Print This Post Print This Post
تازه‌ها


ضعف ها و ضرورت های«فراخوان رفراندوم»،علی میرفطروس

*مناظرات و منازعات جاری دربارهء رفراندوم،نمونهء  تازه ای ازعصَبیّت ها و فرصت سوزی های ما و   فرونهادنِ ادب وُ استدلال وُ انصاف توسطِ مباشران و مُبشّران«آزادی» درمقابله با«حریفان»است!

*باتوجه به خصلت تمامیّت خواه یا توتالیترِرهبریِ رژیم  و باتوجه به حضورِ هم پیمانانش درمنطقه(روسیه،سوریه،حزب الله لبنان،نیروهای شبه نظامی درعراق)،چه بسا که فروپاشی رژیم با فروپاشی ایران  پیوندخورَد،آنگاه آیادوستدارانِ«رفراندومِ آزادبعدازفروپاشی نظام»می خواهنددرگورستانِ ایران «رفراندوم آزاد»برگزارکنند؟!

* باتوجه به شعارهای مردم در خیابان های ایران،صدای«فراخوان رفراندوم»تنها درهمصدائی و همکاری با رضاپهلوی می تواندبه بانگی بلند بدَل گردد و خواستِ مشروع ملّت ایران را درمجامع  بین المللی  طرح و تثبیت نماید.

***

ما ميراث‌خوارِ يك تاريخ عَصَبی و عَصبانی هستيم و چه بسا حال و آينده را فدای اين عَصَبـّيتِ ويرانساز كرده‌ايم».

این،سخنی است که بارها درکتاب ها ومقالات نگارنده تکرارشده است.به عبارت دیگر،ما فاقدِ توان ساختن هستیم و ازاین رو،استعدادهای ما -بیشتر- صرفِ تخریبِ این و آن و مهم ترازهمه، صرف ویران کردنِ آیندهء ایران می شود.«انقلاب شکوهمند  اسلامی»-ازجمله-حاصل این عصَبیّت ها و فرصت سوزی هابود.

تاريخ معاصرایران  سرشاراز اين عصبـّيت‌هاست،هم ازاین روبودکه ملک الشعرای بهار در شِکوه ازتفرقه ها و نفاق های بعدازجنبش مشروطیّت،می گفت:

ما نگفتیم دراوّل که نجوئیم نفاق؟

یا برآن عهدنبودیم که سازیم وفاق؟

به کجارفت پس آن عهدوُچه شدآن میثاق

چه شداکنون که شمارا همه برگشت مذاق؟

كس نگويد ز شما خانهء من در خطر است

ای وطن خواهان! زنهار! وطن در خطر است

یکی ازنتایج این عصبیّت های ايلي ـ ایدئولوژیک اینست که درعرصهء سیاست ،ما توان همبستگی نداریم و هم ازاین روست که همبستگی های ما-بیشتر-درگورستان ها خودرانشان می دهد!.و اینچنین است که توانِ کارِمشترک  و استفاده ازفرصت های سازنده را نیز نداریم بلکه -عموماً-در فرصت‌سوزی های زيانبار جامعه را دچارِ خُسران ها و خسارت های فاجعه بار  می کنیم.به نظرنگارنده،مناظرات و منازعات جاری دربارهء رفراندوم،نمونهء  تازه ای ازاین عصَبیّت ها و فرصت سوزی ها و فرونهادنِ ادب وُ استدلال وُ انصاف توسطِ مباشران و مُبشّران«آزادی» درمقابله با«حریفان»است:

-حوالهء سرِ دشمن به سنگ پاره کنم!

 

نمی دانم!شاید«نیمایوشیج»دراین عُسرت و افسردگی بودکه زمزمه می کرد:

در  فروبندکه بامن دیگر

هوسی نیست به دیدارکسی

فکرِ«این خانه چه وقت آبادان؟»-

بودبازیچهء دست هوسی

حدود دوسال پیش،دریادداشتی به نام«رفراندوم روحانی و رفراندوم ایرانی» نوشته بودم:

«بااین ماشین قراضهء«اُپوزیسیون»من  فکرمی کنم که ملّت ما به آزادی و رهائی ملّی نخواهدرسید…بسیارروشن است که حکومت اسلامی حاضربه انجام یک همه پُرسی آزادودموکراتیک نخواهدبود امّااگرسلطهء40 سالهء نظامیان در«برمه»(میانمار)، انتخابات آزاد درآن کشور و پیروزی قاطع ِحزب« آنگ سان سوچی» رابیادآوریم،آنگاه می توان امیدواربود که انجامِ همه پرسی برای عبور مسالمت آمیز ازجمهوری اسلامی نیزممکن و میسّر باشد…هدف من،راهی است که بتوان باکمترین هزینه، این شیّادان و شعبده بازانِ شریر  را زودتر از حاکمیّت غاصبانه به زیرکشَد…طرح همه پُرسی(زیرنظرسازمان های بین المللی)،نقاب ازچهرهء روشنفکرانِ ملّی و «ملّی-مذهبی»برخواهدداشت که سال هاست مُدعی«مرجعیّت آرای مردم»اند ولی،با کَندنِ سنگرهای مصنوعی»(مانند«کودتای28مرداد» و…)-عملاً -برای بقا و استمرارِ جمهوری اسلامی  می کوشند…».

همین اعتقاددر مقالهء دیگری نیزتکرارشده بود.بنابراین،پیشنهادِ رفراندومِ حسن روحانی پدیدهء تازه ای نیست و سابقهء آن به دوسال پیش برمی گردد،لذا ،سخن دوستانی که بامتهم کردن عزیزان شجاع و شریفی -مانندنسرین ستوده،جعفرپناهی و…-انتشارِ فراخوانِ رفراندوم را به«دست های پنهان»نسبت می دهند،فاقدِ وجاهت و انصاف است. 

 

 

ضعف ها:

بااین مقدّمه،وقتی فراخوان رفراندومِ خانم شیرین عبادی و نسرین ستوده منتشرشد،در مقاله ای یادآورشدم:

-«…صرف نظرازبرخی«ملاحظات»،نگارنده،انتشاراین فراخوان را گامی مبارک در راستای رهائی ملّی و کوششی فرخنده برای استقرارِ صلح،ثبات و امنیّت درمنطقه و جهان می داند.».

 باتوجه به اینکه فراخوان رفراندوم توسط عدّه ای ازفعّالانِ مدنیِ داخل ایران امضاء شده ،برخی ابهامات یا نارسائی های آن  قابل درک و فهم است. اینگونه فراخوان ها بخاطرخصلت عام و عمومی شان-معمولاً- شامل کلیّاتی است که در بیانیّه های بعدی، شفّاف و تکمیل می شوند،چنانکه دراین باره خانم نسرین ستوده -به درستی- گفته اند:

-«این بیانیه یک طرح خام است که باید روی آن کار شود و این تنها از پسِ ۱۵ نفر بر نمی‌آید».

ازاین گذشته،فراخوانی که می خواهد چترفراگیری برای همهء سکولارها و دموکرات های داخل وخارج باشد- طبیعتاً- نمی توانددربندِ«مُچ بندِسبز» یا اعتقادات سیاسی -دینی این و آن باشد، بلکه شرط اساسی، پذیرفتن و التزامِ عملی به آرمان هائی است که اهداف اصلی فراخوان را تشکیل می دهند.باچنین درکی،اختلاف عقیدتی مابابرخی امضاء کنندگان فراخوان قابلِ غمض است و نیازی به پیداکردنِ«دست های پنهان»یا«نیّت خوانی»علیه این و آن نیست،ضمن اینکه  می دانیم دراین 40سال،خیلی از سنگ ها و سنگواره ها نیز تغییرکرده اند(این را کسی می گویدکه 30سال پیش درکتاب«ملاحظاتی درتاریخ ایران »فاتحهء حکومت دینی ،دینِ حکومتی و «مردم سالاری دینی» را خوانده است!).

بیانیّهء فراخوان با شجاعت و صراحتِ کم نظیر،«اصلاح ناپذیری نظام»و«ختم اصلاحات» را اعلام کرده و براین اساس، باخواستِ عبورازجمهوری اسلامی،برلزوم گذارمسالمت آمیز به نظامی سکولار،دموکراتیک و پارلمانی تاکیدنموده است؛نظامی که شکل آن(پادشاهی؟ یاجمهوری؟)فقط باانکار،انحلال و اضمحلالِ تمامیّت رژیم اسلامی  میسّرخواهدبود.

 ازجمله ضعف های این فراخوان،نداشتن سخنگوی رسمی و موجّه ای است که دررادیو-تلویزیون ها بتواند محتوای دقیقِ فراخوان را  تبیین و تشریح نماید.این ضعف،باعث شده تا برخی امضاءکنندگان«ازظنِ خود»به اظهاراتی بپردازندکه باروح و محتوای فراخوان مغایرت دارند؛اظهارات ناپُخته و نسنجیدهء آقای محسن مخملباف(دربرنامهء «صفحهء2»تلویزیون بی بی سی)نمونهء درخشان این مغایرت و مخالفت است.

 مخملباف هنرمندی است که ازمرداب سینمای دینی-ایدئولوژیکِ جمهوری اسلامی، خودرا به عرصهء هنرنابِ سینما رسانید و دراین راه،مرارت ها و مراحل سختی را پُشت سرگذاشته است،امّا،سخنان اخیرِوی نشان دادکه او فاقدهنرسیاست ورزی است.مخملباف-باارادت و اشتیاقی اشک آلود- ازمراد و محبوب سیاسی خود،سیدمحمدخاتمی ،یادمی کند و به توجیه شکست ها و ناکامی هایش در«دورهء اصلاحات»می پردازد و فراموش می کندکه بقول كارل پوپر:

-«وظيفهء يك سياستمدارِ صديق،خوشبخت كردن جامعه يا تقليل بدبختي‌هايش است و در آنجا كه سياستمدار از تحقّق اين وظايف باز مي‌مانَد،با صداقت و شهامت اخلاقي بايد از كار،كناره گيرد تا از سوق دادنِ جامعه به آشوب و انقلاب جلوگيري گردد».

 مخملباف ازمعلم و دوست دیرینه اش،«چریک پیر»(بهزادنبوی) انتقادکرده که«چرادرحوادث دی ماه، اعتراضات هزاران ایرانیِ آزاده وعدالتخواه را نادیده گرفته و مانندبرخی اصلاح طلبان حکومتی،آنان را موردتخفیف و تحقیرقرارداده است»،ولی خود-بلافاصله-در سخنی ناپُخته وعصَبی،اظهارکرده:

-«اگر قرار است که بعدازرفراندوم،«پسرشاه»(یعنی شاهزاده رضاپهلوی)به قدرت رسد،من هم -باز-محسن چریک خواهم شد».

این اظهارات،اگرچه باورِسیاسی مخملباف را به نمایش گذاشت امّا درراستای موضوع میزگردِ بی بی سی نبود و باروحِ آشتی جویانه و مسالمت آمیزِ فراخوانِ رفراندوم نیز همخوانی نداشت ولذا،لازم بودتا مُجری برنامه و یا شخصیّت موجّهی مانندمهندس حسن شریعتمداری آن را تصحیح یاتقبیح می کردند.

اظهارات مخملباف مارا به جایگاه رضاپهلوی در دیده ودیدگاه امضاء کنندگان فراخوان(خصوصاًامضاء کنندگان مقیم خارج ازکشور)می کشانَد.پرسش اینست که برای تدوین وانتشاراین فراخوان آیابا شاهزاده نیز مذاکره شده یا خواهدشد؟.این پُرسش ازآن رو اهمیّت داردکه دراعتراضات گستردهء دی ماه ،رضاپهلوی برجسته ترین چهرهء سیاسی درمیان شعارهای معترضان بودآنچنانکه درهمهء این اعتراضات،نه ازرهبران جنبش سبز نام وُ نشانی بود و نه از دکترمحمدمصدّق و مجاهدین خلق!.(بنابراین،صرف نظرازفروتنی و تواضع رضاپهلوی،گاه فکرمی کنم که اگریکی ازاین شعارها به نام وُ نفع یکی از«مدعیان خودخواندهء رهبری درخارج ازکشور»داده می شد،چه هیاهوها که برپا نمی کرد،یعنی:«این منم طاووسِ عِلّیین شده!»).

مخملباف-متأسفانه- از زاویهء تنگِ دوربین خویش،سپهرسیاسی ایران را رَصَد کرده و لذا،برخی شعارهای مردم در تظاهرات دی ماه را ندیده وُ نشنیده است.جوانانی که باشعارِ«رضاشاه،روحت شاد!»،«ایران که شاه نداره،حساب کتاب نداره» و یا «ولیعهد کجایی،به دادِ ما بیایی»به میدان آمده بودند-اینک نسبت به مبارزات چریکی وی  ابرازِ تنفّروانزجار می کنند وبه مخملباف  یادآورمی شوند:

فسانه گشت وُ کهن شد حدیث اسکندر

سخن نو آر که نو را حلاوتی ست دگ

 فسانهء کهن وُ کارنامهء به دروغ   

به کار ناید، رُو! در دروغ،رنج مبَر!

بنابراین، کارگردان ما ایکاش به هزاران تظاهرکنندهء آزادیخواه احترام می گذاشت و «درآستانهء فصلی سرد»(پیری)،پندارهای چریکی خود را باعقلانیّت سیاسی نسل بیدارِکنونی اشتباه نمی گرفت.

 

ضرورت ها:

باتوجه به خصلت تمامیّت خواه یا توتالیترِرهبریِ رژیم  و باتوجه به حضورِ هم پیمانانش درمنطقه(روسیه،سوریه،حزب الله لبنان،نیروهای شبه نظامی درعراق)،چه بسا که فروپاشی رژیم با فروپاشی ایران  پیوندخورَد،آنگاه آیادوستدارانِ«رفراندومِ آزادبعدازفروپاشی نظام»می خواهندکه درگورستانِ ایران«رفراندوم آزاد»برگزارکنند؟!

دراین شرایط عمیقاً حسّاس (که همسایهء شمالی ایران با استفادهء«رسمی»ازپایگاه های نظامی ایران،سرنوشت هولناکی را برای میهن ما تدارک می بیند)رهبران سیاسی و روشنفکران ما- باوجوداختلافات سیاسی و مسلکی- بایدبرای همدلی وهمبستگی ملّی همّت کنند،قصور دراین باره به تقصیری خُسرانبار خواهدانجامید.گذشتهء خونبارِمردم شیلی و اسپانیاوآینده نگری و تفاهم ملّی آنان درساختن کشورشان ،به ما می آموزد که باعقلانیت،آینده نگری و مدارا،مانیز می توانیم براین مذلّت 40 ساله  فائق آئیم.

شجاعت شیرین عبادی ،نسرین ستوده ،جعفرپناهی و دیگران  بسیارستوده است،امّا-باتوجه به شعارهای مردم در خیابان های ایران،صدای این فراخوان،تنها درهمصدائی و همکاری با رضاپهلوی می تواندبه بانگ بلندی بدَل گردد و خواستِ مشروع ملّت ایران را درمجامع  بین المللی  طرح و تثبیت و تحمیل نماید.به عبارت دیگر:اعتراضات گستردهء دی ماه هرچند،رفراندوم آشکاری بودکه تمامیّت جمهوری اسلامی را نفی و انکارکرد،امّااشتباه است اگراین اعتراضات خیابانی را باعث سلب مشروعیّت سیاسی رژیم درعرصهء بین المللی بدانیم،ازاین رو،فراخوانِ مشترک و همکاری شخصیّت های ملّی و حقوق بشری  گام مهمی برای تسریعِ این سلبِ مشروعیّت بین المللی خواهدشد،امری که  انجام رفراندوم آزاد -زیرنظرسازمان های ملّی و بین المللی را میسّر و ممکن خواهد ساخت.

چنین باد!

درهمین باره:

سالِ سرنوشت!

رفراندوم: اینست شعارِمردم!

برگزاری رفراندوم: ظرافت ها و ظرفيـّت های يک طرح،علی میرفطروس

۸ دی ماه ۱۳۸۳= ۲۸ دسامبر ۲۰۰۴

جنبش رفراندوم، «ارکستر بزرگ ملّی» است!

نشریهء نیمروز، شماره ۸۲۴، ۷ اسفند ۱۳۸۳

ملینامرکوری وشیرین عبادی

حسن روحانی وتقاضای انجام رفراندوم

رفراندوم روحانی و رفراندوم ایرانی!

جُغدِ جنگ:سرودی در ستایش صلح،علی میرفطروس

فردا،خیلی دیراست!،علی میرفطروس

درحاشیهء«فرداخیلی دیراست!»،علی میرفطروس

فرستادن این مطلب برای دیگران