*مهم ترین«میراث ۲۸ مرداد» این بود که با تبلیغات حزب توده جامعۀ سیاسی و روشنفکری ایران دچارِ نوعی«امتناع تفکر»شد.فاجعۀ انقلاب اسلامی محصول این«امتناع تفکّر»بود.
* برخی صاحب نظران و شاهدان عینی،از جمله بابک امیرخسروی (عضو برجستۀ حزب توده) وقوع «كودتا در روز ۲۸ مرداد » را غیر ممکن و نادرست دانسته اند.
*احمد زیرک زاده(یارِ وفادارِ دکتر مصدّق):« در روز ۲۸ مرداد مصدّق نقشۀ خود را داشت و حاضر نبود در آن تغییری دهد».
* تحوّلات سال های اخیر و خصوصاً شعارهای جنبش«زن، زندگی، آزادی»نشان می دهند که نسل کنونی ضمن عبور از ۲۸ مرداد ۳۲ دستآوردهای دوران رضا شاه، محمد رضا شاه و شخصیّت هائی مانند محمد علی فروغی را مورد ارزیابی های تازه قرار می دهد.
اشاره:
انفعال حیرت انگیز دکتر مصدّق و سقوط آسانِ دولتِ وی در ۲۸ مرداد۳۲ موضوعی است که توجۀ به آن می تواند دریچۀ تازه ای بر روی این رویداد مهم و سرنوشت ساز بگشاید.تحقیقات موجود – عموماً – با عُمده کردن«دستِ خارجی»،از علل و عوامل داخلی و خصوصاً از عزم و ارادۀ شخص دکتر مصدّق در روز ۲۸مرداد غافل اند.
مقالۀ حاضر کوششی است در نشان دادنِ این عزم و اراده. متن زیر از چاپ پنجم کتاب«آسیب شناسی یک شکست»استخراج شده و اینک با اضافاتی منتشر می شود. ع.م
***
هواداران حزب توده در25مرداد32
حوادث منجر به ۲۸ مرداد ۳۲ در هنگامۀ جنگ سرد روی داد و سوداهای استالین برای سلطه بر ایران از طریق شبکه های گستردۀ حزب توده – و خصوصاً سازمان نظامی آن – در تکوین این رویداد تعیین کننده بود. از این رو، طرح کودتا -اساساً- ناظر به درهم کوبیدنِ سازمان نظامی حزب توده بود و بهمین جهت ، «TP-AJAX»نامیده می شد.در آن زمان حزب توده -به عنوان بزرگترین حزب كمونیست خاور میانه – توان نظامی و تشكیلاتی قدرتمندی برای تغییر ساختار قدرت سیاسی ایران داشت. به نظر نگارنده،بدون توجـّه به قدرت حیرتانگیز سازمان نظامی حزب توده و نقش آفرینی های این حزب در آشفتگی های سیاسی-اجتماعی زمان مصدّق ، درك مسائل سیاسی آن عصر بسیار دشوار خواهد بود.
برخی پژوهشگران – مانند یرواند آبراهامیان و مازیار بهروز- ضمن «ناچیز»جلوه دادنِ توان نظامی حزب توده كوشیده اند تا انجام « كودتا » در روز ۲۸ مرداد ۳۲ را اثبات کنند در حالیکه عموم رهبران و فرماندهان کودتا از ۲۵ تا ۲۸ مرداد در زندان بودند!.با توجه به رَوَند حوادث در این روز برخی صاحب نظران و شاهدان عینی،از جمله بابک امیرخسروی (عضو برجستۀ حزب توده) وقوع «كودتا در روز ۲۸ مرداد ۳۲ » را غیر ممکن و نادرست دانسته اند.
به نظرنگارنده در ماجرای منجر به سقوط دولت مصدّق سه طرح در جریان بود:
۱– طرح کودتای««ت.پ.آژاکس»،
۲– انحلال مجلس توسط دکتر مصدّق و در نتیجه،صدور فرمان قانونی عزل وی توسط شاه،
۳– نقش و نقشۀ دکترمصدّق در روز ۲۸ مرداد.
برتریِ طرح سوم در روز ۲۸ مرداد، هم موجب ناباوری و شگفتی عوامل سازمان سیا در تهران شد، هم باعث حیرت و حیرانی هواداران دكتر مصدّق و هم موجب تعجـّب سلطنتطلبان و هواداران حزب توده گردیده بود.
مقالۀ تند و تحریک آمیز دکترحسین فاطمی در ۲۵ مرداد۳۲
دکتر مصدّق«جرأت،ازخودگذشتگی و توان تصمیم گیری به موقع» را از ویژگی های اصلی یک رهبرسیاسی می دانست[۱] و با این اعتقاد در روز ۲۸ مرداد،او در برابر یك موقعیـّت تراژیك قرار گرفته بود: انتخاب آگاهانه در برابرِ دو سرنوشت كه میبایست انجام میگرفت و مصدّق بهای آن را میپرداخت.
شکست مذاکرات مربوط به نفت و بحران های سیاسی-اجتماعی و مالی و خصوصاً تحرّکات و تظاهرات نیروهای توانمند حزب توده باعث شده بود تا مصدّق با آینده نگری در اندیشۀ نقش و نقشۀ دیگری در برخورد باحوادث جاری باشد، اندیشه ای كه در سخن مصدّق به صدیقی (وزیر كشور) مبنی بر«با مطالعاتی كه كرده ام»[۲] و در این سخن احمد زیرک زاده(یارِ وفادار دکتر مصدّق) معنا مییافت:
-«مصدّق نقشۀ خود را داشت و حاضر نبود در آن تغییری دهد.»[۳]
بنظر می رسد که پس از شکست ابلاغ فرمان عزل مصدّق و خروج شاه از ایران در ۲۵ مرداد ۳۲ ،مصدّق دچار ترس و تردید شده بود،تردیدی که چندی پیش ماتیسون(کاردارِ سفارت آمریکا در تهران)«دربارۀ گزینش مسیرِ آینده توسط مصدّق»،به آن اشاره کرده بود[۴].این ترس و تردید، ازجمله،شاید به خاطر اختلافاتی بوده که در بزرگ ترین و متشکل ترین حزب هوادار مصدّق، یعنی «حزب نیروی سوم»(خلیل ملکی)در بارۀ «همکاری دولت مصدّق با حزب توده»پدید آمده بود.[۵] از این رو،در سراسر روزهای 25 تا ۲۸مرداد مصدّق ضمن پذیرفتنِ عزل خود،در جستجوی شاه بود و به پسرش (دكتر غلامحسین مصدّق) گفته بود:
-«میخواهم ببینم حالا كه مرا عزل كرده، كجا گذاشته رفته؟ چكار كنم؟ مملكت را دست چه كسی بسپارم بروم؟»[۶]
در عصر روز ۲۷ مرداد نیز مصدّق معتقد شده بود:
-«از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه درخواست شود تا هرچه زودتر به ایران مراجعت فرمایند».[۷]
به نظر شاهدان عینی،با همۀ اختلافات و انشعابات جبهۀ ملّی، مصدّق اگر می خواست با یک فراخوان رادیوئی و یا با کمک«سپاهِ عظیم و رزمدیدۀ تودهای ها»[۸] می توانست بر اوضاع مسلّط شود و مخالفان را سرکوب کند.[۹]
بابک امیر خسروی ضمن اشاره به اخلالگریها و اغتشاشهای حزب توده در ایجاد ترس و نگرانی در میان مردم و تأثیر این حوادث بر عزم و ارادۀ مصدّق تأكید میكند:
-«نتیجه آن شد كه تمام توجـّۀ دكتر مصدّق،ستاد ارتش و نیروهای انتظامی به سوی حزب توده معطوف گردید…مهار كردن حزب توده در رأس برنامهها قرار گرفت.تصمیمات كمیسیون امنیـّت در صبح روز ۲۷ مرداد در منزل دكتر مصدّق،اعلامیـّههای حكومت نظامی و شهربانی كلّ كشور در همان روز در بارۀ ممنوع ساختن میتینگها و تجمّعات غیرمجاز، دستور دكتر مصدّق مبنی بر دخالت سربازان و نیروهای انتظامی در عصر و شب روز ۲۷ مرداد برای پراكنده ساختن تظاهرات جمهوریخواهانۀ تودهایها و تصمیمگیریهای وی در صبح روز ۲۸ مرداد، نمونههای آنست.»[۱۰]
واگذاری همزمانِ سه نیروی نظامی و انتظامی کشور به سرتیپ محمد دفتری (که وفاداری او به شاه و سرلشکر زاهدی برای مصدّق آشکاربود) و تعلّل یا امتناع مصدّق جهت فراخواندن مردم برای مقابله با «کودتاچیان» و خصوصاً درخواست مصدّق ازمردم برای ماندن درخانه ها و پرهیز از انجام هرگونه تظاهرات ضدسلطنتی یا رد پیشنهاد رهبران حزب توده برای مقابلۀ مسلّحانه با كودتا، نشانۀ نقش و نقشۀ دیگر مصدّق بود.
در روز ۲۸ مرداد ،مصدّق حتّی با نزدیكترین یارانش مشورت نكرد و به قول محمد علی موحّد:«آنچه را كه میاندیشید به كسی نگفت و تمامِ بارِ مسئولیـّت را خود بر دوش گرفت».[۱۱]
مهندس زیركزاده كه از بامداد روز ۲۸ مرداد در کنار مصدّق بود،میگوید:
-«در آن روز،واضح بود كه دكتر مصدّق مردم را در صحنه نمیخواهد. از همان ساعات اوّل كه خبر آشوب به نخستوزیری رسید تمام آنهائی كه در آن روز در خانۀ نخستوزیر (بودند) بارها و بارها،تكتك و یا دستهجمعی از او خواهش كردند اجازه دهد مردم را به كمك بطلبیم،موافقت نكرد و حتّی حاضر نشد اجازه دهد با رادیو مردم را باخبر سازیم. من هنوز قیافۀ خشمناك دكترفاطمی را درخاطر دارم كه پس از آن كه اصرارش برای باخبر كردن مردم به جائی نرسیده بود،از اطاق دكتر مصدّق خارج شده،فریاد زد:«این پیرمرد آخر همۀ ما را به كشتن میدهد…»مصدّق با تقاضای او [دكتر فاطمی] برای خبر كردن مردم، مخالفت كرده بود.»[۱۲]
دكتر سنجابی ضمن تأكید بر وفاداری عموم ارتشیان به مصدّق،با شگفتی یادآور میشود:
-«فقط برای من عجیب است كه چطور شده بود كه از طرف دولت دكتر مصدّق به طرفداران دكتر مصدّق دستور داده شد كه روز ۲۸ مرداد به خیابان نیایند و تظاهرات نكنند. نتیجه این شد كه روز ۲۸ مرداد،هیچ یك از طرفداران مصدّق توی خیابان نبودند، برای اینكه به همه دستور داده بودند كه در خانههایتان بمانید.»[۱۳]
محمّدعلی عموئی (عضو سازمان نظامی حزب توده) نیز تأكید میكند:
-«تعجـّب و حیرت همگان نه از بابت كودتا و كودتاگران، بلكه از بیعملی و انفعال دولت ملّی مصدّق بود با آنهمه هوادار و امكانات حكومتی، و حزب تودۀ ایران با آن تشكیلات نسبتاً منسجم و سازمان نظامی.»[۱۴]
مصدّق با وجود برخی عصبیـّتها و عصبانیـّتها در مقابله با شاه ـ اساساً ـ مرد اصلاح بود و نه مرد انقلاب. ما چنین عقبنشینی و تاكتیكی را ـ بارها ـ در زندگی سیاسی مصدّق شاهد بودیم،از جمله در تیرماه ۱۳۳۱ كه طی آن،مصدّق ضمن استعفای محرمانه و غیرمنتظرۀ خود و با «خالی گذاشتن میدان»،نه استعفای خود را از رادیو اعلام كرد و نه دلایل آن را با نزدیكترین یارانش در میان گذاشت[۱۵]به قول كاتوزیان:
-«این هم نمونهای دیگر از وجود دو نیروی دیالكتیكی در سرشت مصدّق بود: جنگیدنِ بدون هراس و با توان بی حدّ و مرز در زمانی كه هنوز امیدی میبیند، و بعد، تغییر جهتی به همین قدرت و عقبنشینی كامل در زمانی كه همه چیز را از دست رفته میداند… »[۱۶]
با توجـّه به تاكتیكها و عقبنشینیهای مصدّق و ابراز خستگیهای این «فدائی باز نشسته»[۱۷] كه یكسال پیش معتقد بود: «مردم از دولتی كه زیاد سر كار بماند حمایت نمیكنند و خسته میشوند»[۱۸] و نیز در ۲۶ فروردین ۳۲ درنامه ای به علی شایگان تأکید کرده بودکه«روحاً بسیارکسل و افسرده ام و نمی دانم کارِ این مملکت به کجاخواهد رسید»[۱۹]رَوَند شكلگیری«طرح سوم» را میتوان چنین ترسیم كرد:
۱ ـ حضور قدرتمند و روزافزون حزب توده و اقدامات ضدسلطنتی هواداران آن-خصوصاً در روزهای 25-27مرداد- مردم را عمیقاً نگران ساخته بود چندانكه به قول خلیل ملكی:
-«روشنفكران و دانشگاهیان نگران و حیران بودند و از خود میپرسیدند به كجا میرویم؟ در حالی كه پشتیبانان نهضت مردّد و نگران میگردیدند… بازاریها صریحاً از این اوضاع ناراضی بودند. عدّهای از بازرگانان اصفهان و سایر شهرها به تهران آمده و از رجال نهضت میپرسیدند: آیا واقعاً مملكت كمونیستی خواهد شد؟»[۲۰]
۲ ـ یك ماه پیش از ۲۸ مرداد،سرلشكر زاهدی (كاندید مخالفان مصدّق برای نخستوزیری) به دستور مصدّق از تحصّن مجلس شورای ملّی رهائی یافت و با اینكه او تحت تعقیب دولت مصدّق بود،در بیرون از مجلس توانست پنهان و آشكار به تماسها و فعالیـّتهای خود ادامه دهد.
۳- در حالیکه برخی یاران افراطی مصدّق(مانند حسین فاطمی) و رهبران حزب توده،خواهان تشکیل مجلس موسّسان برای تغییررژیم سلطنتی به رژیم جمهوری بودند[۲۱]،دکترمصدّق با اعتدال و آینده نگری به دنبال تشکیل شورای سلطنت بود تا به قول دکترعلی شایگان«فرصتی برای خیالات خامِ دیگران نمانَد.»[۲۲]این اقدام نیز ناشی از پای بندی مصدّق به حکومت مشروطه بود چندانکه،بعدها،در این باره،در پاسخ به محمدرضا شاه نوشت:
-«من نه فقط با جمهوری دموکراتیک بلکه با هر رقمِ دیگر آن هم موافق نبودم چونکه تغییر رژیم موجب ترقّی ملّت نمی شود…چه بسا ممالکی که رژیم شان جمهوری است ولی آزادی ندارند،و چه بسیار ممالکی که سلطنت مشروطه دارند و از آزادی و استقلال کامل برخوردارند».[۲۳]
۴ ـ در ۲۶ مرداد،هندرسون از طریق بیروت به تهران بازگشت و در فرودگاه،دكتر غلامحسین مصدّق (به نمایندگی از پدرش) از سفیر آمریكا استقبال كرد.
۵ ـ در بامداد ۲۷ مرداد، به دستور مصدّق، اعلامیـّۀ فرمانداری نظامی تهران، هرگونه تظاهرات ضدسلطنتی را ممنوع ساخت.[۲۴] این اعلامیـّه به طور آشكاری متوجـّۀ تظاهرات ضد شاهی حزب توده بود كه پس از ۲۵ مرداد و خروج شاه از ایران،گسترش بیسابقه ای یافته بود.
۶ـ اوج دستگیری و سركوب تظاهركنندگان تودهای در شامگاه ۲۷ مرداد و همزمان با دیدار هندرسون با مصدّق بود،گوئی كه مصدّق میخواست به سفیر آمریکا چنین وانمود كند كه كنترل اوضاع را در دست دارد و خطری از جانب حزب توده نیست.به گزارش سفارت آمریکا درتهران، در این دیدار،هندرسون از حضور تودهایها و اذیّت و آزارِ اتباع آمریکائی،ابراز نگرانی و ناخرسندی کرد.[۲۵]
بنابر روایات دیگر،در این ملاقات،هندرسون به مصدّق گفته بود:
-«دولت آمریكا دیگر نمیتواند حكومت او(مصدّق) را به رسمیت بشناسد و به عنوان نخستوزیر قانونی با وی معامله كند…دولت آمریكا،دولت زاهدی را تنها دولت رسمی و قانونی ایران میداند…»[۲۶]
۷ ـ پس از دیدار هندرسون،مصدّق دستگیری و سركوب تودهایها را تشدید كرد[۲۷] به طوری كه حدود ۶۰۰ نفر از افراد، مسئولین و كادرهای حزب توده دستگیر شدند و این امر،ضربۀ بسیار مهلكی بر ارتباطات حزب توده وارد ساخت.[۲۸]
۸ ـ در روز ۲۷ مرداد، مصدّق، نامۀ حمایتآمیز آیتالله كاشانی برای مقابله با كودتا را رد كرد و در پاسخی كوتاه،به كاشانی نوشت:
-«مرقومۀ حضرت آقا توسط آقا حسن آقای سالمی زیارت شد، اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملّت هستم، والسلام».[۲۹]
۹ ـ امّا به نحو عجیب و حیرت انگیزی، مصدّق در روز ۲۸ مرداد، از ملّت و هواداران خود خواست تا در خانههایشان بمانند و از انجام هرگونه تحـّرك و تظاهراتی خودداری كنند.
۱۰ ـ حضور و آمادگی توانمند حزب توده در روز 28 مرداد چنان بود که علاوه بر آماده باشِ سازمان نظامی حزب توده، به روایت کیانوری« حزب توده[در تهران] تنها از بخش كارگری میتوانست ۲۵ هزار كارگر را به خیابانها بفرستد.»[۳۰]
با اینهمه،مصدّق، ادامۀ نبرد را دیگر به سود خود و به صلاح ملّت ایران نمیدانست و بهمین جهت در بامداد ۲۸ مرداد، پیشنهاد دكتر فاطمی مبنی بر:«به ستاد ارتش دستور داده شود تا اسلحه در اختیار تودهایها بگذارند» را رد كرد[۳۱].مصدّق همچنین، درخواست رهبران حزب توده برای «توزیع ده هزار قبضه تفنگ و سلاحهای سبك به منظور دفاع از دولت مصدّق» را رد نمود[۳۲].سپهرذبیح(سردبیرسابق روزنامۀ باخترامروز و استاد تاریخ معاصر در دانشگاه های آمریکا) می نویسد:
-«هیأتی که از جانب حزب توده با مصدق تماس گرفت نتوانست موافقت او را برای پخش اسلحه میان تودهایها و جبهۀ ملّیهای تندرو جلب کند.گزارش شده است که مصدّق به نمایندگان حزب توده و تنی چند از یاران وفادار خود گفته بود که ترجیح میدهد طرفداران شاه او را زجر کش کنند،اما خطر یک جنگ داخلی را نپذیرد.»[۳۳]
به روایت ستوان عموئی،در روز ۲۸ مرداد سازمان افسران حزب توده:
«بیش از هر زمان و پیش از هر كس، چشم انتظار دریافت مأموریـّتی درخور بود. هیأت دبیران [سازمان افسری] در انتظار اشارۀ رهبری حزب، در كلیۀ شاخههای سازمان آمادهباش اعلام میكند. اعضای سازمان به عنوان آخرین دیدار، با همسران و سایر اعضای خانوادۀ خود، وداع میكنند و مسلّح به مركز تجمِع شاخۀ سازمان افسران رو میآورند.»[۳۴]
سرگرد فریدون آذرنور (عضو بلندپایۀ سازمان نظامی حزب توده) نیز تأكید میكند:
-«تمام ۲۴۳ عضو سازمان افسران در تهران، در روز ۲۸ مرداد در انتظار دستور از بالا بودند كه وارد عمل شوند. در بین آنها، ۲۹ افسر هوائی، ۷ افسر توپخانه، ۹ افسر سوار، ۱۷ افسر پیاده، ۲۵ افسر مهندس، ۲۳ افسر ژاندارمری بودند كه هركدام متناسب با وضع شغلی، امكانات خود را داشتند…»[۳۵]
۱۱ ـ مصدّق، ضمن رد پیشنهاد كمك رهبران حزب توده برای مقابلۀ مسلّحانه با كودتا،با وقتكُشیِ آشكار و «مهلت خواستن» یا سرِ كار گذاشتنِ رهبری حزب توده[۳۶] كوشید تا در روز ۲۸ مرداد، نیروهای رزمندۀ حزب توده را عقیم یا بلاتكلیف بگذارد.[۳۷] مهندس زیركزاده، ضمن ابراز خوشحالی از ردّ پیشنهاد كمك حزب توده توسط مصدّق و نجات ایران از خطر كودتای این حزب کمونیستی تأكید میكند:
-«از اواخر سال ۱۳۲۴ تا مرداد ۱۳۳۲ حزب توده هر وقت میخواست میتوانست با یك كودتا تهران را تصـّرف كند… بخوبی میبینیم كه مصدّق با رد كمك حزب توده چه خدمت بزرگی به ملّت ایران كرده است.»[۳۸]
۱۲ ـ مصدّق ـ با وجود اصرار و پافشاری یاران نزدیكش- از تقاضای كمكِ مردمی توسط رادیو خودداری كرد.
۱۳ ـ به روایت سرهنگ حسینقلی سررشته(از افسران هوادار مصدّق):
-«در صبح روز ۲۵ مرداد، مأمور شدم ابوالقاسم امینی، وزیر دربار را دستگیر كنم…تمام قصرها را بازدید كردم ولی اثری از وزیر دربار بدست نیامد.در مجاورت كاخ سعدآباد ساختمانی را مشاهده كردم كه آنتنهای بلندی داشت.برای بازرسی،داخل آن ساختمان شدم،دیدم سرهنگ حسینقلی اشرفی،فرماندار نظامی تهران، ارنست پرون[۳۹] را كه مقیم آن ساختمان بود ،دستگیر كرده و اثاثیه و نوشتههای بسیاری را از داخل قفسهها در چمدانهائی جا میدهد تا به همراه متّهم (ارنست پرون) به فرمانداری نظامی بیاورد.متوجـّه شدم آنتنها نیز متعلّق به دستگاه بیسیمی است كه ارنست پرون با آن،با نقاط دور و نزدیك میتوانست تماس داشته باشد…»[۴۰]
امّا به دستور دكتر مصدّق، ارنست پرون بزودی آزاد میشود و در عوض، سرهنگ اشرفی (فرماندار نظامی تهران و دستگیر كنندۀ پرون) بازداشت میگردد.سرهنگ سررشته تأكید میكند كه: سرهنگ اشرفی با كودتاچیان همكاری نداشت و توقیف او، كمك بزرگی به كودتا بود![۴۱]
بدین ترتیب،تا ظهر ۲۸ مرداد،شهر تهران فاقد فرماندار نظامی بود.در چنان شرایطی،با توجـّه به تشدید و تراكم تظاهرات پراكندۀ مردم تهران،در اوایل بعد از ظهر ۲۸ مرداد سرتیپ محمّد دفتری،خواهرزادۀ دكتر مصدّق ـ كه «از نزدیكان شاه شمرده میشد»[۴۲] و معروف به همكاری با «كودتاچیان» بود[۴۳]،با وجود مخالفت شدید سرتیپ ریاحی،رئیس ستاد ارتش مصدّق و دیگران، به دستور و اصرار مصدّق، ضمن حفظ ریاست نیروهای مسلّح گمرك،به ریاست فرمانداری نظامی تهران و نیز به ریاست شهربانی كلّ كشور منصوب شد.سرتیب دفتری در بعد از ظهر ۲۸مرداد،با«ماچ و بوسه»و شعارِ«ما همه برادر و شاه پرستیم»،نیروهای بلاتکلیف سرتیپ عطاالله کیانی(معاون ستاد ارتش مصدّق)را درخیابان های تهران،جذب و خُنثی کرد.[۴۴]
۱۴ـ با توجـّه به پیوند فامیلی بین مصدّق و سرتیپ دفتری و وابستگی آشكار سرتیپ دفتری به شاه و دربار،مصدّق با انتصاب وی به ریاست شهربانی كلّ كشور و نیز فرمانداری نظامی تهران،شاید میخواست تا با ایجاد نوعی«حفاظ فامیلی و امنیـّتی»، خود و یارانش را از آسیبهای احتمالی نیروهای مخالف ، مصون و محفوظ بدارد[۴۵] و در عین حال از كشت و كشتار و وقوع یك جنگ داخلی جلوگیری كند.[۴۶]
۱۵-گویا با چنین اعتقادی بود که مصدق،حتّی به نیروهای تحت فرماندهی سرهنگ ممتاز(در خیابان کاخ)نیز گفته بود که دست از مقاومت بردارند و بروند[۴۷]
۱۶ ـ در چنان شرایطی،از بامداد ۲۸ مرداد 32 تظاهرات در تهران تغییر شكل یافت[۴۸]: در حالیكه در صبح ۲۸ مرداد، مصدّق، دعوت خسروخان قشقائی برای عزیمت به جنوب را رد كرد[۴۹] و هواداران مصدّق به دستور او از آمدن به خیابانها خودداری كردند و حتّی دانشگاهها و مدارس و بازارها هم به دستورمصدّق تعطیل شده بودند[۵۰]، رئیس شهربانی كلّ كشور و فرماندار نظامی جدید تهران (سرتیپ محمّد دفتری) با داشتن فرمانِ دكتر مصدّق برای استقرار نظم و سركوب تظاهركنندگانِ ضد شاهی آماده بود.به گفتۀ مصدّق:
-«سرتیپ دفتری در اروپا بود،من او را خواستم و به ریاست گارد مسلّح گمرك منصوب كردم…در آن روز (۲۸ مرداد) تلفن كردم به وزیر كشور كه «شما حكم ریاست شهربانی را به سرتیپ دفتری بدهید»، برای اینكه او (سرتیپ دفتری) بتواند كار مؤثّری كند، تلفن كردم به ستاد ارتش، به آقای سرتیپ ریاحی كه حكم فرمانداری نظامی را هم به او بدهند.»[۵۱] مفهوم این سخن که سرتیپ دفتری «بتواند كار مؤثّری كند»- با آنچه که در ۲۸ مرداد از سرتیپ دفتری دیدیم- کاملاً روشن و آشکاراست.[۵۲]
منوچهر فرمانفرمائیان،دولتمرد و كارشناس ارشد نفت و از بستگان نزدیك دكتر مصدّق كه در بامداد ۲۸ مرداد با پسر مصدّق (غلامحسین مصدّق) قرار ملاقات داشت،یادآور میشود كه در روز ۲۸ مرداد:
-«دیدم چند كامیون سرباز میآید و فریاد «زنده باد!» شنیده میشود، ولی درست معلوم نبود چه كسی را میگفتند. حدس زدم مصدّق تصمیم گرفته كلَك شاه را بكنَد و این كامیونها هم برای تشویق مردم به خیابان آمدهاند، ولی نزدیكتر شدم و شنیدم میگویند «زنده باد شاه!» خیلی عجیب بود! چطور جرأت میكردند چنین بگویند و چطور هزاران مردمی كه در اطراف بودند اعتنائی به آنها نمیكردند؟ ما ناظر تحـّول عمیقی بودیم…»[۵۳]
درچنان شرایطی،هندرسون،ویلبر و کابِل(قائم مقام سازمان سیا)باحیرت و ناباوری،گزارش دادند:
-«یک جنبش نیرومند و غیرمنتظرۀ مردمی و نظامی،منجر به تسخیرِ واقعیِ شهر تهران توسط نیروهای هوادار شاه شده… نه تنها اعضاء دولت مصدّق، بلكه شاهیها و توده ای ها هم از این موفقیـّتِ آسان و سریع كه تا حدود زیادی خودجوش صورت گرفته،در شگفت اند.»[۵۴]
مردم تهران تانک های نظامی را تصرف کرده اند
سرهنگ نجاتی(عضو نیروی هوائی هوادار مصدّق)یادآور میشود:
-«پیروزی سریع كودتاچیان در روز ۲۸ مرداد نه تنها برای ملّت ایران، بلكه برای كرمیت روزولت و سردمداران كودتا، باور كردنی نبود.»[۵۵]
سرهنگ نجاتی که برای دفاع از اقامتگاه مصدّق شتافته بود،با تعجّب فراوان می گوید:
-«عجیب اینكه هزاران تن از مردم تهران در كنار خیابانها یا بر پشتبامهای مجاور خانۀ مصدّق، نظارهگرِ اوضاع و در انتظار پایان ماجرا بودند!»[۵۶]
سپهرذبیح نیز نظری مشابۀ نظرسرهنگ نجاتی ابرازمی کند.او ضمن تأکید برعلل روانی و عکس العمل شدید و غیرمشروط مردم برای خُنثی کردن حزب توده در دوران های مختلف و با توجه به رفتن شاه از ایران در ۲۵مرداد۳۲ و وحدت نظر حزب توده و برخی از یاران مصدّق در مبارزۀ مشترک با شاه، مینویسد:
-«…[وحدت نظر حزب توده وبرخی ازیاران مصدّق درمبارزۀ مشترک با شاه]در میان علاقمندان سیاست،ترس واقعی را برانگیخت،به طوری که ترجیح میدادند شاهد سقوط دکتر مصدق باشند،اما خطر پیروزی حزب توده را پذیرا نشوند. [درگذشته نیز]هروقت خطرحزب توده احساس می شد،مردم،عکس العمل شدید و غیرمشروطی برای خُنثی کردن حزب توده نشان می دادند».[در۲۸مرداد نیز]«قشربزرگی ازمردمِ علاقمندبه سیاست،درگوشه ای ایستادند تا شاهد سقوط حکومتی باشند که مدّت ها مظهرجدیدی ازناسیونالیسم در ایران بود. در این مورد نیز،به نظر می رسید که دلیل عُمدۀ بی حرکتی مردم ناشی از خطر شدیدی بود که از جانب حزب توده احساس می کردند.»[۵۷]
۲۸ مرداد ۳۲:
مردم تهران یکی دیگر ازتانک های نظامی را تصرف کرده اند
مهدی غنی،ازفعّالان ملّی-مذهبی میگوید:
-« ما بچههای انجمن (اسلامی دانشجویان) این نگرانی را داشتیم كه تودهایها دارند میبرند، یعنی كشور كمونیستی میشود… ما نگران حاكمیـّت كمونیستها بودیم…تصـّور ما این بود كه ایران دارد به سمتِ یك جریان كمونیستی میرود. این نگرانی موجب شده بود كه در آن 3-4 روز، بیطرف بودیم.»[۵۸]
ابراهیم یزدی،رهبر «نهضت آزادی ایران»نیز تأكید میكند:
-«اگر در آن زمان از هر ملّیگرائی میپرسیدند كه بین دربار و كمونیسم (حزب توده) كدام گزینه را انتخاب میكنید؟ همگی بدون شك، دربار را انتخاب میكردند.»[۵۹]
خلیل ملكی،رهبر فکری بزرگ ترین سازمان سیاسی هوادار مصدّق(نیروی سوم) در اعلامیـّۀ حزبی خود،در بارۀ ۲۸ مرداد چنان سخن گفت كه موجب حیرت و انتقاد شدید یارانش گردید،چرا كه در آن اعلامیـّه،ملكی نه از كلمۀ كودتا استفاده كرده بود و نه از ضرورت بازگشت دولت دكتر مصدّق و ادامۀ مبارزه برای تحقّق هدفهای نهضت ملّی سخنی گفته بود[۶۰] گوئی که خلیل ملكی آنچه را كه در روز ۲۸ مرداد اتّفاق افتاده و به چشم خود دیده بود كودتا نمیدانست!
بابك امیرخسروی در گفتگوبا نگارنده تأكید می کند:
-«بدور از تعصّبات سیاسی و در ارزیابیهای تازه، با توجـّه به انشعابات و اختلافات جبهۀ ملّی،حضور قاطع حزب توده و ناامیدی و بیتفاوتی مردم نسبت به دولت مصدّق،اینك من، بیش از گذشته، واژۀ «كودتا»را برای تبیین رویداد ۲۸ مرداد ۳۲، نادرست میدانم.»[۶۱]
مهندس زیركزاده ـ به درستی ـ مینویسد:
-«احتمال یك جنگ داخلی زیاد بود به طوری كه اگر در ۲۸ مرداد چندین كشته داشتیم، مقاومت دكتر مصدّق، صدها بلكه هزارها كشته بجای میگذاشت.»[۶۲]
باتوجه به این واقعیّت ها بود كه مصدّق ـ بعدها ـ به وكیل مورد اعتمادش (سرهنگ بزرگمهر) گفته بود:
ـ «بهترین حالت، همین بود كه پیش آمد»[۶۳]
***
مهم ترین«میراث ۲۸ مرداد۳۲» این بود که با تبلیغات حزب توده جامعۀ سیاسی و روشنفکری ایران دچارِ نوعی«امتناع تفکر»شد و «عقل نقّال» جایگزینِ«عقل نقّاد»گردید به طوری که عموم روشنفکران ما به جای اندیشیدن،«نقل قول» می کردند.فاجعۀ انقلاب اسلامی محصول این«امتناع تفکّر»بود.
***
در فاصلۀ نخستین چاپ این كتاب (۲۰۰۸) تاکنون، نظرات اصلی كتاب-خصوصاً در بارۀ حوادث روز ۲۸ مرداد ۳۲- مورد موافقت بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است.این امر برای نگارنده نشانۀ نوعی پیروزی نظری است و در عین حال، نشان دهندۀ این است كه بررسی دوران مصدّق و خصوصاً رویداد ۲۸ مرداد ،اینك وارد مرحلۀ تازهای شده و از اسارت ملاحظات سیاسی – ایدئولوژیک آزاد گردیده است.تحوّلات حیرت انگیزِ سال های اخیر و خصوصاً شعارهای جنبش «زن، زندگی، آزادی»-نشانۀ آگاهی و بیداری نسلی است که ضمن عبور از ۲۸ مرداد ۳۲ دستآوردهای دوران رضا شاه، محمد رضا شاه و شخصیّت هائی مانند محمد علی فروغی را مورد ارزیابی های تازه قرار می دهد.
در همین باره:
The 1953 «Coup d’etat» in Iran and Mosaddeq’s Alternative Plan
[email protected]
[۱] – تقریرات مصدّق در زندان،یادداشت شده توسط جلیل بزرگمهر،ص۱۳۰
[۲] – نجاتی،ص۵۴۱
[۳] – زیرک زاده،ص۳۱۱
[۴] – نگاه کنید به:
Mattison to the Department of State, July 25, 1953, telegram 788,00/7-2553
[۵] – نگاه کنید به:
Mattison to the Department of State, August 12, 1953, telegram 788,00/8-1253
[۶] – دكتر غلامحسین مصدّق، تاریخ شفاهی هاروارد، ص ۱۲ (نوار شمارۀ ۱۲)
[۷]– مصدّق، صص۲۷۲-۲۷۳؛ سنجابی، ص۱۴۸
[۸] – امیرخسروی، ص ۷۴۳
[۹] – انورخامه ای،نشریۀ شهروند امروز، شمارۀ ۱۲ بمناسبت ۲۸ مرداد، شهریور ۱۳۸۶؛ مقایسه کنید با نظر زیرک زاده،ص۳۱۲
[۱۰] – امیرخسروی، صص۶۱۷-۶۱۸، مقایسه كنید با روایت سرهنگ سررشته، ص۱۰۹
[۱۱] – موحّد، ج۲، ص۸۵۷
[۱۲] – زیركزاده، ص۳۱۱، همچنین نگاه كنید به صص۱۴۰و ۳۰۴
[۱۳] – سنجابی، ص ۱۴۵، تاریخ شفاهی هاروارد، ص۱۰ (نوار شمارۀ۱۲) مقایسه كنید باروایت زیرک زاده در بارۀ«گیجی وحیرت بیشترمردم ایران ازوقایع روز 28 مرداد»،زیركزاده، صص۳۰۳-۳۰۴
[۱۴] – عموئی، ص۷۳
[۱۵] – برای نمونههائی از تردیدها و عقبنشینیهای دكتر مصدّق نگاه كنید به: مصدّق، خاطرات، ص۲۴۸؛ مصدّق، نامهها، ج۱، صص۱۰۵ و ۱۶۴؛ مكّی، خاطرات سیاسی،ص۱۸۴؛مكّی، وقایع سیام تیر ۱۳۳۱، صص ۱۶-۱۷؛ نامههای دوستان [به دكتر محمود افشار]،ص۲۱۷؛موحـّد، ج۲،ص۱۰۵۶؛اردشیر آوانسیان، خاطرات، صص۴۶۷-۴۶۸
[۱۶] – Homa Katouzian, Musaddiq and the struggle for power in Iran ,pp. 6,14
متن فارسی،ترجمۀ فرزانۀ طاهری،ص۲۰
[۱۷] – مصدّق، نامهها، ج۱، ص۱۰۵
[۱۸] – موحـّد، ج۱، ص۴۳۲ به نقل از یادداشت ۱۸ خرداد ۱۳۳۱ مهندس كاظم حسیبی
[۱۹] – مصدّق، نامهها، ج۲، صص۱۶۱-۱۶۲
[۲۰] – ملكی،نهضت ملّی و عدالت اجتماعی، ص۲۰۵
[۲۱] – «هرکس بخواهدبساط سلطنت را با تشکیل شورای نیابت سلطنت و یا جانشین شاه فراری به وسیلۀ مزدور دیگر،محفوظ نگه دارد،به جنبش استقلال ملّی خیانت می کند و آب در آسیاب استعمارگران می ریزد»:روزنامۀ شجاعت (بجای بسوی آینده)،۲۷مرداد۱۳۳۲
[۲۲] – مصدّق در محکمۀ نظامی،ج۲،ص۶۹۰
[۲۳] – مصدّق ،خاطرات،ص۲۷۳
[۲۴] – روزنامۀ اطّلاعات، سهشنبه ۲۷ مرداد ۳۲؛ مصدّق در محكمۀ نظامی، ج۲، ص۴۹۵
[۲۵] – Henderson to the Department of State, August 18, 1953, telegram 788,08-1853
[۲۶] – New York Times, August 19, 1953
خواندنیها، شمارۀ ۹۶، سال ۱۳، ۳۱ مرداد ۱۳۳۲؛ اتابكی، ص۱۸۴.برای روایات دیگر نگاه کنید به: موحّد، ج۲، صص۸۲۷-۸۲۸
[۲۷] – New York Times, August 19, 1953 ; Roosevelt, pp. 182-185
روزنامۀ كیهان، ۲۹ مرداد ۱۳۳۲؛ اتابكی،ص۱۱۶؛مقایسه كنید با نظر غلامحسین صدیقی در گفتگو با روزنامۀ دنیا، ۲۰ شهریور ۱۳۵۸
[۲۸] – كیانوری، ص۲۶۸؛ كیانوری، «حزب توده و مصدّق»، نامۀ مردم، شمارۀ ۱ و۲، ۱۳۵۹، صص۵-۶
[۲۹] – برای متن نامۀ آیتالله کاشانی و بحثهای مربوط به آن، نگاه کنید به مقالۀ دکتر محمّد حسن سالمی در: فصلنامۀ تاریخ و فرهنگ معاصر، شمارههای ۶-۷، ۱۳۷۶، صص۱۵۴-۱۶۸؛ کاتوزیان، صص۲۱۳ و۲۱۸؛ روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، ص۳۶
[۳۰] – خاطرات کیانوری، ص۲۷۸
[۳۱] – مكّی، صص۴۱۱-۴۱۲
[۳۲] – Foreign Relations of the United States, volume X, 1951-1954, Editor in Chief John P. Glennon, Washington, 1989,doc n° 362, p.784
مقایسه کنید با جوانشیر، ص۳۱۲؛ شایگان، سیـّد علی، خاطرات، صص۹-۱۰؛ کیانوری، ص۲۷۶، ورقا، ص۱۸۶-۱۸۷
[۳۳] – The Mossadegh era: roots of the Iranian revolution. Lake View Press (Original from: University of Michigan),p121
ترجمۀ فارسی، محمد رفیعی مهرآبادی، ص۱۷۹، مقایسه کنید با: جوانشیر، ص۳۰۷
[۳۴] – عموئی، صص۷۱-۷۲
[۳۵] – گفتگوی نگارنده با سرگرد آذزنورپاریس، ۲۰مرداد۱۳۷۴؛ امیرخسروی، ص ۷۱۲
[۳۶] – نگاه کنید به: کیانوری، صص۲۷۶-۲۷۷؛ جوانشیر، صص۳۱۱-۳۱۳؛ مریم فیروز (همسر کیانوری)، خاطرات، ص۱۰۶
[۳۷] – برای نمونههائی از سرگردانی و بلاتکلیفی نیروهای رزمندۀ حزب توده در روز ۲۸ مرداد، نگاه کنید به: جوانشیر، صص۳۰۸-۳۰۹؛ گذشته چراغ راه آینده، صص ۶۲۹ و ۶۷۶؛ عموئی، صص۷۱-۷۳؛ امیرخسروی، ص۶۵۴ و۶۸۳ و۶۸۵؛ ورقا، صص ۴۶-۵۰
[۳۸] – زیركزاده، صص۳۲۲-۳۲۵
[۳۹] – Ernest Perron: منابع مصدّقی پرون را«جاسوس انگلستان در دربار»، «دوست نزدیك شاه»، «از عوامل دست اول كودتا» و…نامیده اند.نگاه کنید به:نجاتی، صص۳۴۴، ۳۶۲-۳۶۳، ۳۷۳، ۴۶۹، ۶۰۴
[۴۰] – سررشته، صص۱۱۰-۱۱۱، مقایسه کنید با: نجاتی، صص۴۱۳ و۶۰۳
[۴۱] – سررشته، صص۱۲۰-۱۲۱
[۴۲] – زیرکزاده، ص۱۴۱؛ سررشته، ص۱۲۰
[۴۳] – نجاتی، صص۶۰۴-۶۰۵
[۴۴] – نجاتی، صص۴۴۵-۴۴۶؛ امیرخسروی، ص۷۱۸
[۴۵] – موحـّد، ج۲، صص۸۶۷-۸۶۸
[۴۶] – زیرکزاده، ص۳۱۳
[۴۷] – روزنامۀ اطلاعات (ویژۀ ۲۸مرداد)، ۲۹مرداد۱۳۵۸
[۴۸] – عاقلی، ج۱، ص۳۵۱
[۴۹] – مصدّق، نامهها، ص۴۰۴
[۵۰] – نگاه کنید به: اتابکی صص۱۸۷-۱۸۹؛ سنجابی، تاریخ شفاهی هاروارد، ص ۱۰۶۹ (نوار شمارۀ ۱۲)؛ موحّد، ج۲، صص۸۲۷-۸۲۸؛ امیرخسروی، ص۶۱۸؛ ملکی، ص۱۰۵؛ کاتوزیان، ص۲۳۴؛ آبراهامیان، ص۲۵۲
[۵۱] – مصدّق در محكمۀ نظامی، ج۲، ص۴۸۱
[۵۲] – سرتیپ دفتری ۱۴روز بعد از این «کار موثر»، دوباره به پُست اولیّۀ خود، ریاست گاردمسلّح گمرک، بازگشت. روزنامۀ اطلاعات، ۱۰شهریور۱۳۳۲
[۵۳] – فرمانفرمائیان، ص۷۲۲. تورج جوادی، عضوسازمان جوانان حزب زحمتکشان (مظفّربقائی) که درروز۲۸مرداد بسیارفعّال بود، مضمون روایت فرمانفرمائیان از روز ۲۸مرداد را تکرارکرده است: گفتگوی نگارنده با تورج جوادی، اوت۲۰۰۶
[۵۴] – Foreign Relations of the United States, volume X,,docs 348, 349 ؛Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran (November 1952-August 1953). Central Intelligence Agency, March 1954,pp66-67
[۵۵] – نجاتی، ص۴۳۹
[۵۶] – مصدّق، دولت ملّی و کودتا (مجموعۀ گفتگوها و مقالات)، بکوشش مهندس عـّزتالله سحابی، ص۲۲۷
[۵۷] – Zabih,p.179
ترجمۀ فارسی، صص۱۹۸-۱۹۷
[۵۸] – نشریۀ شهروند امروز، شمارۀ ۱۲، بمناسبت ۲۸ مرداد، شهریور ۱۳۸۶
[۵۹] – سخنرانی ابراهیم یزدی در تالار شیخ انصاری دانشكدۀ حقوق دانشگاه تهران، به تاریخ ۲۱ اسفندماه ۱۳۸۴
[۶۰] – نگاه کنید به: حجازی، صص۱۱۵-۱۱۸. برای متن اعلامیۀ حزب «نیروی سوم» به قلم خلیل ملکی نگاه کنید به: صص۱۲۹-۱۳۵ همان کتاب
[۶۱] – گفتگوی نگارنده با امیر خسروی ،پاریس، ۱۵ مه ۲۰۱۱
[۶۲] -زیرک زاده، ص۳۱۳؛ مقایسه کنید با نظر دکترصدیقی: نجاتی، ص۵۳۷؛ عموئی، ص۷۴. در این روز از میان هواداران و مخالفان دکتر مصدّق، جمعاً، ۴۶ تن مقتول و ۳۳۳ تن مجروح شدند. روزنامۀ اطلاعات، ۳۱مرداد۱۳۳۲
[۶۳] – برهان، عبدالله، مصاحبه با سرهنگ جلیل بزرگمهر: كارنامۀ حزب توده و راز شكست مصدّق، ، ج۲، ص۱۹۰