زندگینامه

  پژوهندۀ روزگارِ دُرشت

به نقل از:سایت شاهنامه و ایران

علی ميرفطروس  در خانواده ای فرهنگی در شهرستان لنگرود به دنیا آمد(۱۳۲۹)،پدرش، نخستین کتابفروشی شهر را در حدود ۸۵ سال پیش  ایجاد کرده بود.او  تحصیلات ابتدائی و متوسطه  را در دبستان کورش و  دبیرستان داریوش لنگرود گذراند و در آزمون سراسری دانشگاه های پهلوی شیراز(۱۳۴۶) ،دانشگاه تبریز (۱۳۴۸)و دانشکدۀ ادبیّات تهران (۱۳۵۴) پذیرفته شد و  در سال ۱۳۵۶حقوق قضائی را در دانشگاه ملی بپایان رساند.او در سال ١٣٤٩ با سردبيری و انتشار نشريۀ دانشجوئی  سهند (دانشگاه تبريز) در جنبش دانشجوئی ايران معروف شد بطوريکه بقول صاحب نظری:«سهند مشهورترین جُنگِ نیمۀ دوم دهۀ چهل و پنچاه بود که در محافل روشنفکری و  دانشجوئی ايران  چون  بُمبی منتشر  شد». دو  مجموعه شعرِ  آوازهای تبعيدی و سرود آنکه گفت: نه!حاصل آن سال های دور است.

در سال ١٣٥٦ کتاب جنبش حروفيّه و نهضت پسيخانيان و حدود یک سال قبل از انقلاب اسلامی (فروردين ١٣٥٧) کتاب‌های اسلامشناسی، حلاّج و سپس سرودۀ آخرين شعر(مرداد ١٣٥٧) از میرفطروس  منتشر شد.با توجه به «ماه زدگی»ی عموم روشنفکران، این شعر،نقطۀ عطفی در حیات فکری میرفطروس بود:

ـ « نه !

این ،

منشورهای منتشرِ آفتاب نیست

کتیبهء کهنهء تاریکی ست ـ

                         که ترس و

                                 تازیانه و

                                      تسلیم را

                                           تفسیر می کند .

آوازهای سبز ِچکاوَک نیست

این زوزه های پوزهء «تازی»هاست

کزفصل های کتابسوزان

           وزشهرهای تهاجم و تاراج

                                     می آیند.»

با انقلاب اسلامی،میرفطروس، سرانجام،مجبور به جلای وطن شد(در سال١٣٦٢).

چند نظر در بارۀ علی میرفطروس:

بقول نویسنده و روزنامه نگار برجسته سیروس علی نژاد:

-«کتاب های میرفطروس از ابتداء تا انتهاء،نشان از جانِ بی قرارِ نویسنده ای دارد که از باز اندیشی در افکار گذشتۀ خود دریغ نمی ورزَد و در تغییر به سَمتِ کمال و فهم درست ،با خود همان رفتاری را می کند که از دیگران انتظار دارد»...

به عبارت دیگر:او در تحقیقات خود به دنبال ناگفته‌هایی است که با جوهرِ تحقیق (حقیقت‌گویی) بخوانَد. میرفطروس با استناد به سخن تولستوى معتقد است:«ما باید از چیزهایى سخن بگوییم که همه مى‌دانند ولى هر کس را شهامتِ گفتنِ آن نیست.» این امر در جامعه‌ای که از «قدیس بودن»تا «ابلیس بودن» راهی نیست، بی‌تردید،شجاعت فراوانی را طلب می‌کند و چه بسا گوینده را با انتقادهای فراوان و عموماً جعل‌آمیز  روبرو  می سازد.

ویژگی دیگری که سلوکِ فرهنگی میرفطروس را ممتاز می‌کند،گوشه‌گیری یا انزوای آگاهانۀ اوست.گویی که او در «خلوت اُنسِ»خود به آینده می‌نگرد و هنوز این شعرِ نیما را از مقدمۀ کوتاه کتاب «حلاج»(اردیبهشت ۱۳۵۷)، زمزمه می‌کند:

-«صبح  وقتی که هوا روشن شد

همه کس خواهند دانست و بجا خواهند آوَرد مرا

که در این پهنه‌ور آب

          به چه ره رفتم و از بهرِ چه‌ام بود عذاب».

دکتر محمد عاصمی (مدیر فصلنامۀ کاوه،چاپ آلمان) می گوید:

-«در ميان روشنفكران و محققان ايرانی، علی ميرفطروس از معدود كساني است كه به يُمن تلاش و آگاهي خود، كوشيده است تا روايت تازه اي از تاريخ ايران و اسلام بدست دهد. مطالعات او اگر چه بيشتر بر روی ادبيات، عرفان و خصوصاً جنبش های اجتماعی ايران بعد از اسلام است( كتاب هاي حلاج، جنبش حروفيه، نهضت پسيخانيان و عمادالدين نسيمی )، اما دلبستگی، حساسيّت و نگراني ميرفطروس به سرنوشت ايران معاصر، از وی چهره ای سياسی نيز ساخته است. تحليل او در بارهء بنيادگرائی اسلامی و انقلاب 57(كتاب ديدگاه ها و ملاحظاتی در تاريخ ايران) بررسیِ تطبيقیِ وی در بارهء فاشيسم و توتاليتاريسم در فلسفۀ سياسیِ آيت اله خميني، دكتر علي شريعتی و مجاهدين خلق(ملاحظاتي در تاريخ ايران)، نظرات او در بارۀ دكتر محمد مصدّق و رویداد 28 مرداد 32(نشريه راه آزادی، شماره 39) و… نمونه هائی از اين حساسيّت، نگرانی و روشن بينی سياسی ـ اجتماعی ميرفطروس بشمار می روند. همين تحليل ها و صداقت ها و شجاعت هاست كه هر يك از كتاب های وی را با استقبال فراوان خوانندگان روبرو ساخته است».

«نخستین گام ها طنینی پایدار می یابند»

نشریۀ تلاش در شمارۀ نهم (مرداد-شهریور۱۳۸۱)با عنوانِ«نخستین گام ها همواره طنینی پایدار می یابند»در بارۀ نخستین کارهای علی میرفطروس ازجمله نوشت:

-«…در آستانۀ انقلاب ایران علی میرفطروس از انگشت شمار روشنفکرانی بود که نسبت به ظهور پدیدۀ ویرانسازِ«بنیادگرائی اسلامی» هشدار داد…امروز فضای فکری و روشنفکری ما  سرشار از تلاش های ارزشمندی در بررسی و نقد گذشته است،امّا طنین نخستین گام های علی میرفطروس همواره درحافظۀ تاریخی جامعۀ ما  پایدار خواهد ماند».

بقول منتقددیگری:

– بنظر میرفطروس«روشنفکری، اساساً با شک آغاز می شود، يعنی شک کردن و نقد کردن،ماهیّت و موضوع روشنفکر واقعی است.او با بيدار کردن شک می کوشد تا پايه های يقين را در جامعه استوار کند.در واقع برای يک روشنفکر واقعی، شک کردن تنها مسئله ای است که در آن شک نيست. وظیفۀ روشنفکر واقعی،«درآویختن»با دروغ ها و باورهای رایج  است و نه «در آمیختن»با آنها. روشنفكر واقعی،اساساً جوينده، كنجكاو و شجاع است.روشنفكر واقعي در پيِ وجاهت ملّی نيست.كارِ او، آزاد كردن حقيقت از زندانِ مصلحت های سياسی-ايدئولوژيک است،چرا كه وقتی حقيقت آزاد نباشد،آزادی، حقيقت ندارد».از این رو – مانند صادق هدایت و خصوصاً خلیل ملکی – علی میرفطروس نیز در بین روشنفکران و نویسندگان معاصر ایران،یک«روشنفکر تکرو   و تنها»ست که با شک در داده های تاريخی و سياسی،خوابِ ذهنی جامعه را آشفته می كند»…

صدای تنها!

در همین رابطه،استاد دکتر صدرالدین الهی در مقاله ای بنام«صدای تنها» در نشریۀ روزگارنو(چاپ پاریس): نوشت:

-«شـجاعت و از روبرو به گذشـته نگاه کردن، نعمتی‌سـت که نصیب هرکس نمی‌شود. میرفطروس از این شـجاعت به سـرحدِّ کمال برخوردارسـت و این، آن نایافته گوهری‌سـت که باید گردن‌آویزِ همه‌ء متفکران امروز و فردای ما باشد …در تحلیل های او، دردِ بر دار کردنِ بابک (خرّمدین) و منصور (حلاّج) و حسـنک (وزیر)را احسـاس می کنی،با «ابن مقنّع»در دیگِ تیزاب می افتی،با«عین القضات همدانی»به آتش و نفت و بوریا دسـت می یابی،و در خیل کُشـتگانِ بی آواز،خود را هم آوازِ آنان می بینی …آسـان نیسـت که آدمی در عصر تجدید حیات اندیشـهء دینی در سـراسـر جهان،در صفِ[ سـروران] سـر بلندِ تمامیِ تاریخ بایسـتد و « گالیله »نباشـد که آهسـته بگوید:« زمین می گردد»، و«منصور»[حلّاج] باشـد که بگوید: «رکعتان فی العشق لا یصحّ وضؤ هما الّا بالدَم» ( در عشـق دو رکعت اسـت که وضوء آن درسـت نیاید،اِلاّ به خون) …برداشـتن این صدا در برهوتِ ایمان‌های نئولیبرالی، نیازمندِ جرئتی منصوروار است.امید آن است که این صدای تنها، طنینی جهان‌تاب پیدا کند،زبان آتشینش درگیرد و او چون شـمع به تنهایی نسـوزد و آب نشـود …».

   عقاید و اندیشه ها:

محور اصلی کتاب های میرفطروس،آسیب شناسیِ جامعۀ ایران و شناخت عللِ عدمِ رشد جامعۀ مدنی یاموانعِ توسعۀ سیاسی در ایران است،از این رو، ما -با الهام ازشاهنامۀ فردوسی-وی را«پژوهندۀ روزگارِ دُرشت»(دشوار و سخت) نامیده ایم.آثارِ او – به راستی – شاهنامۀ آگاهی و آزادی است.

میرفطروس از نخستین روشنفکران و پژوهشگرانی است که به نقد«اسلام سیاسی»و«روشنفکری دینی» پرداخت و ضمن بررسی عقاید آیت الله خمینی،دکتر علی شریعتی و دیگران و مقایسۀ تطبیقی عقاید آنان با ایدئولوژی های توتالیتر(فاشیسم و استالینیسم)نسبت به بازتولید اندیشه های خِرَدگریز و تجدّدستیر در ایران هُشدار داد،کتاب ها و مقالات زیر نمونه ای از این تلاش ها و هُشدارها بود:

ملاحظاتی در تاریخ ایران(1988)،

بنيادگرايی اسلامی و انقلاب ايران(1993)،

١١ سپتامبر:ريشه ها، باز انديشى ها و رهائى ملى ما(1381)،

برخی منظره ها و مناظره های فکری در ایران امروز(1381)و

از روشنفكرى دينى به آزادى و دمكراسى راه نيست!(1383).

این آثار براندیشه های برخی روشنفکران ایران تأثیر گذاشت.با این آثار بودکه درگفتگوئی با رادیو بین المللی فرانسه(بخش فارسی)میرفطروس«ولتر ایران»نامیده شد.استاد شجاع الدین شفا نیز در جمعی از صاحب نظران و دوستداران فرهنگ ایران در«مادرید» (اسپانیا)،ضمن اشاره به کتاب«تولّدی دیگر»،تأکیدکرد:«در تألیف این کتاب،خود را وامدار و مُلهم از نخستین کوشش های استاد علی میرفطروس در بارۀ اسلام و اسلام شناسی می دانم».

با توجۀ اساسی به ضعف ساختارهای اقتصادی و نبودِ نهادهای مدنی،میرفطروس هجوم ایل ها و قبایل متعدّد به ایران و حکومت 950سالهء آنها و نیز سلطۀ استبداد مذهبی را از عللِ اصلیِ عقب ماندگی ایران می داند.در واقع،برخلاف آرامش دوستدار(امتناع تفکر)،علی میرفطروس به«انقطاع تفکردر تاریخ ایران»معتقد است .

یکی از نوآوری های استاد میرفطروس در عرصۀ پژوهش های تاریخی توجّۀ او به رمز و رازهای پنهان درپُشتِ واژگان و مفاهیم عرفانی-اسلامی است.میرفطروس در بحثِ«شکل شناسی» یا «نكاتی در شناخت جنبش‌های اجتماعی در ايران»(1990=1369)معتقداست:

-«شرايط دشوار مذهبی و سلطهء شريعتمداران بر اهرم‌های قدرتِ سياسی و فرهنگی،باعث می‌شد تا متفكران آزادانديش و رهبران جنبش‌های مترقی،عقايد اصلی خود را در لفّافه يا نقابی از واژه‌ها و مفاهيم عرفانی-اسلامی پنهان نمايند.از اين گذشته، درشرايط سياسی-فرهنگیِ قرون وسطی هرگونه ارتداد يا الحادی به شكل«رَفض دينی»تجّلی می‌كرد.به‌ عبارت ديگر:در دوره‌ای كه مردم جز دين و الهيات باورهای ديگری نمی‌شناختند،استفاده رهبران و متفكران آزادانديش از لفّافهء مذهبی را بايد اولاً: ضرورتی برای مصون ماندن از تكفير و تعقيب شريعتمداران و ثانياً:وسيله‌ای برای كسب پايگاهِ اجتماعی آنان دانست».

در بررسی رویدادهای مهم تاریخ معاصرایران،میرفطروس معتقد به «داشتنِ نگاهِ مادرانه»نسبت به شخصیّت های تاریخ معاصرایران است،او تأکید می کند:

-«تاريخ ايران و خصوصاً تاريخ معاصر ايران،دستخوشِ تنگ نظری‌هاى سياسى و تفسيرهاى ايدئولوژيک بوده است.به‌ عبارت ديگر:«در ميهن ما، تاريخ- هماره- چُماقِ سياست‌بازان در سركوب مخالفان بوده نه چراغِ آگاهى و تقويت همبستگی‌هاى ملّى، هم از اين‌روست كه به تعداد ايدئولوژی‌ها و احزاب سياسىِ متفاوت، ما تاريخ و روايت‌هاى متفاوت تاريخى داريم».

میرفطروس معتقد است که«برای داشتن يک جامعۀ مدنی، ابتداء بايد يک تاريخ ملّی و مشترک داشته باشيم زيرا كه جامعۀ مدنی -در واقع- يک سقف مشترک و ملّی یا توافق ملّی است از جمله بر روی شخصيّت‌ها و رويدادهای بزرگ تاريخی.به عبارت دیگر:جامعۀ مدنی،سقفی است از انديشه های مختلف كه در آن هيچكس مدعیِ داشتنِ«حقيقتِ مطلق» نيست،بنابراين:جامعۀ مدنی، نوعی وفاق ملّی است بر روی دسته ای از ارزش های عام از جمله مليـّت،ميهن، تاريخ و فرهنگ ملّی، هم از اين روست كه  برای داشتنِ يك جامعۀ مدنی، ابتدا بايد يك تاریخ ملّی داشته باشيم » .

در همین راستا میرفطروس به زنده یاد محمد علی فروغی ارادتی خاص دارد و او را یکی از ستون های استوار فرهنگ و توسغۀ ملّی در تاریخ معاصر ایران می داند.به نظر میرفطروس:«فروغی برجسته ترین شخصیّت فرهنگی – سیاسیِ ایران بعد از جنبش مشروطیّت و نمایندۀ ممتازِ معماری فرهنگی و مهندسی اجتماعی در تاریخ اندیشه و سیاستِ ایرانِ معاصر بود».مقالۀ فروغی در ظلمات نشانۀ این ارادت و احترام است.

تحصیلات:

میرفطروس پس از قبولی در دانشگاه پهلویِ شیراز،دانشگاه تبریز و دانشگاه تهران(در رشته های تاریخ و ادبیّات فارسی)در دانشگاه ملّی تهران حقوق قضائی خواند و تحصيلات عاليه را در«مدرسۀ مطالعات عالی» (دانشگاه سوربن پاريس) ادامه داد.درسال ۱۹۹۲ به همّت«استاد احسان یارشاطر»،میرفطروس به یکی از برجسته ‌ترین ایران‌شناسان فرانسوی،پروفسور« ژان کالمار»Jean Calmard معرّفی شد و  دورۀ پیش دکتری  (D.E.A )را با همین استاد(با داوری پروفسورJean-Claude Vadet و پروفسورM.A.Amir-Moezzi) در مدرسۀ مطالعات عالیۀدانشگاه سوربن گذراند.موضوع رسالۀ او«کتاب‌شناسی و نقد منابعِ جنبش حروفیان»بود که به زبان فرانسه منتشرشده است.در ادامه و تکمیل رسالۀ فوق،موضوع رسالۀ دکترای میرفطروس با نام «جنبش‌های اجتماعی ایران در قرن‌های ۱۶-۱۵ میلادی:جنبش حروفیان و نهضت پسیخانیان» از سوی پروفسور«ژان کالمار» تأیید شد و میرفطروس در رشتۀ دکترای مدرسۀ مطالعات عالیۀ دانشگاه سوربُن ثبت نام کرد.انتشارِ متن فارسی بخشی از این رسالۀ دکترا، با نام «عمادالدّین نسیمی؛شاعر و متفکر حروفی» در ۲۲۰ صفحه، غنای علمی و ارزش‌های آکادمیک آن را عیان می‌کند.                                      

کتاب ها:

 علاوه برکتاب های منتشرشده در ایران،در سال‌های اخیر، ١۲ کتاب از میرفطروس منتشر شده که-بارها- تجدید چاپ شده اند، ازجمله:

 ٭ملاحظاتی در تاريخ ايران (١٩٨٨)

  ٭ عمادالدين نسيمی ، شاعر و متفکّر حروفی (١٩٩٢)

 ٭ ديدگاه ها (١٩٩٣)

٭ گفتگو‌ها (١٩٩٨)

٭ رو در رو با تاريخ (١٩٩٩)

٭ هفت گفتار (٢٠٠١)

٭ برخى منظره ها و مناظره هاى فكرى در ايران امروز (٢٠٠٤)

٭ تاريخ در ادبيات (٢٠٠٦)

٭ دکتر محمّد مصدّق؛آسیب شناسی یک شکست (٢٠٠٨)

*خاطرات دکترامیراصلان افشار،آخرین رئیس تشریفات محمدرضاشاه پهلوی(٢٠١٢)

علاوه براين،رسالۀ دانشگاهی میرفطروس به زبان فرانسه منتشر شده و کتاب ملاحظاتی درتاریخ ایرانِ وی نیز به همّت آقای محمدرضاصفائی به زبان دانمارکی انتشاریافته.بخشی از ترجمهء انگليسى كتاب آسيب شناسى يك شكست و نیز ترجمۀ فرانسه،انگلیسی و آلمانی کتاب«خاطرات دکترامیراصلان افشار» منتشرشده است. همچنين سال ها پيش کاسِتِ نوار و CD آوازهای تبعيدی با صدای او انتشار يافته است.

كتاب هاى جديد استاد ميرفطروس بنام  نگاهی نو به جنبش بابک خرّمدین،گُفتارها و گفتگوها ،حلّاج(با ويرايش جديد،الحاقات و اضافات فراوان در حدود 500صفحه) و«بیداری ها و بیقراری ها»(مجموعۀ یادداشت های روزانه)در آينده منتشر مى شوند.چاپ پنجم کتاب«آسیب شناسی یک شکست…»نیز(با اضافات و افزوده های فراوان) اخیراً منتشرشده است. 

                 لینک های مربوط:

 https://www.youtube.com/watch?v=_49wjgcbUiM&t=1090s 

 

 

https://www.youtube.com/watch?v=_49wjgcbUiM