Print This Post Print This Post
تازه‌ها


یادِ بعضی نفرات…،علی میرفطروس

 ازدفتر«بیداری ها و بیقراری ها»

***

بانسرین ستوده

1مهرماه1397/23سپتامبر2018

نامهء نسرین ستوده به پسرخُردسالش چشم هایم را «آب»ی کرده است؛کسی که درهمهء این سال های سیاه، صبور و سرفراز بر این ظلمتِ ظالم  شوریده است همانند همشهری دیگرم  محمودبهشتی لنگرودی  .

دراین نامه،نسرین ستوده از«طوفان بی‌عدالتی» و از«بی‌شهامتی‌ایی که جامعه‌ء وکالت ایران را از کار انداخته است»یادکرده …

باخواندن این جمله به یاد خانم شیرین عبادی افتادم که بعنوان«برندهء جایزهء صلح نوبل»،می توانست درخارج ازکشور کارها بکندکه نکرد و سال ها بهترین تریبون های بین المللی را صرف تبلیغ«سازگاری اسلام بادموکراسی» نموده است.در یادداشت های دیگرم- ضمن مقایسهء مبارزات هنرمندیونانی،«ملینامرکوری»درمقابله بادیکتاتوری سرهنگان یونان- به کم کاری های وضرورت هایِ عملیِ خانم عبادی  اشاره کرده ام .

«غزل شبانه»ام را به یاد وُ نام نسرین ستوده  پیشکش می کنم:

عطش عطش همه زخمم؛ هزار اخگر بود

تپش تپش همه قلبم؛ طنين تُندر بود

در آن سراچهء ساكت در آن حصار سكوت

سرودِ سركش ياران؛ سرودِ سنگر بود

هلا شقايق عاشق! هلا ستارهء خون!

دريغ وُ درد من از داغ هاى «آذر» بود

چه سروهاى سَتُرگى كه اُفتاد به خاك!

چه قصه هاى بلندى ز سروِ ديگر بود

«به شب نشينى زندانيان مخور حسرت»

كه نقل مجلس ما: خار وُ خون وُ خنجر بود

شكوه وُ شور تو اى عشق! عشق آتشناك!

چراغ ظلمتِ شب هاى «قصرِ»قیصر بود

 

***

یادِبعضی نفرات،روشنم می دارد!

25 آبان 1373=16نوامبر1994

پس ازمدت ها بی خبری،امروز نامهء«ن»رسید و خوشحالم کرد.بی اختیار این شعرنیما را زمزمه کردم:«یادِ بعضی نفرات،روشنم می دارد!»…

هنوزیادِ چهرهء زیبا و شخصیّتِ متین و صمیمی اش مرا سبز و سرشار می کند.او نخستین روزنامه نگاری بودکه پس ازانتشارکتاب«حلاج»(اردیبهشت1357)به سراغم آمده بود تا بامن گفتگوئی برای یکی ازمجلّات معروف انجام دهد،ولی من-باتوجه به حس و احساسم ازسلطهء« تازی ها ونازی ها»،ازپذیرفتن پیشنهادش پرهیزکرده بودم.

نامه اش سرشار از شِکوه و شکایت است،آنهم از سوی روزنامه نگارشجاعی که درتمام این سال ها به شرافت قلم و آرمان های انسانی  وفادار مانده است.نامه اش درعین حال حکایتی است ازشرایط دشوار نویسندگان و شاعران ما  درسلطهء تازی ها و نازی ها:

-«…پس ازبازگشت-به علل عدیده-که بخش عُمده اش رانگفته می دانید-اعصابم به شدّت کش آمد.اکنون بیش ازسه ماه است که به تجویزپزشک با دُوزِ بالا  دارو  می خورم و نزدیک به یک و ماه نیم درخانه استراحت کردم…لابد می دانید که تعدادی ازنویسندگان،نامه ای باعنوان«ما نویسنده ایم»منتشرکرده اند.روزنامهء کیهان،دیشب فحاشی را آغازکرده.درمطلب امروزش-مثلاً -سوابق شاملو و دیگران را «رو» کرده بود،مطلبش ادامه دار است!

امّا درد،این نیست.درد درجائی عمیق تر و نزدیک تر وجوددارد؛دردِ جامعهء روشنفکری موجود را نمی توان باصدای بلند  اعلام کرد،چون همانندِ تُفِ سربالا خواهدبود،امّا انکارش جنایت است…ما زیرِ بلیط کسی نیستیم،حداقل آن تعدادی که من می شناسم.نمی دانم!.اگرطرفداران دموکراسی به شیوه های غیردموکراتیک عمل کنند،چه بایدگفت.واقعاً نمی دانم!امّامی دانم که تا دموکراسی  راهِ درازی داریم.بعضی شاعران امضای شان را پس گرفتند از جمله…در دانشگاه امام صادق یکی از دانشجویان،کاغذی به دکتر[چنگیز]پهلوان داده که در آن نوشته شده بود:«امضاء کنندگان[متنِ«ما نویسنده ایم»]در روزِ معیّنی درمسجدامام حسین جمع شوند تا به سئوآل دانشجویان پاسخ دهند،واِلّا«حزب الله»با آنان برخورد خواهد کرد»…

————–

بیرون مان،دیگران راکُشته،درون مان،خودمان را…لطفاً تاحدامکان هوای نویسندگان را داشته باشید».  ن

***

مقوله ها و مقاله های الهی

4تیرماه1397/25ژوئن2018

 

دکترصدرالدین الهی،ازاستادان و پیشگامان روزنامه نگاری نوین درایران،بخشی ازنوشته های خودرا درهیأت کتاب ارزشمندی بنام مقوله ها و مقاله ها منتشرکرده است.این کتاب دارای 8مقاله پژوهشی است که برای رهروان روزنامه نگاری و علاقمندان به ادبیّات ایران بسیارآموزنده است.دکترالهی درپیشگفتارکتاب یادآورشده:

-«40سال مهاجرت اختیاری به من این فرصت را داد که درکنار کارهای همیشگی زندگی ام ،اندکی هم به موضوعاتی که در حد تخصّص حرفه ای و دانشگاهی ام بود بپردازم.درکناراین فرصت،بحت آشنائی وهمکاری بااستادِکوشنده و صمیمی فرهنگ و ادب ایران،دکترجلال متینی نیزنصیبم گردید و ایشان که ابتداء فصلنامهء ایران نامه و سپس ایران شناسی را پایه ریزی ومدیریّت می کرد،مرا به همکاری بااین دو نشریه تشویق نمود.به این ترتیب،من مقالاتی درحدتخصص یادشده،ابتداءبرای ایران نامه و سپس ایران شناسی نوشتم(ص5).

مقالات این کتاب عبارتنداز:

نگاهی دیگربه سنّتی کهن:زورخانه

واژگان ورزش نوین در زبان فارسی

ازدربارتابازار:تک نگاری یک تذکره

تک نگاری یک کتاب:منتخبات آثارمحمدضیاء هشترودی

پس ازخواندنِ کتاب«شاه و من» و روزنامهء خاطرات اعتمادالسطنه

درآمدی برمقولهء پاورقی نویسی درایران

تک نگاری یک روزنامه:دانش،اولین روزنامه فارسی زبان برای زنان ایرانی

تک نگاری یک مجلهء روزانه:افسانه،مجله ای یگانه

درهمهء این مقالات گوشه های ناشناخته ای از روزنامه نگاری،سیاست و فرهنگ ایران نموده می شوند.به عبارت دیگر،هریک ازاین مقالات دریچه ای است به تاریخ،فرهنگ و روزنامه نگاری درایران.مثلاً:دربررسی تذکرهء نصرآبادی ،دکترالهی چگونگی تطوّرشعردرعصر صفویّه را بررسی کرده است.عصرصفوی(خصوصاً زمان شاه عبّاس بزرگ)همزمان با رونق شهر و شهرنشینی و رواج نوعی تجدّداجتماعی درایران بوده و لذا شعرفارسی نیز ازاین تجدّداجتماعی درحوزهء ذهن وزبان نمی توانست برکنارباشد.تغییرپایگاه شعرفارسی از«دربار»به«بازار»و رونق قهوه خانه ها(بعنوان پایگاه شاعران)تبلوراین تجدّداجتماعی بود،گفتنی است که درتاریخ اروپانیز پیدایش«قهوه خانه»ازمظاهرِشهرنشینی و ظهورتجدّد گرائی به شمارمی رفت.این مقاله درعین حال پاسخ به برخی ایرانشناسان غربی (مانندجروم کلینتون،استادبخش مطالعات خاورمیانهءدانشگاه پرینستون) است که تذکره های ادبی ایران را فاقدارزش ادبی و اجتماعی می دانند.

یکی ازمقالات ارزشمند،«درآمدی برمقولهء پاورقی نویسی درایران» است.الهی در اوج دوران طلائیِ پاورقی نویسی درایران بانام های سپیده،تاک،ارغنون و… پاورقی های متعدّدی نوشته که مشتاقان وطرفداران فراوانی داشتند.او ضمن اشاره به سابقهء پاورقی نویسی دراروپا و تأثیرات آن بر روزنامه نویسی ایران،به اهمیّت پاورقی نویسی در رواج روزنامه خوانی درمیان اقشارمختلف جامعهء ایران پرداخته است.

بطوری که گفتم،هریک ازمقالات این کتاب  دریچه ای است به تاریخ،فرهنگ وروزنامه نگاری درایران که برای رهروان وعلاقمندان  می تواندچشم اندازتازه ای باشد.خط نگاری روی جلدکتاب کارِاستادمحمود زنده رودی است. مقوله ها و مقاله ها در228صفحه ازسوی نشرتاک درلوس آنجلس  انتشاریافته است.

ازدکترالهی قبلاً کتاب های باسعدی در بازارچهٔ زندگی،دوری‌ها و دلگیری‌ها، سید ضیا:مرد اول یا مردِ دوم کودتا ، نقد بی‌غش  و طفل صدساله ای به نام شعرنو  منتشرشده است.

 

 

فرستادن این مطلب برای دیگران