ارزیابیِ منابع ، مآخذ و تحقیقات
بررسی جنبش خُرّمدینان خالی از دشواری ها و ابهامهای تاریخی نیست،چرا که در طول سال ها سرکوب عقاید آنان به دست مورّخان و مؤلفان متعصّب تحریف شده اند. به جرأت میتوان گفت که منابع تاریخی دربارۀ باورهای کمتر جنبشی اینهمه به اختصار و ابهام سخن گفته اند.این منابع اگرچه اطلاعات روشنی دربارۀ عقاید خُرّمدینان به دست نمی دهند، اما از خلال این اتهامها و دشنام ها میتوان به جایگاه نظریِ قیام بابک خُرّمدین در ذهن مؤلّفان اسلامی پی برد و نیز خطوط اصلی عقاید آنان را یافت که از نظر این مؤلّفان «ارتداد»،«اباحه»،«کفر»،«الحاد» و …خوانده می شد.با اینهمه برخی منابع سیمای روشنی از بابک و جنبش خُرّمدینان به دست داده اند.
به جزء چند منبع،ما -البته- در مطالعات خویش منبع یا مسئله تازه ای ارائه نداده ایم، زیرا منابع اصلی راجع به خُرّمدینان و بابک خرمدین، مدّت هاست که شناخته شده و انتشار یافته اند و در این مورد-صد البتّه- فضل تقدّم و تقدّم فضل با استاد سعید نفیسی و سپس -بهویژه- با استاد غلامحسین صدیقی است.
منابع مربوط به سرخجامگان را میتوان به سه دسته کرد:
۱.منابع دست اوّل
۲.منابع دست دوم (کمکی)
۳.منابع و تحقیقات جدید
۱. منابع دست اوّل
منابع دست اوّل منابعی هستند که یا در عصر خُرّمدینان و یا نزدیک به زمان این جنبش نوشته شده و از این نظر دارای اطلاعات دست اول می باشند.پاره ای از منابع پسین،مانند سیاستنامۀ نظامالملک و جوامع الحکایاتِ محمد عوفی با آنکه با دوران مورد بحث فاصله دارند،به خاطر نقل اخبار و روایاتی از منابع نزدیک به آن زمان که به دست ما نرسیده،در شمار منابع دست اوّل به شمار می روند.
این منابع و مآخذ اگرچه اطلاعات روشنی دربارۀ عقاید خُرّمدینان به دست نمی دهند، اما از خلال این اتهامها و دشنام ها میتوان به جایگاه نظریِ قیام بابک خُرّمدین در ذهن مؤلّفان اسلامی آن زمان پی برد و نیز خطوط اصلی عقاید آنان را یافت که از نظر این مؤلّفان«ارتداد»،«اباحه»،«کفر»،«الحاد» و …خوانده می شد*
نخستین اشاره به قیام بابک خرمدین در یادداشت های دیونیسیوس (Dionysius) راهب مسیحی است که در حوالی ۱۹۵-۲۱۹ / ۸۱۰-۸۳۴ چندین بار از بغداد و دیگر شهرهای اسلامی دیدار و با مأمون عباسی نیز ملاقات کرده است. دیونیسیوس برای نخستین بار از شورش جاویدان (رهبر خرّمدینان آذربایجان پیش از ظهور بابک) خبر داده و به عقاید او اشاره کرده است. شورش جاویدان را حسن بن سهل، حاکم بغداد در سال ۱۹۸ سرکوب کرد[30] دیونیسیوس همچنین از قیام بابک خرّمدین و سرکوب آن به دست افشین یاد کرده اما متأسفانه از عقاید و آئین های خرمدینان سخنی نگفته است[31] . نوشته های دیونیسیوس از منابع ارزنده در شناخت اوضاع اقتصادی-اجتماعی سرزمین های خلافت عباسی در این دوران است.
در سال ۲۱۵ ابومسیح بن اسحقالکندی،فیلسوف بزرگ عصر مأمون عباسی در رسالۀ خود به قیام بابک اشاره کرده است.این رساله در واقع نامه ای است در پاسخ عبداللّه بن اسماعیل بن هاشم که الکندی را به دین اسلام دعوت کرده بود.در این جوابیّه، الکندی ضمن انتقاد از اسلام و دفاع از مسیحیّت به آیین خرّمدینان و بهویژه به پیروزی های بابک خرّمدین اشاره کرده است[32]
از ارتباط مستقیم الکندی با خُرّمدینان و شخص بابک اطلاعی در دست نیست،اما بر اساس یک داستان تاریخی،گویا الکندی با بابک در «قلعه بَذّ» دیدار و گفتوگو کرده است[33]
در همین زمان ابو تمّام، شاعر و قصیده سرای بزرگ عرب به قیام بابک و جنگهای او با سپاهیان عباسی اشاره کرده است[34] ابو تمّام تا سال ۲۳۱ زنده بود و در دربار معتصم عباسی مرتبه ای بلند داشت.او در قصاید خود به جنگهای بابک با سپاهیان عبّاسی پرداخته و در آنها به مکانها و میدانگاه های جنگ مانند ارشق، میمذ (میمند)، دروذ (درّه رود)، بذّ، موقان (دشت مغان) و ابرشتوم اشاره کرده [35]و در ستایش معتصم عباسی و سرداران بزرگ او در جنگ با بابک (مانند سعید ثغری، ابوسعید محمد طائی و افشین)سخن گفته است.[36] ابو تمّام نخستین مؤلفّی است که از بعضی سرداران بابک مانند معاویّه نام برده است.او همچنین به شکست بابک در قعله بذّ و پناهندهشدن او به سنباط،حاکم ارمنستان اشاره نموده و از اسارت بابک به دست سنباط و تسلیم او به افشین یاد کرده است. [37] یاقوت حمَوی، جغرافیدان معروف از اطلاعات ابو تمّام استفاده کرده است[38]
ابن خردادبه نخستین سیّاحی است که از شهرها و نواحی آذربایجان سخن گفته است.او که زمانی در نواحی جبال دارای شغل مهم دولتی بوده در سال ۲۳۲ هجری کتاب المسالک و الممالک را تألیف کرد و در آن از مناطق نفوذ بابک خرّمدین یاد کرده است.شعری را که ابن خردادبه از حسین بن ضحّاک دربارۀ «قلعه بذّ»ذکر کرده، نشاندهندۀ وسعت و عظمت ستاد مبارزاتی بابک خرّمدین است[39]
ابن خیّاط در سال ۲۴۰ از خروج خرّمدینان گرگان در زمان خلافت مهدی عبّاسی و هارونالرّشید یاد کرده و ضمن دشنام به بابک،او را «کافر» و «دشمن اسلام» نامیده است[40]
در همین دوران کتابی دربارۀ خاندان بنیعبّاس و چگونگی به قدرترسیدن عبّاسیان تألیف شد.مؤلّف گمنام این کتاب اطلاعات سودمندی از فعّالیت های خِداش(مُبلّغ خرّمدینی در نواحی خراسان) به دست داده است[41]
ابن قتیبه (درگذشته به سال ۲۷۶ هجری) در کتاب خود به علّت قیام بابک و جنگهای او اشاره کرده است. به عقیده او، طغیان حاتم بن هرثمه – حاکم گماشته مأمون در ارمنستان- علت قیام بابک بوده است[42] این نظر که بعدها بسیاری از مؤلّفان و محقّقان به آن استناد کرده اند، شاید نادرست بوده باشد، زیرا هرثمه در سال ۲۱۲ از طرف مأمون والی ارمنستان شد و طغیان او علیه خلیفه حدود ۱۱ سال با آغاز قیام بابک فاصله داشته است[43]
ابن طیفور (درگذشت ۲۸۰) کتابی دربارۀ خلافت مأمون عباسی تألیف کرده و اوضاع سیاسی-اجتماعی و مذهبی این دوران-در آغاز قیام بابک- را نشان داده است با این همه،او از قیام بابک سخنی نگفته و فقط به مأموریت عبداللّه بن طاهر برای جنگ با بابک اشاره کرده است[44]
احمد بن ابی یعقوب معروف به یعقوبی به سال ۲۵۲ اطلاعات ارزشمندی از اوضاع اجتماعی-سیاسی جنبش خُرّمدینان به دست داده است.چگونگی جنگهای سرداران خلیفه عباسی با بابک و نیز خیانت عده ای از خردهمالکان آذربایجان و ارمنستان-که به خاطر اقتدار خُرّمدینان به بابک پیوسته بودند- و همچنین چگونگی شکست،دستگیری و اعدام بابک با دقّت و امانت در کتاب یعقوبی آمده است[45].احمد بن ابی یعقوب، گذشته از تاریخ یعقوبی در حوالی سالهای ۲۷۰ از آذربایجان و اصفهان دیدار کرده و در کتابش به خرّمدینان این نواحی اشاره کرده است[46]
بلاذری (درگذشته به سال ۲۷۹) اطلاعات ارزنده ای دربارۀ شهرهای آذربایجان و مناطق نفوذ بابک خرمدین به دست داده و به خرمدینان زمانش اشاره کرده است[47].کتاب او همچنین به خاطر اطلاعات دقیق دربارۀ چگونگی حملۀ اعراب به ایران و تصرّف شهرها و روستاهای آذربایجان،همدان،گرگان،ری و اصفهان -که از مراکز عمدۀ خرمدینان به شمار می رفتند- ارزشمند است.
کتاب دینوری نیز از منابع پرارزش برای آگاهی از رویدادهای سیاسی-اجتماعی این دوران تا پایان خلافت معتصم عبّاسی (۲۲۷ هـ) است. دینوری با لحنی ایراندوستانه حوادث تاریخ ایران را بیان کرده است.او خود شاهدِ برخی حوادث جنبش خُرمدینان بوده و در کتاب خود بخش مستقلّی به داستان بابک اختصاص داده است[48] دینوری نخستین مورّخی است که به تبار بابک اشاره نموده و تأکید کرده که: «بابک از فرزندان مطهّر بن فاطمه [دختر ابومسلم خراسانی] بوده است.» [49] . با اینهمه دینوری بیشتر به مبارزات و شیوه های جنگی بابک توجه داشته و از ذکر عقاید خرّمدینان خودداری کرده است.این خودداری یا پرهیز چه بسا ناشی از توطئه ها و دسیسه هایی بوده که دولتمردان آن زمان را دچار هراس کرده بوده و به قول عبدالمُنعم عامر، مصحّح متن عربی کتاب ، شاید دینوری هم بیمناک از آن بود که مبادا او را هم دچار سرنوشت شوم ابن مقفّع کند[50]
در بارۀ عقاید فلسفی و باورهای مذهبی خُرّمدینان نخستین اطلاعات را می توان در نوشته های فضل بن شاذان نیشابوری،النّاشی الاکبر،نوبختی و ابی خلف اشعری یافت.نوشته های این چهار تن قدیمی ترین منابعی هستند دربارۀ شیعه و فرقه های منسوب به آن.فضل بن شاذان (درگذشته به سال ۲۶۰) در الایضاح فی الرّد علی سائر الفرق به تشریح اصول اعتقادی شیعه پرداخته و سپس به فرقه های منسوب به شیعه اشاره کرده است. او غُلاة،باطنیّه،قرامطه و خرمدینان را در یک ردیف قرار داده و آنان را خارج از مذهب شیعه دانسته است[51]
النّاشی (درگذشته به سال ۲۹۳) در کتاب مسائل الامامة اطلاعات جالبی از نخستین خُرمدینان خراسان (خداش و خداشیّه) به دست داده است و در آن ازعقاید خرمدینان دربارۀ امامت،حلول و تناسخ انتقاد کرده است[52]
نوشته های نوبختی (درگذشته به سال ۳۰۰ یا ۳۱۰ هجری/۱۰۰۲ یا ۱۰۱۲میلادی) دربارۀ عقاید خُرمدینان بر روی هم از تهمت ها و دشنام های رایج در آثار علمای مذهبی برکنار است.نوبختی شرح مفصّلی از عقاید خرمدینان به دست داده و انتساب آنان را به فرقه های شیعه نادرست و ناروا شمرده است.او خُرمدینان را معتقد به تناسخ و منکرِ بهشت و رستاخیز و دوزخ دانسته و آنان را با مزدکیان،زندیقان و دَهریان در یک ردیف قرار داده و تأکید کرده که این چهار فرقه دارای سرچشمه واحدی هستند[53]
سعد بن ابی خلف اشعری قمی (درگذشت ۳۰۱) نیز خرّمدینان را جزو فرقه های غُلاة، مانند کیسانیّه و مُغیریّه به شمار آورده و آنان را معتقد به تناسخ و نفی معاد و رستاخیز دانسته است.او همچنین عنوان «خرمدین» را مرکّب از دو کلمه خرّم و دین دانسته و «خرمدین»را کسی دانستهاست که «گرایش به چیزهای لذّت آور، شهوات و ترک وظایف دینی» دارد. اشعری قمی نیز خرمدینان را در شمار مزدکیّه آورده است[54] اطلاعات الناشی، نوبختی و اشعری بعدها مورد استفادۀ مؤلفانی چون ابوالحسن اشعری،بغدادی،اسفراینی و شهرستانی قرار گرفته است.
محمد بن جریر طبری در سال ۳۰۲ با استفاده از منابع که به دست ما نرسیده،شورشهای خرمدینان را در نواحی آذربایجان و گرگان در سالهای ۱۸۰ و ۱۸۱ و ۱۹۲ گزارش کرده [55] و شرح مفصّلی دربارۀ قیام بابک خرمدین نوشته است[56].نوشته های طبری آلوده به تعصّبات دینی نیستند بلکه او- هم به عنوان یک مورّخ دقیق و هم به عنوان یک سیاستمدار و فقیه معتدل- نمونه ای از تاریخنگاری کمابیش علمی را ارائه داده است. کتاب او برای آگاهی از اوضاع سیاسی-اجتماعی دوران مورد مطالعۀ ما از منابع بسیار ارزشمند است. طبری نیز در بیان ظهور بابک خرّمی به اعتقاد به تناسخ در آیین خرمدینان اشاره کرده [57] و در خلال نوشته هایش تا حدّی شخصیّت و منش بابک را نشان داده است.[58]
کتاب طبری در سال ۳۵۲هجری به دست ابوعلی محمّد بلعمی به فارسی ترجمه شد و بلعمی خود نیز مطالبی بر آن افزود. بلعمی بادشنام واتهام مذهب (آیین) بابک را «حلالکردن حرام ها که اندر دین[اسلام] محظور است و می خوردن و زنا کردن» دانسته است[59] بلعمی ضمن اشاره به جنگهای بابک با سپاهیان عباسی و چگونگی اسارت و اعدام وی،اطلاعات جالبی از موقعیّت قلعۀ «بَذّ» به دست داده است[60]
احمد بن اعثم الکوفی (درگذشت ۳۱۴) همزمان با طبری به تألیف کتاب الفتوح پرداخت.کیفیّت مطالب و روایات کوفی نشان می دهد که وی مستقیم به تاریخ طبری چشم داشته و یا از منابع مورد استفادۀ طبری بهره برده است. کوفی نیز گزارش مفصّلی از قیام بابک و جنگهای او با سپاهیان عباسی به دست داده و بهویژه از مناطق و میدانگاه های جنگ یاد کرده و سرانجام گزارش خود را با دستگیری و چگونگی قتل بابک به پایان برده است.[61]
ابوالقاسم بلخی(در گذشته به سال ۳۱۹ / ۹۳۱)گویا نخستین کسی بود که در کتاب «عیون المسائل و الجوابات» اخبار و آیین های خرمدینان را گرد آورد بود.ظاهراً این کتاب نخستین اثر جامع و مفصّل در بارۀ آرا و عقاید فرقه های مختلف بود که می توانست دریچه ای در شناخت فرقه های مختلف فکری در بعد از اسلام باشد که متاسفانه در حوادث تاریخی مفقود و نابود شد. ابوالقاسم بلخی با ابوزید بلخی و زکریای رازی(هر دو متهم به الحاد) روابط دوستانه داشت و همین امر، نشانۀ آزاد اندیشی وی بود.
ابوالحسن مسعودی ابوالحسن مسعودی با استفاده از کتاب ابوالقاسم بلخی در «المقالات فی اصول الدیانات» از باورهای خُرّمدینان یاد کرده است،متأسفانه این کتاب مهم نیز در جریان حوادث روزگار نابود شده و آنچه از آن باقی مانده، گزارش کوتاهی است که در «مُروجالذّهب» و «التّنبیه و الاشراف» آمده است،[62] اما – متأسفانه – این دو کتاب مهم در جریان حوادث نابود شدند و آنچه از آن باقی مانده، گزارش کوتاهی است که در مُروجالذهب و التّنبیه و الاشراف آمده است. مسعودی در این دو کتاب اطلاعات ارزنده ای دربارۀ عقاید خرّمدینان و چگونگی اعدام بابک به دست داده است.او کتاب گمشدۀ عیونالمسائل و الجوابات تألیف ابوالقاسم بلخی را -که به گفته ابن ندیم اخبار و آیین های خرمدینان را گرد آورد بود- در اختیار داشت و گویا در نوشته های خود از آن استفاده کرده است. مسعودی در ۳۳۲ / ۹۴۳ از خرّمدینان زمانش و فرقه های گوناگون آن یاد کرده است.[63] از شهرها و روستاهائی که مسعودی ذکر کرده می توان فهمید که خُرّمدینان در آن زمان در نقاط مختلف ایران پراکنده بوده اند.مسعودی بر پایگاه مردمی بابک تأکید کرده و نوشته است:بابک در دلهای مردم جایگاهی بزرگ داشت و اهمیّت و عظمت کار و کثرت سپاهیانش آنچنان بود که نزدیک بود خلافت عباسی را از میان بردارد و مسلمانی را تغییر دهد.[64]
نوشته های مسعودی همچنین مأخذ ارزشمندی برای درک مناسبات اجتماعی و شرایط سیاسی دوران عباسیان به هنگام ظهور بابک خرمدین است.نکتۀ تازه و درخشان در گزارش مسعودی گفتوگوی معتصم،خلیفه عباسی با بابک است؛ به روایت او:بابک را بیاوردند و مقابل معتصم گردانیدند.معتصم بدو گفت:
-«تو بابکی؟»
و او جواب نداد.خلیفه چند بار این سؤال را تکرار کرد و بابک همچنان خاموش بود.افشین به بابک نگریست و گفت:
-«وای بر تو! امیر مؤمنان با تو سخن می کند و تو خاموشی؟!»
بابک گفت: «بله! منم بابکم!».
در این وقت معتصم به سجده افتاد…[65]
در همین دوران ابوالحسن اشعری (درگذشت ۳۳۰) با استفاده از روایات نوبختی و اشعری قمی دربارۀ عقاید خرمدینان، آنان را از غلات شیعه دانسته است[66]
ابو زکریا ازدی (درگذشته به سال ۳۴۰) در تاریخ خود به جنگهای بابک خرمدین با سپاهیان معتصم عباسی اشاره کرده اما از عقاید بابک سخنی نگفته است[67]
در سال ۳۴۱ ابودُلَف المُهَلهِل، شاعر و جهانگرد عرب برای نخستین بار از ستاد مرکزی خرّمدینان (قلعه بذّ) دیدار کرد و در کتاب خود اطلاعات ارزشمندی دربارۀ شهرها و راهها و محصولات اقتصادی منطقۀ آذربایجان به دست داده است.[68]
در همین دوران،اصطخری با استفاده از منابع دیگر به سال ۳۴۰ کتاب مسالک و ممالک را نوشت و در آن به شهرها و نواحی آذربایجان و مناطق مسکونی خرمدینان اشاره کرده است[69]روایت اصطخری در سال ۳۶۷ به وسیلۀ ابن حوقل تکرار شده است[70]
کتاب مقدسی از جمله منابع ارزشمندی است که مطالب تاریخی و اصول عقاید در آن با یکدیگر تلفیق شده اند [71].این کتاب،هم از نظر اصول عقاید و هم از نظر تاریخی در مطالعۀ خرمدینان اهمیّت فراوان دارد.مقدسی در حوالی سالهای ۳۵۰ / ۹۶۱ از خُرّمدینان دیدار کرده و با «بعضی از دانشمندان خرّمیه» ارتباط داشته است[72] این امر ارزش اطلاعات و روایات او را دوچندان می کند.او در کتاب خود بخش مستقلی با عنوان «در یادکردن مذاهب خرّمیه» اختصاص داده است. مقدسی نخستین مؤلفی است که از محلّ تولد، کودکی و شرایط دشوار زندگی بابک در نوجوانی اطلاعات دقیقی داده است.او از اعتقاد خرمدینان به تناسخ و از اخلاق و باورهای آنان یاد کرده و به پاکدامنی ،صداقت و راستگوئیِ خرّمدینان زمانش اشاره کرده است[73].مقدسی همچنین از شورش خُرمدینان خراسان به رهبری عبدالوهّاب (در زمان منصور عباسی) سخن گفته است[74] به نظر میرسد که این شورش همان شورش سال ۱۶۲/ ۷۷۸ در گرگان به رهبری عبدالقهّار بوده باشد که به دست عمرو بن علاء سرکوب شد[75]
باتوجه به اینکه مؤلّفان معتبری چون طبری و مسعودی و مقدسی که به تدوین اخبار بابک علاقه داشته اند، هیچیک از کتاب اخبار بابک تألیف واقد بن عمرو تمیمی نام نبرده اند،برخلاف نظر دکتر صدیقی[76] می توان مطمئن بود که کتاب واقد بعد از کتاب مقدسی و در حوالی سالهای ۳۶۰-۳۷۰ تألیف شده است.چند سال بعد (در سال ۳۷۷)ابن ندیم در الفهرست از کتاب مقدسی و کتاب گمشدۀ واقد یاد کرده است.روایات ابن ندیم اگرچه آلوده به تهمت و دشنام نسبت به بابک است،اما از نکات درست و اطلاعات ارزنده خالی نیست. این روایات نیز ما را با دوران کودکی و شرایط سخت زندگی بابک در نوجوانی و از وضع دشوار پدر و مادرش آگاه می کنند[77]
کتابهای قاضی ابوعلی تنوخی (تألیف ۳۶۰) نیز در ذکر اوضاع سیاسی-مذهبی دوران عباسیان و درک شرایط اجتماعی این دوران ارزش فراوان دارد[78] . اعضای خاندان تنوخی از کاتبان و مُنشیان دربار عبّاسیان بودند و خود وی نیز مدتی در دستگاه خلافت به عنوان قاضیالقضات مرتبه ای بلند داشت.این امر سبب می شد تا ابوعلی تنوخی از اسناد دولتی و اخبار دست اوّل آگاه باشد.تنوخی ضمن شرح پایداری و «قدرتِ نفس» بابک به هنگام اعدام، به نکات ارزنده ای اشاره می کند؛از جمله به سخن عبداللّه-برادر بابک-که به هنگام شکنجه و اعدام در برابر خلیفه عبّاسی خطاب به بابک گفت:
-«ای بابک! تو کاری کردی که کسی نکرد، پس اینک تابی بیاور که کسی نیاورده است.»[79]
ابن مِسکویه در سال ۳۶۹ با استفاده از تاریخ طبری و منابع دیگر به جنگهای بابک با سپاهیان عباسی اشاره کرده است. گزارش وی با آنکه تا حوادث سال ۲۵۱ پیش می رود، امّا حوادث سالهای ۲۲۲-۲۲۳ را در بر ندارد و در نتیجه از دستگیری و چگونگی اعدام بابک اطلاعی نداده است.[80]
گویا در همین زمان است که مؤلّفی گمنام در کتاب العیون و الحدائق فی اخبار الحقایق با استفاده از تاریخ طبری و منابع دیگر گزارشی مفصّل از قیام بابک ارائه کرده است.اگرچه دراین گزارش ذکری از عقاید خرّمدینان نیست، ولی اشاراتی به فعالیت خِداش در خراسان شده است[81]
مقدسی بشاری در کتاب جغرافیای خود (تألیف ۳۷۵) ضمن معرّفی شهرها و روستاهای آذربایجان[82] مذاهب اسلامی را بیست و هشت قسم شمرده و در بخش«مذهب های روستایی» از خرمدینان یاد کرده است[83]. مقدسی اگرچه دلیل این تقسیم بندی را ذکر نکرده،امّا به نظر می رسد که این تقسیم بندی بر مبنای سکونت اکثریّت خرّمدینان در دهات و خاستگاه روستایی آنان صورت گرفته باشد[84]
ابوالحسین ملطی(درگذشته به سال ۳۷۷) در کتاب خود ضمن یادآوری فرقه های ضداسلامی «اهل الاهواء و البدع» به خرمدینان نیز اشاره کرده و آنان را معتقد به تناسخ دانسته است.[85]
ابوبکر محمد الباقلانی(درگذشته به سال ۴۰۳) در ذکر فرقه های «ملحده» از خرمدینان نیز یاد کرده و آیین آنان را «اسقاط شریعت» و ترک تکالیف شرعی و پیروی از شهوات دانسته است[86]
کتاب عبدالقاهر بغدادی (تألیف ۴۲۰) از جمله منابعی است که برای آگاهی از عقاید خرمدینان و «بابکیّه» دارای اهمیّت است. بغدادی با تکرار روایت نوبختی، اشعری و مقدسی-دربارۀ اعتقاد خرّمدینان به تناسخ -از مدارای مذهبی بابکیّه در برخورد با ادیان و عقاید دیگر یاد کرده است[87] .بغدادی خرّمدینان را از گروه مزدکیان دانسته و باطنیّه، قرامطه، خرمیّه و زنادقه را در یک ردیف قرار داده است[88] او به دو نکته مهمّ در مورد بابکیّه اشاره کرده که در منابع دیگر دیده نمیشوند: یکم، تأکید میکند که بابکیّه آیین خود را به یکی از پادشاهان پیش از اسلام به نام شروین منسوب میکنند و برآنند که شروین افضل از حضرت محمّد و دیگر انبیا بوده است؛[89] دوم، از یک جشن بابکیّه یاد کرده که در منابع دیگر«چراغ کُشان» نامیده شده و در آن «چراغها را خاموش کنند،مردان و زنان شان به هم درآمیزند و می گُسارند و ساز و نای نوازند.»[90]
این آیین حاکی از طرد حجاب اسلامی و معاشرت و «درهم آمیختن» آزادانۀ زنان و مردان بوده است، چیزی که در اسلام «کفر» و «إباحه» خوانده میشد.آیین «چراغ کُشان» بعدها در دیگر جنبشها (از جمله در جنبش نُقَطویان) نفوذ کرد[91].
بغدادی در کتاب اصولالدّین نیز بعضی اطلاعات کتاب الفِرَق را تکرار کرده است.[92]
نخستین اثر فارسی در تاریخ خلفای عبّاسی زینالاخبار نوشته عبدالحیّ گردیزی است. این کتاب که در سال ۴۳۰ تألیف شده به خاطر ذکر بعضی شورش های مردمی و بیان شیوه های شکنجه و سرکوب این شورش ها ارزشمند است. گردیزی نیز اشاراتی به قیام بابک کرده است[93]
مجلّدات کتاب خطیب بغدادی (درگذشته به سال ۴۶۳) اگرچه اطلاعات سودمندی از اوضاع اجتماعی و احوال شخصیت های سیاسی-مذهبی قرن سوم به دست دادهاست، اما برای تحقیق ما چندان اهمیتی ندارد. خطیب بغدادی در جلد سوم کتاب خود در ذکر خلافت معتصم عباسی از پیروزی معتصم بر بابک و تصرّف آذربایجان به وسیله افشین یاد کرده است[94]
اسفراینی (درگذشته به سال ۴۷۱) روایات مقدسی و بهویژه بغدادی را تکرار کرده و خرمدینان را از فرق مزدکی شمردهاست و آیین آنان را «حلالدانستن همۀ محرّمات» دانسته است. او نیز مانند بغدادی، نام عبداللّه برادر بابک را به خطا اسحاق ذکر کردهاست و نیز به آیین «چراغ کُشان» در جشن خرمدینان و اعتقاد آنان به «شروین» اشاره کرده است[95]
کتاب خواجه نظامالملک توسی(تألیف سال ۴۸۴ هجری)، منبع ارزشمندی دربارۀ خرمدینان است. خواجه نظامالملک در تألیف کتابش از منابع دست اوّلی چون تاریخ اصفهان و تاریخ خلفای بنی عباس که به دست ما نرسیده، استفاده کرده و در فصل مستقلی به جنبش خرمدینان پرداخته است.خواجه نظامالملک کینه سوزانی نسبت به خرمدینان و مزدکیان ابراز کرده، با اینهمه به راستگویی و زهد و پرهیزگاری خرمدینان اشاره کرده است.سیاستنامه یا سیرالملوک به خاطر ذکر نام رهبر خرمدینان نواحی اصفهان (علی مزدک) و ذکر جایگاه های خرمدینان در روستاهای اصفهان و نیز به خاطر پرداختن به بعضی اصول و عقاید آنان و چگونگی قتل بابک از ارزش فراوان برخوردار است. خواجه نظامالملک نیز مزدکیان، خرّمدینان، بابکیان (سرخ جامگان)،باطنیّه (اسماعیلیه) و قرامطه را در یک ردیف قرار داده و آنان را «همدل» برای براندازی اسلام دانسته است[96]
در کتاب بیانالادیان (تألیف سال ۴۸۵)، ابوالمعالی محمدالحسینی العلوی عباراتی دربارۀ خرمدینان آمده است. مؤلف این کتاب خرّمدینان را جزو «زنادقه» به شمار آورده که «تن آسانی و خرّمی اختیار کرده اند و از هر مذهبی آن گرفته اند که ایشان را خوشتر آید.».وی مانند خواجه نظامالملک، خرّمدینان، قرامطه، زنادقه و اباحیّه را در یک ردیف قرار داده است[97] در باب پنجم این کتاب،مؤلّف شرح بلندی از «قصه بابک خرّمدین» به دست داده و با تکرار پاره ای از روایات مقدسی و ابن ندیم، اطلاعاتی دربارۀ دوران نوجوانی بابک ارائه کرده است. در این کتاب برای نخستین بار ما با چهره و شخصیت بابک آشنا میشویم که «بسیار ملیح بود و نیکو رو و خوش آواز.»[98]
محمدبن عبدالکریم شهرستانی (درگذشته به سال ۵۴۸) از «تناسخ» و «حلول» در عقاید خرمدینان یاد کرده و زنادقه، قرامطه، مزدکیّه، اباحیّه و خرّمدینیّه را یکسان شمرده است[99] او ضمن اشاره به فرقه های «خرّمدینیّه» تأکید کردهاست که «تشویش دین از آنان است.» شهرستانی یادآور شده که در هر ولایتی خرّمدینان را به نامی خاص میخوانند، چنانکه در اصفهان خرّمیّه، در ری مزدکیّه و سنبادیّه، در آذربایجان ذاقولیّه و در نواحی دیگر محمّره(سرخجامگان) مینامند[100]
عبدالکریم سمعانی (درگذشته به سال ۴۶۲) ذیل نام «بابک» و «خرّمی» اطلاعات سودمندی به دست داده و برای نخستین بار به نام پدر بابک -مرداس- اشاره کرده است.سمعانی با اشاره به جنگهای بابک با سپاهیان عباسی، روایت بغدادی، اسفراینی و دیگران در مورد جشن «چراغکشان» در آیین بابکیّه و اعتقاد آنان به «شروینشاه» را تکرار کرده است و نخستین مؤلّفی است که از فرقه «شروینیّه» در کوه های همدان ( از مراکز مهم خُرّمدینان) خبر داده است. سمعانی از فرقۀ «محمّره» یاد می کند که جامه های سرخ پوشند و از این رو،آنان را«سرخ جامگان» خوانند[101]
کتاب ابن اثیر(تألیف سال ۶۲۸ هجری)،بعد از تاریخ طبری و مروجالذّهب، کاملترین تاریخ در شرح وقایع سیاسی-اجتماعی قرن دوم و سوم هجری است. کتاب ابن اثیر در اساس، برگرفته ای است از متن کامل تاریخ طبری (که به دست ما نرسیده است) و نیز از نوشته های بلاذری و دیگران. او نیز در ذکر «بیان آغاز کار بابک خرّمی» از خرّمدینان آذربایجان (جاودانیّه) یاد کردهاست که در «بذّ» جایگاه داشتند.ابن اثیر با اشاره به ریشۀ کلمه «خرمدین»، به خرمدینان سخت دشنام داده است[102] او نیز مانند طبری، شرح مفصّلی از جنگهای بابک و اسارت و اعدام وی به دست داده و در پایان تأکید کرده است که تاریخ بابک و خرمدینان بسیار مهم و مفصل است و اگر افشین ریشه آنان را نمی کَند، آنان سراسر ایران را میگرفتند و «ایرانیان نزدیک بود از قید تازیان رها شوند.»[103]
جوامع الحکایات اثر محمد عوفی (تألیف به سال ۶۳۰/ ۱۲۳۲) نیز از مآخذ مهم دربارۀ بابک و جنبش خُرّمدینان است. عوفی در تألیف کتاب خود از برخی منابع تاریخی نایاب – از جمله تاریخ خلفای بنیعبّاس- استفاده کرده است. نوشته های عوفی خالی از تهمت و افترا نیست، اما دارای اطلاعات ارزشمندی است که در منابع دیگر دیده نمی شود از جمله، سخن ابن سیّاح، مأمور خلیفه و محافظ بابک که هنگام رفتن به نزد خلیفه عباسی به بابک توصیه کرده بود تا در برابر خلیفه به خاک افتد و ابراز پشیمانی و ندامت کند و از خلیفه طلب بخشش کند، اما بابک با دلیری از این کار خودداری کرد.[104] یا آخرین سخنان عبداللّه- برادر بابک- به جلاّدش در هنگام مرگ که نشاندهندۀ وفاداری وی به آرمان مردم است:
-«فلان دهقان را از من سلام برسان و بگوی در این حالت نیز ما را از شما فراموشی نیست.»[105]
۲- منابع دست دوم:
بسیاری از کتابهای تاریخی و رسالات مربوط به فرقه های اسلامی نیز از خرمدینان و بابک سخن گفته اند. این منابع، مطالب خود را در اساس از مآخذ دست اوّل گرفتهاند و دارای اطلاعات سودمندی هستند. مهمترین این منابع عبارتند از:
مجملالتواریخ و القصص ازمؤلفی ناشناس (تألیف سال ۵۲۰ هجری) و در آن با اشاره به منشاء واژه خرمدین به جنگهای بابک و چگونگی اعدام او اشارهای کرده است[106]
تلبیس ابلیس یا نقدالعلم و العلماء تألیف ابن جوزی (درگذشته به سال ۵۹۷) دارای اطلاعاتی است که بیشتر آنها از نوبختی و بغدادی و دیگران گرفته شده است. ابن جوزی با یکیشمردن زنادقه،قرامطه،باطنیّه،خرّمیّه و بابکیّه بر آنان سخت تاخته است. ابن جوزی در پایان،از اعدام بابک و شهامت و استواری وی به هنگام مرگ یاد کردهاست و سخن عبداللّه برادر بابک را خطاب به او آورده است[107] ابن جوزی در کتاب دیگر خود نیز اشاراتی به خرّمدینان و قیام بابک کرده است[108]
کتاب ابن داعی (تألیف اوایل ۶۰۰) نیز از منابع سودمند در مورد خرمدینان است؛ این کتاب دوّمین تألیف دربارۀ فرقه های اسلامی به زبان فارسی است.ابن داعی نیز مانند شهرستانی،باطنیّه و قرامطه و خرّمیه و بابکیه را در یک ردیف قرار داده و تأکید کرده که در هر منطقه ای آنان را به نامی خاص می نامند:در اصفهان و نواحی آن خرمیه؛در قزوین و ری مزدکی و سنبادی؛ در ماهین (کرمانشاه، دینور و نهاوند) محمّره و در آذربایجان قولیّه (ذاقولیّه، به گفته شهرستانی). ابن داعی خلاصه ای از باورهای خرمدینان را به دست داده است[109]
در وفیاتالاعیان تألیف ابن خلکان (درگذشته به سال ۶۸۱) به قیام بابک و فرستادن عبداللّه بن طاهر به جنگ او اشاره شده است. ابن خلکان گزارش خود را با اعدام بابک توسط معتصم عبّاسی و با قصیدۀ ابو تمّام در ستایش معتصم به پایان برده است[110]محمد بن حسن الدیلمی نیز در سال ۷۰۷ ضمن یکسانشمردن فرقه های باطنیّه،قرامطه،اباحیّه، ملاحده،زنادقه، مزدکیّه،بابکیّه و خرّمیه تأکید میکند که آیین آنان پیروی از هوای نفس، لذّت جویی و مباحدانستن همۀ محرّمات است.او دربارۀ آیین ها و مراسم بابکیّه، روایت بغدادی را تکرار کرده و از جشن «چراغ کُشان» یاد کرده است[111]
ذَهَبی (درگذشته به سال ۷۴۸) از خروج خرمدینان آذربایجان به سال ۱۹۲ یاد کرده است و در ذکر حوادث ایام خلافت معتصم به جنگهای بابک با سپاهیان عباسی اشاره کرده و در پایان از چگونگی اسارت و اعدام بابک و پایداری و استقامت او به هنگام مرگ سخن گفته است.[112] ذهبی در کتاب دیگر خود نیز به این جنبش اشاره ای کرده است.[113]
مجموعۀ تاریخ ابن کثیر شامی (درگذشته به سال ۷۷۴) در شناخت اوضاع سیاسی-اجتماعی دوران عباسیان ارزشمند است. ابن کثیر در تألیف کتاب خود از تاریخ طبری و دیگر منابع پیشین سود برده است. او نیز در ذکر حوادث دوران معتصم عباسی از شورش خرمدینان نواحی همدان، اصفهان، ماسبذان و مهرجان یاد کرده و از جنگها و دستگیری و اعدام بابک سخن گفته است.[114]
ابنخلدون در کتاب تاریخ معروف خود (تألیف ۷۹۷) از جنبش خرمدینان در زمان معتصم عباسی یاد کرده و آیین آنان را آیین «فرح» و «خرّمی» دانسته است. او در یک بخش مستقل به نام «جنگهای بابک خرّمی» به نبردهای بابک در طول خلافت مأمون و معتصم پرداخته که بر روی هم از تاریخ طبری گرفته است. ابن خلدون از دستگیری پسر و مادر بابک به دست ابوسفّاح (ابوالساج، به گفته طبری) و فرستادن آن دو به سوی افشین خبر داده است[115]
ابن عماد حنبلی در کتاب مفصّل خود به نخستین قیام خرمدینان در آذربایجان (سال ۱۹۲) اشاره کرده و سپس به قیام بابک پرداخته است. ابن عماد از اعتقاد سرخ جامگان به تناسخ یاد کرده و در پایان از چگونگی اسارت و اعدام بابک سخن گفته است.[116] ابن عماد نیز سخن عبداللّه برادر بابک را به هنگام شکنجه و اعدام آورده است.[117]
بسیاری از کتابهای تاریخی مربوط به اصول عقاید نیز از خرّمدینان و جنبش بابک یاد کرده اند.از آن جمله میتوان از کتابهای زیر نام برد:
مفاتیحالعلوم از احمد خوارزمی (درگذشته به سال ۳۸۷)، الدّیارات از ابوالحسن شابشتی (درگذشته به سال ۳۸۸)، التوحید و العدل از قاضی عبدالجّبار(درگذشته به سال ۴۱۵)، آثارالباقیه از ابوریحان بیرونی (تألیف حدود ۳۹۰)، مختصر الفرق بین الفرق از ابوالفرج رسعنی (تألیف ۴۳۷)، فضائح الباطنیّه از ابوحامد محمد غزّالی (درگذشته به سال ۵۰۵)،اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین از امام فخرالدین رازی (درگذشته به سال ۵۶۴)، تاریخ مختصر الدّول از ابنالعبری (درگذشته به سال ۶۸۵)، تاریخالزّمان از ابنالعبری (تألیف حدود ۶۷۲)، مراصدالاطلاع از صفی الدّین بغدادی (تألیف ۷۰۰)، زبدهالتواریخ از جمالالدین کاشانی (تألیف ۷۱۷)، نزههالقلوب از حمداللّه مستوفی (تألیف ۷۳۵)، تاریخ گزیده از حمداللّه مستوفی (تألیف ۷۴۰)، فواتالوفیات از محمدبن شاکر الکتبی(درگذشته به سال ۷۶۴)، مرآتالجنان از ابومحمد یافعی (درگذشته به سال ۷۶۸)، تاریخالخلفاء از جلالالدین سیوطی (درگذشته به سال ۹۱۱)، روضهالصّفا از محمّدبن میرخواند (درگذشته به سال ۹۰۳)، حبیب السیَر از میرخواند (تألیف ۹۳۰)، زینهالمجالس از مجدالدّین حسینی مجدی (تألیف ۱۰۰۴)، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز از نادرمیرزا (تألیف۱۳۰۰ ).
با توجه به این مآخذ روشن می شود که مؤلفان اسلامی دربارۀ عقاید و آئین های خرّمدینان(سرخ جامگان) و شخصیت «بابک خرّمدین»،سخن چندانی نگفته اند با این همه، این روایات بخاطر ارائه برخی اطلاعات دارای ارزش فراوان است که باید با دیدی انتقادی مورد ارزیابی و استفاده قرارگیرند.
۳.منابع و تحقیقات جدید
از محققان معاصر، برای نخستین بار استاد سعید نفیسی در سال ۱۳۱۲ خورشیدی (۱۹۳۳ م) مقالاتی دربارۀ بابک خرمدین نوشت[118] این مقالات چندین سال بعد با الحاقات و اضافات در کتاب«بابک خرّمدین، دلاور آذربایجان» منتشر شد[119]استاد سعید نفیسی تأکید می کند که مورّخان و دیگر کسانی که دربارۀ خرمدینان سخن رانده اند،درست نتوانسته اند حقیقت را دریابند،[120]اما خود نیز نظر روشنی دربارۀ مبانی اعتقادی خرّمدینان ارائه نمیدهد. او نخست می نویسد: «چیزی که ظاهراً مسلّم است اینست که دین خرّمی یکی از فروع دین مزدکی بوده و خرمدینان را مزدکیان جدید و مزدکیان پس از اسلام باید دانست.»[121] اما سرانجام تأکید میکند که «از قراین میتوان حدس زد که مذهب خرّمدینی از دو عنصر اصلی مرکّب بوده است:نخست یک عنصر آریایی ایرانی پیش از اسلام که شاید برخی از عقاید مزدکیان جزو آن بوده، و دوّم: یک عنصر ارتجاعی و ملّی ایرانی پس از اسلام که مانند همۀ جنبش های دیگر بوده است.»[122] نفیسی کمترین توضیحی دربارۀ «عنصر آریایی ایرانی پیش از اسلام» نمیدهد و نیز روشن نمی کند که منظور او از «عنصر ارتجاعی و ملّی ایرانی پس از اسلام» چیست؟
استاد غلامحسین صدیقی نخستین محقّق ایرانی است که با شیوه ای آکادمیک جنبش های ایرانیان در دو قرن نخستین اسلام را مطالعه و بررسی کرده است. کتاب او به نام «جنبشهای دینی ایرانی در قرن دوم و سوم هجری»،یک تحقیق درخشان دربارۀ بابک خرّمدین و شامل یک بررسی انتقادی از مآخذ موجود دربارۀ خرّمدینان است.[123]
صدیقی تحقیقات خود را با مطالعه آیینهای زرتشتی و مانوی آغاز کرده و به آیین میترا توجهی نکرده و از این رو تأثیر آیین میترایی بر آیینها و باورهای خرمدینان را بازگو نکرده است. وی پیوند خرمدینان و مزدکیان را بهدرستی نشان داده و تأکید کردهاست که «خرّمدینان، در حقیقت، همان مزدکیان جدیدند.»[124]
همزمان با کتاب صدیقی (در سال ۱۹۳۸) تحقیق دیگری به همّت محسن عزیزی با نام «تسلّط عرب و شکوفایی احساسات ملّی در ایران» منتشر شد[125] این کتاب نیز جنبشهای اجتماعی ایرانیان پس از حمله اعراب را بررسی کرده و در آن به شرایط اجتماعی-سیاسی ظهور این جنبشها توجه اساسی شده است. مؤلف،جنبش خُرّمدینان بابک را یک «قیام سیاسی-مذهبی با گرایش ضد عرب و ضداسلامی» نامیده،اما به بررسی آموزه های فلسفی-دینی آنان نپرداخته است[126]
استاد عبدالحسین زرینکوب، ضمن اینکه جنبش بابک را «فتنه بابک» نامیدهاست، درباره عقاید خرمدینان و سرخ جامگان با احتیاطی عالمانه نظر داده است:«دین خرّمی زندقه ای بود مسلّح که ظاهراً هدف آن احیاء و شاید اصلاح آیین مزدک بود و بقایای یاران ابومسلم و شاید ناراضیان دیگر هم به آن نهضت پیوسته بودند… جاویدان و بابک در آیین آنها چیزهای تازه ای پدید آوردند.»[127] استاد زرّینکوب امّا از این «چیزهای تازه» سخنی نگفته است.وی از نخستین محققان ایرانی است که در بررسی تاریخ اجتماعی ایران به شرایط اجتماعی-سیاسی ظهور جنبشها توجه کرده است.زرین کوب نمایشنامه جالبی نیز به نام بابک و بازگشت قهرمان نوشته است.[128]
غلامحسین ساعدی در کتاب خیاو یا مشکینشهر، ضمن اشاره به قیام بابک، از قلعه های «بابک خرّمدل» در این منطقه یاد کرده است.این نامگذاری از نظر مردم گویا نشانۀ اعتقاد به خرّمی و شادخواری درآئین خُرّمدینان بود.ساعدی دو افسانه رایج در این منطقه مربوط به بابک خرمدین را ضبط کرده است.[129]
پژوهش باستانشناسانه سیفاللّه کامبخشفرد به نام قلعه «بذ» یا «جمهور» (مرکز مبارزاتی بابک خرمدین) از ارزش فراوان برخوردار است. این تحقیق مَیدانی با عکس ها و نقشه هایی همراه است و ما را از موقعیّت سوقالجیشی این قلعه و دشواری دسترسی به آن آگاه می کند.[130].
استادغلامحسین یوسفی نیز مقالۀ مفیدی بانام«بابک خُرّمی» منتشر کرده است[131]
استاد احسان یارشاطر در مقالۀ درخشان خود با نام «کیش مزدکی»[132] پیوند عقیدتی خرمدینان و مزدکیان را نشان داده و مانند صدیقی، خرمدینان را همان مزدکیان دانسته است.[133] استاد یارشاطر با استناد به منابع دست اوّل جنبه هایی از جهانشناسی، فلسفۀ دینی و اخلاق و آداب دینی خرمدینان را بازگو کرده و باتوجه به جایگاه«سُرور»(شادی)درآئین مزدکی،استخراج خرّمی و شادمانی در آئین خُرّمدینان را منطقی و میسّر می داند.[134]
نویسندگان دیگری نیز در بارۀ بابک خُرّمدین نوشته اند ،از جمله: نادعلی همدانی[135]،احسان طبری[136]،عباس پرویز[137]، عبدالرفیع حقیقت[138]،محمدجواد مشکور[139]،مصطفی رحیمی[140]،حسینعلی ممتحن [141]،استاد عبّاس زریابخویی[142]،شهیندخت کامران مقدّم[143]،رحیم رئیس نیا[144]،خسرو خسروی[145] و غلامرضا انصافپور [146].
بررسی تحقیقات نویسندگان ایرانی بدون اشاره به کتاب برجستۀ خاندان نوبختی نوشتۀ استاد عباس اقبالآشتیانی، ناقص خواهد بود. این کتاب ضمن اشارهای گذرا به خرّمدینان (بابکیّه یا محمّره) به خاطر ارائه چند مأخذ تاریخی-کلامی مربوط به این جنبش و بهویژه به خاطر معرّفی فرقه های مختلف اسلامی از ارزش فراوان برخوردار است.[147]
نتیجه:
با توجه به تحقیقات نویسندگان ایرانی، می توان گفت که این پژوهشها از تأثیر آیینها و باورهای میترایی بر خرّمدینان غافلاند،اگرچه برخی ازاین پژوهشگران بر جنبه های مزدکی عقاید آنان تأکید کرده اند. بررسی پژوهشهای محققان خارجی در این باره مبحث دیگری است که به آن خواهیم پرداخت.
پانویس ها:
_______________________________
*– در این مقاله،اعداد سمت راست، سال هجری و ارقام سمت چپ معادل میلادی آن است.
[30] -Chronique de Michel le-syrien tome 3,pp.50-53,ed.et tr.par J.B.Chabot,Paris, 1905
همچنین نگاه کنید به ژ.مارکورات،«یک کنفرانس علمی درباره آذربایجان»، ترجمه رضازاده شفق، در مجله ایرانشهر، شماره ۷، برلین، مهرماه ۱۳۰۵، ص ۴۰۳-۴۰۴.
[31] -Chronique.Ibid.,Tome 3.pp.84,88-90,101
[32] -The Apology of al-Kindy,Written at the Court of al-Ma?mu?n,in Defence of Christianity against Islam,ed.and tr.by Dr.Tien, London, 1882, pp.13-15,19,22-25,37-38.
بخشهایی از رساله الکندی در این رساله دکتری آمده است:
G.Tartar,Dialogue islamo-chretien sous le calife le-Mamun(813-834), strasbourg, 1977
[33] -جلال برگشاد، بابک، ترجمه رحیم رئیس نیا و رضا انزابی، انتشارات نگاه، تهران، ۱۳۶۳، صص ۳۷۲-۳۸۰.
[34] -دیوان ابو تمّام، به شرح الخطیب التبریزی، تحقیق محمد عبده عزّام، ۴ جلد، دارالمعارف مصر، ۱۹۷۶.
[35] -دیوان ابو تمّام، همان، ج ۱، ص ۲۱۸، ۳۳۳،۳۳۵؛ ج ۲، ص ۱۸، ۲۰، ۲۶ ،۳۴، ۳۶-۳۷، ۳۹، ۱۳۸، ۳۳۲ ،۳۶۷، ۳۷۴؛ ج ۳، ص ۱۳۵، ۱۳۷، ۱۴۱، ۲۳۶، ۲۳۷، ۳۱۶-۲۳۲-۲۶۶، ۳۱۶-۳۱۹؛ ج ۴، ص ۶۴۹-۶۵۶.
[36] -همان، ج ۲ ،ص ۴۰، ج ۴، ص ۶۵۲.
[37] -همان، ج ۲ ،ص ۴۰، ج ۴، ص ۶۵۲.
[38] -معجم البلدان، دار صادر، بیروت، ۱۳۷۴-۱۳۷۶ هـ/۱۹۵۵-۱۹۵۷ م، ج ۱، ص ۶۵، ۱۵۲، ۳۶۰-۳۶۱؛ ج ۲، ص ۴۵۳؛ ج ۵، ص ۲۴۴-۲۴۵.
[39] -ابن خردادبه،المسالک و الممالک،طبع بردل،لیدن،۱۸۸۹؛ص ۱۱۹-۱۲۲
[40] -خلیفه بن خیّاط، تاریخ، تحقیق سهیل زکار، طبع وزارة الثقافه، دمشق، ۱۹۶۸،ج ۲، ص ۶۸۶، ۷۳۹، ۷۷۷-۷۷۸،۷۸۶-۷۸۸.
[41] -اخبار العبّاس (مؤلف گمنام)، به تصحیح دوری و مطلّبی، دارالطیعه، بیروت،۱۹۷۱، ص ۱۵۹، ۲۱۲ ، ۲۰۳-۲۰۲.
[42] -کتاب المعارف، با مقدمه وستنفلد، چاپ گوتینگن، آلمان، ۱۸۵۰، ص ۱۹۸.
[43] -تاریخ یعقوبی، همان، ج ۲، صص ۴۸۲-۴۸۳.
[44] -کتاب بغداد، به تصحیح محمد زاهد کوثری، نشر الثقافه الاسلامیّه، قاهره، ۱۳۶۸ هـ/۱۹۴۹ م، ص ۷۴.
[45] -تاریخ یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۳۹۸، ۴۸۳-۴۸۵، ۴۹۸، ۴۹۹، ۵۰۰-۵۰۴.
[46] -البلدان، همان، ص ۴۷، ۵۰.
[47] -فتوح البلدان، همان، ص ۱۱۴، ۱۱۶، ۱۶۸، ۱۶۹.
[48] – اخبار الطّوال، ص ۴۰۸-۴۰۹، ۴۱۹-۴۲۳.
[49] -همان، ص ۴۱۹.
[50] -همان، مقدمه مصحّح متن عربی، ص کج-کد. در مورد سرنوشت مقفّع و عقاید او نگاه کنید به: علی میرفطروس، حلاّج، انتشارات فرهنگ، فرانسه و کانادا، ۱۹۹۰، صص ۱۱۲-۱۱۵.
[51] -الایضاح، با تصحیح و تحشیه سید جلالالدین محدّث ارموی، طبع دانشگاه تهران، ۱۳۵۱، صص ۵۲-۵۸.
[52] -مسائل الامامه، تحقیق یوسف فان اس، طبع بیروت، ۱۹۷۱، صص ۴-۹، ۱۷، ۳۲-۳۵.
[53] -فرق الشّیعه، به اهتمام و ترجمه محمدجواد مشکور، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۳، صص ۶۰-۶۳، ۷۳-۷۵. یادآور میشویم که عباس اقبال آشتیانی انتساب این کتاب را به نوبختی مردود میداند. نگاه کنید به: عباس اقبالآشتیانی، خاندان نوبختی، انتشارات طهوری، تهران، ۱۳۵۷، صص ۱۴۳-۱۶۰.
[54] – کتاب المقالات و الفرق، با مقدمه و حواشی عربی محمدجواد مشکور، انتشارات عطائی، تهران، ۱۳۴۲، صص ۴۴، ۶۴، ۱۸۶
[55] – تاریخ طبری، همان، ج ۱۲، صص ۵۲۷۶، ۵۲۷۷، ۵۳۶۳.
[56] -همان، ج ۱۳، اکثر صفحات.
[57] -همان، ج ۱۳، ص ۵۶۶۱.
[58] -مثلاً نگاه کنید به: تاریخ طبری، همان، ج ۱۳، صص ۵۸۵۲-۵۸۵۳ در اظهار و اعتراف زنان اسیر نسبت به نیکویی و رفتار انسانی بابک با آنان.
[59] – ابوعلی بلعمی، تاریخنامه طبری، به کوشش و تصحیح محمد روشن، نشر نو، تهران، ۱۳۶۶، ج ۳، ص ۱۲۵۷. بلعمی همین اتهامات را نیز به مزدک منسوب میکند. نگاه کنید به: تاریخ بلعمی، به تصحیح ملکالشعرای بهار، انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، تهران، ۱۳۴۱، ج ۱، ص ۹۶۷.
[60] -همان، ج ۳، صص ۱۲۵۷-۱۲۵۷.
[61] -احمد بن اعثم الکوفی، کتاب الفتوح، طبع دار النّدوه الجدیده، بیروت، بدون تاریخ، ج ۸، صص ۳۱۸-۳۱۹، ۳۲۴-۳۵۳.
[62] – مُروج الذّهب و معادن الجوهر،ج4،به تصحیح کمال احمد مرعی، مکتبة العصریّه، بیروت، ۱۴۲۵/ ۲۰۰۵، صص۴۶-۴۹؛ترجمۀ فارسی،ابوالقاسم پاینده، ج ۲، ص ۲۹۷؛ التنبیه و الإشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۹، صص ۳۳۶-۳۳۷.
[63] – مُروج الذّهب،ج4،به تصحیح کمال احمد مرعی، صص بیروت، ۱۴۲۵/ ۲۰۰۵ ، ص۴۶،ترجمۀ فارسی، همان، ج ۲، ص ۲۹۷؛ التنبیه،همان، صص ۱۵۲، ۱۵۳، ۳۳۶-۳۳۸
[64] -مروج الذّهب، همان، ج ۲، صص ۲۹۷، ۴۶۹-۴۷۲؛ التنبیه، همان، صص ۱۵۲، ۱۵۳، ۳۳۶-۳۳۸
[65] -مُروج الذّهب،ج4،به تصحیح کمال احمد مرعی، صص۴۷-۴۸،ترجمۀ فارسی ، ج ۲، ص ۴۷۱.
[66] -مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، تحقیق محمد محییالدّین عبدالحمید، قاهره، ۱۹۵۴، ج ۲، ص ۴۳۸.
[67] -تاریخ الموصل، تحقیق علی حبیبة، طبع المجلس الاعلی للشئون الاسلامیه، قاهره، ۱۹۶۷، صص ۳۴۳، ۳۵۳، ۳۷۸، ۳۸۶، ۴۱۴-۴۱۵، ۴۲۲، ۴۲۶.
[68] -سفرنامه ابودُلَف در ایران، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمۀ ابوالفضل طباطبائی، انتشارات فرهنگ ایرانزمین، تهران، ۱۳۴۲، صص ۳۸-۴۲ و ۴۵-۵۰.
[69] -ابوالقاسم اصطخری، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۷، صص ۱۵۵-۱۶۱، ۱۶۷.
[70] -ابن حوقل، صورة الارض، ترجمه جعفر شعار، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۴۵، صص ۸۱-۱۰۰، ۱۱۴، ۱۱۶.
[71] -مطهّر بن طاهر مقدسی،البدء و التاریخ، همان، ج ۳، ۴، ۶.
[72] -همان، ج ۳، ص ۱۰۳.
[73] -همان، ج ۴، صص ۲۵-۲۶؛ ج ۶، صص ۱۱۵-۱۱۹.
[74] -همان، ج ۶، ص ۹۹
[75] -نگاه کنید به ابن اثیر، کامل، همان، ج ۱۰، ص ۶؛ تاریخ طبری، همان، ج ۱۲، ص ۵۱۱۱؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۹۸.
[76] -GH-H.Sadighi, Ibid., p.234.
[77] -ابن الندیم، الفهرست، دارالمعرفه، بیروت، ۱۳۹۸ هـ-۱۹۷۸ م. صص ۴۷۹-۴۸۲؛ ترجمه فارسی، محمدرضا تجدّد، انتشارات ابن سینا، تهران، ۱۳۴۳، صص ۶۱۱-۶۱۴. گفتنی است که در این متن عربی و نیز در بسیاری از نسخ قدیم الفهرست «خُرّمیه» همه جا «حَرَمیّه» آمده است و آن را از« حرام» مشتق دانستهاند!
[78] -نشوار المحاضره و اخبار المذاکره، تصحیح عبّود الشالجی، ۸ مجلد، دار صادر، بیروت، ۱۳۹۳/۱۹۷۳؛ کتاب الفرج بعد الشدّه، تصحیح عبّود الشالجی، ۵ مجلد، دار صادر، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸
[79] – نشوار، همان، ج ۱، ص ۱۴۷. تنوخی نام برادر بابک (عبداللّه)را به اشتباه مازیار ذکر کرده است.
[80] -تجارب الأمم، طبع بریل، لیدن، ۱۸۷۱، ج ۱، ص ۴۳۷، ۴۵۰، ۴۶۴، ۴۷۳-۴۷۷، ۴۸۲-۴۸۵.
[81] -العیون و الحدائق فی اخبار الحقایق (مؤلف گمنام)، به ضمیمه تجار الأمم، طبع بریل، ۱۸۷۱، صص ۳۵۴-۳۸۸. بخش کوچکی از این کتاب با نام خلافت معتصم در سال ۱۸۷۱ از طرف انتشارات «بریل» منتشر شد. این کتاب شامل جنگهای بابک با سرداران معتصم عباسی و چگونگی دستگیری و اعدام بابک است که در پایان با شعری از ابو تمّام در ستایش معتصم و افشین پایان مییابد(صص ۲-۲۷).
[82] – احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، انتشارات شرکت مؤلفان و مترجمان، تهران، ۱۳۶۱، ج ۲، صص ۵۵۵-۵۶۱.
[83] – همان، ج ۱، ص ۵۱.
[84] – یعقوبی (به سال ۲۷۸) و مسعودی (به سال ۳۳۲) از زندگی فرقه های خرّمدینان در کشتزارها و روستاهای اصفهان، آذربایجان، ری و خراسان خبر دادهاند. نگاه کنید به: البلدان، همان، ص ۵۰؛ مروج، همان، ج ۲، ص ۲۹۷.
[85] – التنبیه و الردّ علی الاهواء و البدع، تحقیق محمد زاهد کوثری، بغداد، ۱۹۶۸، ص ۲۲.
[86] – التمهید فی الرد علی الملحدة المعطّله و الرافضه…، تحقیق محمود محمد الخضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۹۴۷، صص ۲۳-۲۴، ۳۰، ۴۵.
[87] – الفرق بین الفرق، به حواشی محمّد بدر، مطبعه المعارف، مصر، ۱۳۲۸/۱۹۱۰، ص ۲۵۲.
[88] – همان، ص ۲۵۱
[89] – همان، ص ۲۵۲. محمدجواد مشکور در ترجمه کتاب الفرق بین الفرق یا تاریخ مذاهب اسلام، ص ۱۹۲، خرّمیه را از پیروان «شروین بن سرخاب» از شاخه کیوسیه از آل باوند بشمار آورده است.
[90] – همان، ص ۲۵۲.
[91] – نگاه کنید به احمدعلیخان وزیری، جغرافیای کرمان، ص ۱۵۶، تصحیح و تحشیه باستانیپاریزی، ضمیمه مجله فرهنگ ایرانزمین، ج ۱۴، تهران، ۱۳۴۵-۱۳۴۶؛ معصوم علیشاه، طرائق الحقایق، ج ۳، ص ۱۳۶، به تصحیح محمدجعفر محجوب، کتابخانه بارانی، تهران، ۱۳۳۹؛ باستانیپاریزی، کوچه هفت پیچ، انتشارات نگاه، تهران، ۱۳۶۳، ص ۲۶۳، ۲۶۴؛ علی میرفطروس، جنبش حروفیّه و نهضت پسیخانیان (نقطویان)، انتشارت تهران، ۱۳۵۷، ص ۱۱۵.
[92] – عبد القاهر بغدادی، اصول الدّین، جلد ۱، مطبعه الدوله، استانبول، ۱۳۴۶/۱۹۲۸، صص ۳۱۹-۳۲۳.
[93] – زین الاخبار، به تصحیح و تحشیه عبدالحیّ حبیبی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، ۱۳۶۳، صص ۱۷۵، ۱۷۷، ۱۷۸، ۱۸۰-۱۸۳.
[94] – اریخ بغداد، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۳۵۰ هـ، ج ۳، ص ۳۴۳.
[95] – ابی المظفر اسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفِرَق النّاجیه عن الفِرَق الهالکین، به تصحیح ، به تصحیح کمال یوسف حوت،عالم الکتب،بیروت، 1403/ ۱۹83،صص 135-136؛الانساب، به تصحیح و تعلیق عبدالله عمر بارودی، دارالجنان، 1408/۱۹88،ج 1، ص241
[96] – سیاستنامه تاکنون به تصحیح هیوبرت دارک، عبّاس اقبالآشتیانی، محمد قزوینی، عبدالرحیم خلخالی و جعفر شعار چاپ و منتشر شده است. نسخۀ مورد استفادۀ ما (تصحیح جعفر شعار صص ۲۴۹-۲۵۱ و ۲۷۹-۲۸۶، انتشارات جیبی، تهران، ۱۳۴۸، اگرچه دارای اصالت بیشتری است، اما در تصحیح این نسخه نیز اشتباهات مهمّی وجود دارد که از آن جمله میتوان به مورد زیر اشاره کرد:
در ذکر قیام خرّمدینان (سرخ جامگان) به سال ۳۰۰ هجری آمده است:
و در ایام واثق، دیگر بار، خروج کردند خرّمدینان در ناحیت سپاهیان، و فسادها کردند و تا سنه ثلاثمائة [۳۰۰] هجری خروج میکردند و کره (کرج) را بغارتیدند دیگر باره، و خلقی بکشتند و باز مقهور گشتند، و «باریزد شاه» خروج کرد و در کوه های سپاهان، مأوی گرفت(ص ۲۸۴-۲۸۵).
مصحّح (بدون ذکر مأخذ) در توضیح «باریزد شاه» یادآور شده است: «باریزد شاه» از خرّمدینان و خروج کنندگان روزگار «واثق»… که در کوههای سپاهان جای گرفته و فتنه او سی و اند سال برپا بود.» سیاست نامه، ص ۳۴۶).
با توجه به منابع تاریخی و با دقّت در نسخه های دیگر سیاستنامه، خروج باریزد شاه نادرست و متن صحیح چنین است:
و باز مقهور گشتند و بار دیگر خروج کردند و در کوه های سپاهان مأوی گرفتند.
[97] – یان الادیان، به تصحیح عبّاس اقبال، طبع مجلس، تهران، ۱۳۱۲ ش. ص ۲۱
[98] – باب پنجم بیان الادیان، با تصحیح و مقدمه محمدتقی دانش پژوه در مجله فرهنگ ایرانزمین، ج ۱۰، سال ۱۳۴۱، صص ۲۹۹-۳۰۱.
[99] – محمد بن عبد الکریم شهرستانی، الملل و النّحل، تصحیح محمد بدران، مطبعه الأزهر، مصر، ۱۳۷۰/۱۹۵۱، ج ۱، صص ۵۸۱-۵۸۲؛ متن فارسی ترجمه افضلالدّین صدر ترکه اصفهانی، به تصحیح و مقدمه سید محمدرضا جلالینائینی، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۲۱ ش، صص ۱۸۸، ۲۱۱، ۲۶۵.
[100] – همان، صص ۵۸۲، ۶۳۷.
[101] -الانساب، به تصحیح و تعلیق عبد الرحمن المعلّمی الیمانی، مطبعه مجلس دائرة المعارف، حیدرآباد (دکن)، ۱۳۸۳و ۱۳۸۵/۱۹۶۳ و ۱۹۶۶، ج ۲، صص ۷-۸، ج ۵، ص ۱۰۴.
[102] -عزّ الدّین ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، طبع المعرفه، بغداد، ۱۹۷۰، ج ۱۰، صص ۱۹۸-۲۰۱؛ متن فارسی، ترجمه عباس خلیلی، انتشارات علمی، تهران، بدون تاریخ، ج ۱۰، صص ۲۷۱-۲۷۲.
[103] -الکامل، همان، ج ۱۱، صص ۲۸-۳۱، ۵۴-۵۵، ۶۱-۶۶، ۷۲-۹۳؛ متن فارسی، همان، ج ۱۱، صص ۴۰-۴۱، ۷۳-۷۴، ۸۰-۸۵، ۹۰-۱۱۰.
[104] -سدیدالدّین محمّد عوفی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، نسخه خطی کتابخانه ملی پاریس،
Supple.Pers No.906, folio 95 a et b
[105] -همان، برگ۹۵.
[106] -مجمل التواریخ، همان، صص ۲۴۹، ۳۵۴، ۳۵۸.
[107] -جمالالدین ابی الفرج ابن جوزی، تلبیس ابلیس (نقد العلم و العلماء)، دار الرائد العربی، بیروت، بدون تاریخ، صص ۱۰۲-۱۱۱. مقایسه کنید با نشوار المحاضره، همان، ج ۱، ص ۱۴۷.
[108] -المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم، حیدرآباد (دکن)، ۱۳۵۹ هـ، ج ۵، ص ۱۱۳.
[109] -سید مرتضی بن داعی حسنی رازی، تبصره العلوم فی معرفه مقالات الأنام، به تصحیح عباس اقبال، طبع مجلس، تهران، ۱۳۱۳ ش، صص ۶۷، ۱۸۰-۱۸۲، ۱۸۴.
[110] -وفیات الأعیان، تحقیق احسان عباس، طبع دار الثقافه، بیروت، ۱۹۷۰، ج ۳، ص ۸۳؛ ج ۵، ص ۱۲۳.
[111] -بیان مذهب الباطنیّه و بطلانه، تصحیح ستروطمان، مطبعه الّدوله، استانبول، ۱۹۳۸، صص ۵، ۱۸، ۲۱-۲۵. مقایسه کنید با بغدادی، الفرق بین الفرق، همان، صص ۲۶۵-۲۶۹.
[112] -حافظ ذهبی، العبر فی خبر من عبر، تحقیق صلاحالدین المنجّد، کویت، ۱۹۶۰، ج ۴ (جزء اول)، صص ۳۰۸، ۳۳۵، ۳۴۸، ۳۶۱، ۳۶۵، ۳۷۸، ۳۸۳-۳۸۴، ۳۸۶، ۳۹۵ و ۴۰۱.
[113] -دول الاسلام، طبع مؤسسه الاعلی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵، صص ۱۱، ۱۲۰، ۱۲۱.
[114] -البدایة و النهایه، به تصحیح و تدقیق احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵، ج ۱۰، صص ۲۷۵، ۲۷۸، ۲۹۳-۲۹۴ و ۲۹۵-۲۹۷.
[115] -ابنخلدون، کتاب العبر و دیوان المبتداء و الخبر، دارالکتاب اللبنانی، بیروت، ۱۹۸۱، ج ۳(۵)، صص ۵۴۰-۵۴۱، ۵۴۳، ۵۴۸-۵۵۲، ۵۵۵-۵۵۶.
[116] -ابوالفلاح عبدالحی بن العماد الحنبلی، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب، طبع دار المسیره، بیروت، ۱۳۹۹/۱۹۷۹، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۲، صص ۱۴، ۲۷، ۳۱، ۴۷، ۹۴.
[117] -همان، ص ۵۱، مقایسه کنید با متن زیرنویس شماره ۶۷.
[118] -مجله مهر، سال اول، شمارههای ۹ و ۱۰ و ۱۲، تهران، ۱۳۱۲؛ سال دوم، شمارههای ۱ و ۳، تهران، ۱۳۱۳ ش.
[119] -سعید نفیسی، بابک خرّمدین، دلاور آذربایجان، چاپ اول، تهران، ۱۳۳۳؛ چاپ دوّم ۱۳۴۲.
[120] -همان، ص ۲۸.
[121] -همان، ص ۱۵.
[122] -همان، ص ۲۸.
[123] -Sadighi, G. H. Les Mouvements Religieux Iraniens au IIe et au IIIe Siècle de L’Hègire. Paris: Les Presses Modernes, 1938,PP229-280
ترجمۀ فارسی،صص232-273
[124] – Ibid., p 281
[125] – M.Azizi, La dominiation arabe et peponouissement du sentiment nationale en Iran(de 651 a 900), Paris, ۱۹۳۸.
[126] -Ibid., pp.156-180
[127] -عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، چاپ دوم، انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۳۶، صص ۲۲۵ و ۲۲۶؛ تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، ۱۳۴۳، ص ۴۵۹.
[128] -عبدالحسین زرینکوب، نه شرقی، نه غربی، انسانی، تهران، ۱۳۵۳، صص ۵۸۱-۶۰۹.
[129] -غلامحسین ساعدی، خیار یا مشکینشهر، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران، ۱۳۴۴، صص ۲۴-۲۵، ۶۴، ۷۰-۷۱، ۲۰۱.
[130] -مجله بررسیهای تاریخی، شماره ۴، انتشارات ستاد بزرگ ارتشتاران، تهران، ۱۳۴۵، صص ۱-۸؛ مجله هنر و مردم، شماره ۵۰، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، تهران، ۱۳۴۵، صص ۲-۶.
[131] -GH.Yusofi, “Babak Khorrami”, Encyclopedia Iranica, Vol.3.pp.299-30
؛یادداشتهائی درزمینهء فرهنگ وتاریخ،انتشارات سخن،تهران،1371،صص120-147
[132] -احسان یارشاطر، «کیش مزدکی»، ایراننامه، سال دوم، شماره ۱، ۱۳۶۲، واشنگتن دی.سی.، صص ۶-۳۷. اصل این مقاله در تاریخ ایران کمبریج چاپ شده است:
The Cambridge History of Iran, Cambridge university press, ۱۹۸۳, Vol.3(2) pp.991-1024.
[133] -همان، صص ۱۸، ۲۱.
[134] -همان، صص ۲۴-۲۶.
[135] – حماسه بابک خرّمدین، انتشارات بامداد، تهران، ۱۳۵۳.
[136] – برخی بررسیها درباره جهانبینیها و جنبشهای اجتماعی در ایران، تهران، ۱۳۴۸، صص ۱۶۵-۱۷۲.
[137] -قیام ایرانیان در راه تجدّد مجد و عظمت ایران، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۵۱، صص ۸۱-۹۳.
[138] -تاریخ نهضتهای ملّی ایران، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۴۸، صص ۳۶۱-۴۰۵؛ تاریخ نهضتهای فکری ایرانیان، انتشارت فرهنگ، تهران، ۱۳۴۷، صص ۱۸۴-۱۹۰.
[139] -نظری به تاریخ آذربایجان، انتشارات انجمن آثار ملی، تهران، ۱۳۴۹، صص ۱۳۷-138
[140] -دیدگاه ها، چاپ دوم، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۲، صص ۶۸-۶۹.
[141] -راز بقای تمدن و فرهنگ ایران، انتشارات دانشگاه ملی ایران، تهران، ۱۳۵۵، صص ۱۴۴-۱۵۰.
[142] -Abbas Zaryab, “some Remarks on Babaks” Actes du XXIXe congres international des orientalistes, Paris, Juillet 1973.
[143] -مجله بررسیهای تاریخی، شماره ۶، تهران، ۱۳۵۵، صص ۱۳۱-۱۹۲؛ شماره ۱، ۱۳۵۶، صص ۲۱۷-۲۸۶.
[144] -از مزدک تا بعد، انتشارات پیام، تهران، ۱۳۵۸، صص ۸۵-۱۴۷.
[145] -مزدک، انتشارات روزبهان، تهران، ۱۳۵۹، صص ۸۹-۹۲.
[146] -روند نهضتهای ملّی و اسلامی در ایران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق)، تهران، ۱۳۵۹، صص ۳۰۱-۳۲۴.
[147] -خاندان نوبختی،انتشارات طهوری،تهران،1345