو و جابه‌جایی قدرت در شهریور ۱۳۲۰: سقوط یک شاه به کمک بی. بی. سی»؛ ماهنامۀ تحلیلی، آموزشی و اطلاع‌رسانی «مدیریت ارتباطات»؛ شمارۀ ۹، تهران،بهمن‌ماه ۱۳۸۹

https://mirfetros.com/fa/?p=17279

 ۱۳ –     Le Monde,13 Janvier 1979

 

فرستادن این مطلب برای دیگران