Print This Post Print This Post
کتاب‌ها


عمادالدّین نسیمی،شاعر و متفکّر حروفی

*عمادالدین نسیمی

*چاپ نخست:انتشارات عصرجدید،سوئد،۱۹۹۲

*چاپ دوم:انتشارات نیما،آلمان،۱۹۹۹

*تعدادصفخات:۲۲۱

           

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                          فهرست مطالب

  پيشگفتار
  دربارۀ منابع اصلى و تحقيقات جديد
 

 

نكاتى در شناخت جنبش های اجتماعی در ایران …
  عمادالدين نسيمى:١ ـ زمانه:اوضاع اجتماعى،فرهنگى و مذهبى

٢ ـ كودكى و نوجوانى

٣ ـ جستجو، پيوستن به فرقۀ حروفيه: فضل الله نعيمى استرآبادى 

٤ ـ مهاجرت 

٥ ـ عقايد و افكار 

٦ـ نسيمى و حلاج 

٧ ـ خلاقيّت و جايگاه ادبى نسيمى

٨ ـ نسيمى و حافظ 

٩ ـ مهاجرت دوم، بسوى سرنوشت 

١٠ ـ دستگيرى و محاكمه 

١١ـ زندان و شهادت 

 

منابع و مآخذ 

نامنامه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                     

عكس ها:

ص ٣ خط نگارى حروف: از قاسم شمسى لنگرودى
ص ٥ تابلوى عمادالدين نسيمى: از كتاب شعر نسيمى، چاپ مسكو
ص ١٥٧ قلعه تاريخى حلب
ص ١٥٩ قلعه تاريخى حلب
ص ١٦٩ مينياتور شهادت نسيمى: مجالس العشّاق، نسخه خطى، كتابخانه ملّى پاريس
ص ١٧١ تابلوى شهادت نسيمى: مجالس العشّاق، چاپ سنگى، كلكته (هند)

 

پيشگفتارچاپ دوم

اى جانِ عاشق! از لب جانان ندا شنو
آواز «ارجعى» ز جهانِ بقا شنو
اى آنكه اهل ميكده را منكرى! بيا
از صوفيانِ صومعه بوى ريا شنو
صوفى كجا و ذوق مىِ صافى از كجا
اين نكته را ز دُرد كَشِ آشنا شنو
از سوزِ عود و نغمه چنگ و نواى نى
شرحِ درونِ خستهء پر درد ما شنو
شرح غم «نسيمى» آشفته، مو به مو
اى باد صبح! زآن سر زلف دو تا شنــو «١»

تاريخ اجتماعى ايران، داراى چهره هاى بسيارى است كه در شبانه ترين دوره ها، مشعل آگاهى و حقيقت جويى را فروزان ساخته و شمارى از آنان  بخاطر اندیشهء دلیر یا دلیریِ اندیشه -در پيكار با خرافه پرستى و جهالت- جان باخته اند.

در اواخر قرن هشتم هجرى / چهاردهم ميلادى در شمال ايران (استرآباد طبرستان) و خصوصاً در شمال غربى اران، آذربايجان و تركيه عثمانى فرقه اى پديد آمد كه به حروفيه معروف شد. اين فرقه فلسفى ـ عرفانى و اجتماعى، از آغاز پيدايش خود از طرف حكومت تيمورى و علماى مذهبى حاكم مورد سوء ظن، تعقيب و سركوب قرار گرفت.
فضل الله استرآبادى (مؤسس فرقه حروفيه) ادعا كرد كه معانى باطنى حروف و كلمات قرآن بر او آشكار شده و «الوهيّت» با ظهورش آغاز گرديده است. او، بدين ترتيب «ختم دين محمدى» را اعلام كرد. براى فضل الله استرآبادى تكرار فراوان كلمات « فضل الله» در قرآن، زمينه مناسبى براي طرح و تشريع دعوی هايش به شمار مى رفت و او از اين «موهبت» در ارائه و تبليغ عقايدش استفاده كرد.

حروفيه پاسخگوى چه نيازهايى بود؟ چرا با وجود تعقيب ها و سركوب هاى فراوان، پنهان و آشكار سالها تداوم يافت؟ چه تأثيراتى بر فرقه ها و جنبش هاى آينده داشت؟ و اساساً اهميت تاريخى و اجتماعى حروفيان در چيست؟
گروهى از محقّقان ( مانند ادوارد براون«٢» ، رضا توفيق «٣» و عبدالله گلپينارلى «٤») حروفيه را «جنبشى ايرانى (ملّى) عليه اعراب و اسلام و نمونهء آشكارى از پيكار روح آريايى و سامى» قلمداد كرده اند. وجود عقايد كفرآميز، دنياگرايانه و گرايش هاى ايرانى در بعضى آثار حروفيان، اگر چه خصلت ملّى و ضد اسلامى عقايد حروفيان را تأئيد مى كنند با اينهمه بايد دانست كه حروفيان گروه هاى يكدست و متحدالعقيده اى نبودند، از اين گذشته، جنبش حروفيان تنها در ايران محدود نماند بلكه در نواحى عثمانى و سوريه نيز گسترش داشت. به همين جهت، ادبيات اوليۀ حروفيه اگر چه به زبان فارسى نوشته شده، اما ادبيات بعدى اين فرقه غالباً تركى ست.
با توجه به تعقيب ها و سركوب هاى گستردۀ حروفيان، راز بقا و گسترش آنان در چه بود؟
به نظر ما: حروفيه، بيان آرمان هاى مذهبى، فلسفى و اجتماعى مردمى بود كه از استيلاء و ستم حكومت تيمورى و نيز از «جنگ هفتاد و دو مذهبِ» فرقه هاى اسلامى به جان آمده بودند و در تعاليم التقاطى و نوگراى حروفيان، مداراى مذهبى، برادرى، عشق به همنوع و آرامش معنوى احساس مى كردند. مجموعۀ اين تعاليم باعث شد تا اين فرقه، قشرهاى مختلفى را در ايران، عثمانى و سوريه به سوى خود جلب كند.
حروفيه براى تأثيراتى كه بر جنبش هاى آينده (مانند بكتاشيّه، نقطويّه و بابيّه) داشته و نيز، خصوصاً به جهت ميراث ادبى ـ فلسفى عظيمى كه بنيانگذار، شاعران و متفكران آن باقى گذاشته اند، در تاريخ ادبيات ايران و عثمانى داراى اهميت بسيار است. اين امر، حروفيه را از جنبش هاى همعصر خود (مانند نهضت سربداران و مشعشعيان) متمايز مى سازد. شايد بتوان وجود اين ميراث ادبى ـ فلسفى عظيم در جنبش حروفيان و فقدان آن در جنبش هاى ديگر اين دوران را ناشى از خاستگاه و پايگاه شهرى حروفيان و خاستگاه و پايگاه روستايى نهضت هاى ديگر دانست.
از نظر اجتماعى، حروفيان غالبا متشكل از پيشه وران خُرده پاى شهرى و صاحبان حرفه و فن بودند و از نظر فلسفى نيز شايد بتوان اين فرقه را نمايندۀ فكرى همين اقشار اجتماعى در مقابله با دستگاه دينى حاكم آن عصر بشمار آورد. بهمين جهت، ادبيات حروفى داراى ذخاير عظيمى از انديشه هاى نوجويانه، الحادى و ضداسلامى است كه بخاطر شرايط سخت مذهبى و محدوديت هاى تاريخى اگرچه در لفّافه اى از واژه ها و مفاهيم عرفانى ابراز شده اند، اما مطالعۀ دقيق اين آثار ما را با جوهر واقعى فلسفۀ حروفيان آشنا مى كند.
آشنائى با جنبش حروفيان به يُمن تحقيقات مؤلف در زندگى و عقايد حسين بن منصور حلاج ممكن شد. در واقع، عقايد انسان ـ خدائى و سرنوشت خونين حلاج، فضل الله استرآبادى و عمادالدين نسيمى، فصل مشترك زندگى و عقايد آنان است و نشان دهندۀ تأثير عميق حلاج بر عقايد فضل الله و عمادالدين نسيمى مى باشد. بنابراين، كتاب حاضر مى تواند بخشى از تحقيق مفصّل نگارند در بارۀ زندگى و عقايد حلاج نيز بشمار آيد كه طى آن، تأثير عقايد انسان ـ خدائى حلاج بر جنبش هاى اجتماعى و جريان هاى فكرى آينده نموده مى شود.

بيست سال پيش كه نخستين چاپ كتاب کوچکِ «جنبش حروفیّه… » «٥» منتشر شد ، مطالعات اساسى در ايران راجع به اين جنبش و خصوصاً در بارۀ زندگى و عقايد عمادالدين نسيمى، بسيار اندك بود و غير از كوشش هاى گرانقدر استاد دكتر صادق كيا و پروفسور هلموت ريتر، كار چندانى در بارۀ حروفيان صورت نگرفته بود. در چنان شرايطى، طبيعى بود كه كتاب كوچك «جنبش حروفيه…» نيز داراى ضعف ها و كمبودهاى فراوان باشد. امروزه مى توان خوشحال بود كه به همت بسيارى از دانشمندان و محققان ايرانى و خارجى، مطالعات مربوط به جنبش حروفيان، غناى گسترده اى يافته است. در پرتو اين كوشش ها و مطالعات، اينك ما مى توانيم درك روشن ترى از عقايد شاعران و متفكران حروفى داشته باشيم. به احترام اين كوشش هاست كه مؤلف در آغاز كتاب حاضر، كتابشناسى تقريباً كاملى از مطالعات مربوط به زندگى و عقايد عمادالدين نسيمى را بدست داده است. مؤلف،  خوشحال است كه يكى از نظرات اساسى وى، مبنى بر «گرايش هاى دنياگرايانه و برداشت هاى اين جهانى و مادىِ بخشى از حروفيان»، امروزه، حتّى مورد قبول و تأئيد بعضى محققان اسلامى نيز قرار گرفته است .«٦»

اين كتاب، شامل يك بررسى كامل در بارۀ حروفيه و زمينه هاى تاريخى پيدايش آن نيست،بلكه كتاب حاضر،بخشى از يك رساله در دانشگاه سوربن پاریس در بارۀ «جنبش حروفيان» است كه در آن، مؤلف به زندگى و عقايد عمادالدين نسيمى و جايگاه برجستۀ وى در تاريخ ادبيات ايران پرداخته است.
در آثار مورخين و مؤلفين اسلامى قرن هشتم و نهم هجرى/ چهاردهم و پانزدهم ميلادى، علاقه اى به شرح زندگى و عقايد نسيمى ديده نمى شود و اين بى شك ناشى از حساسيّت و كينه اى است كه در تمامت آن دوران، متوجۀ اين شاعر و متفكر آزاده بوده است. مؤلف اميدوار است كه شرايط آينده چنان باشد تا بتواند به چاپ و انتشار متن كامل رساله نايل آيد. بقول عمادالدين:

خواهد «نسيمى» از سرِ زلف تو دم زدن

چندان كه عُمر، بر سر اين گفت و گو كند «٧»
در پايان وظيفۀ خود مي دانـم كه از يارى هاى صميمانه استاد احسان يارشاطر، پروفسور م. ن. عثمانوف (عضو انستيتو شرقشناسى مسكو)، رافائل حسين اوف (رئيس موزۀ نظامى گنجوى در باكو)، ديان بوگدانويچ (رئيس بخش فارسى كتابخانه زبان هاى شرقى پاريس)، فرانسيس ريشار (رئيس بخش نسخه هاى خطى فارسى كتابخانۀ ملى پاريس)، خانم پائولا اورساتى ( ايرانشناس ايتاليائى) و نيز از دوستان عزيزم هنرمند گرامى قاسم شمسى لنگرودى، داريوش كارگر، على آذربا ،تورج جوادى و برادر مهربانـم مهدى ميرفطروس صميمانه سپاسگزارى نمايـم. اگر يارى هاى بيدريغِ همسر مهربانـم  نمى بود تأليف اين كتاب بسى دشوارتر  مى نمود.

                                                                                                         على ميرفطروس
                                                                                                                                سپتامبر١٩٩٨، پاريس


١ ـ ديوان فارسى عمادالدين نسيمى، به تصحيح رستم على اوف، ص١٩٤-١٩٥. مصراع دوم و پنجم اين شعر در نسخه رستم على اوف و جلالى پندرى بجاى «ز جهان بقا» و «مى صافى» «به جهان بقا» و «مى صاف» آمده است.

٢ –

Journal of the Royal Asiatic Society, London, 1898, p. 62.

٣ –

Textes persans relatifs à la secte des Houroufis, Lyden-London, 1909, p. 307.

٤ –

Hurufilik metinleri katalogu, Ankara, 1973, pp. 19-20.

٥ – جنبش حروفيه و نهضت پسيخانيان (نُقطَويان)، تهران، ١٣٥٦.

٦ – مثلا نگاه كنيد به: حروفيه در تاريخ، يعقوب آژند، تهران، ١٣٦٩ش، صص ٥٠، ٥١، ٦٢، ٧٠، ١٠١ و ١٩؛ ديوان عمادالدين نسيمى (زندگى و اشعار)، يدالله جلالى پندرى، تهران، ١٣٧٢ش، ص٢٠.

٧ ـ مصراع دوم اين بيت در نسخه رستم على اوف (ص١٢٢) بصورت «جُست و جو كند» آمده است. بنظر ما و با توجه به ابيات ديگر، خصوصا سطر «از سر زلف تو دم زدن»، تركيب «گفت و گو كند» صحيح تر است.

فرستادن این مطلب برای دیگران